هورالعظیم غمی به وسعت خوزستان
فرزاد علیزاده
توسعه پایدار در بخش مدیریت منابع آبی موضوعی است که از دیرباز مورد توجه ایرانیان بوده است. کاوشهای انجام گرفته در شوش، کاشان، جیرفت و… گواهی میدهد که کشاورزی در این سرزمین قدمتی ۱۰ هزارساله داشته است و سرزمینهای غرب زاگرس مهمترین خاستگاه کشاورزی، مدیریت منابع آبی و تمدن اثرگذار در جهان بوده است. ایرانیها راهکارهای متنوعی را برای غلبه بر جغرافیای خشک سرزمین خود به کار میگرفتند. از سازههای آبی برای برداشت خردمندانه آب از رودها، ایجاد قناتها که کیلومترها آب را بدون ذرهای هدر رفت به مقصد میرساندند تا جمعآوری آب باران و سدسازی همه گواهی بر این ادعا هستند. با این میزان از تجربه و دانش ایرانیها متوجه شدند سدها باعث تخریب اکوسیستم در پایین دست و هدر رفت ذخیره آب از راه تبخیر میشوند و در نهایت رسوب ناشی از جریان آب، پس از چند سال سد را ناکارآمد میکند. به همین دلایل این شیوه را برای کنترل و ذخیره آب کنار گذاشتند. جالب است بدانید هنوز آثار به جا مانده از سدهای ایزدخواست، بند میزان و بند بهمن وجود دارد. اما چه شد که تمامی تجارب و دانش نیاکانمان را فراموش کردیم و کشورمان را به لبه پرتگاه نابودی منابع آبی رساندیم؟ تقلید از الگوی توسعه غیربومی و توسعه بر اساس مدلهای غربی در بخش آب از دهه ۳۰ شمسی در کشور ما آغاز شد و بهکارگیری نسنجیده فناوری و تکنولوژی نابخردانه تا به امروز ادامه دارد. بعد از انقلاب هم به غلط، سدسازی به عنوان تنها رویکرد تأمین آب کشور معرفی شد. بدون راستیآزمایی و ارزیابی، شمار سدها پیوسته افزایش یافت تا جایی که در سال ۱۳۸۹ تعداد ۱۲۶۵ سد (۵۸۴ سد در دست بهرهبرداری -۱۲۸ سد اجرایی و ۵۵۳ سد در مرحله مطالعاتی) داشتیم. از این تعداد حدود ۱۰۰ سد بر روی حوزه آبریز کارون تعریف و طراحی شده است. اکنون حدود ۴۰ سد در مرحله احداث یا بهرهبرداری قرار گرفته است. یعنی در طول مسیر ۹۵۰ کیلومتری کارون، هر ۱۰ کیلومتر یک سد بر روی آن احداث کرده یا در حال ساخت آن هستیم! در بخش ایرانی هور، خشک کردن بخشهای بزرگی از تالاب به بهانه برداشت و استخراج نفت یکی دیگر از دلایل عمده بروز این بحران محیط زیستی در خوزستان بوده است در حالی که میشد با صرف هزینهای بیشتر برداشت از طریق سکوهای نفتی انجام شود. این خشک کردن به دلیل سیاستهای غلط باعث شده است بسیاری از گونههای بینظیر جانوری از جمله انواع ماهیان، لاکپشت فراتی، شنگ و گاومیشها و پرندگان آبزی و کنار آبزی به دلیل بحران بیآبی و عدم اختصاص حقآبه هور العظیم با مرگ دست و پنجه نرم کنند. علاوه بر فاجعه محیط زیستی، ادامه این روند باعث بیکاری و مهاجرت ساکنان بومی منطقه که هورالعظیم محل درآمد آنها از راه ماهیگیری، حصیربافی، دامداری سنتی و.... بود، شده است. هنوز برای دوستداران محیط زیست جای شگفتی است که چرا هور العظیم تا سال ۱۳۸۹ به مناطق چهارگانه ارتقا نیافته بود و حتی هماکنون نیز نامش در تالابهای ثبت شده در کنوانسیون بینالمللی رامسر به چشم نمیخورد. تمام این مصائب در حالی بر تن این اکوسیستم باارزش فرود آمده است که بر اساس کنوانسیون تنوع زیستی ۲۰۱۰ که در کشور ما به قانون تبدیل شده است سیاستگذاران ما موظف بودند تا سال ۲۰۲۰ آلودگی محیط زیستی کشاورزی ناپایدار، تخریب زیستگاه و… را تا حد امکان مرتفع و در موضوع عرصههای طبیعی ۱۷ درصد در آبهای داخلی و خشکی و نیز ۱۰ درصد در مناطق ساحلی و دریا سطح مناطق تحت حفاظت خود را افزایش دهند. اما چیزی که شاهد آن هستیم صدور انواع مجوزهای برداشتهای معدنی در مناطق چهارگانه و توسعه ناپایدار از منابع طبیعی کشور هستیم. حال باید دید هورالعظیم نیز از این بیتدبیری جان سالم به در میبرد یا آنهم در کنار دیگر دریاچهها و تالابهای خشک شده و خاموش کشور قرار میگیرد. تالابهایی که به گفته رییس وقت سازمان محیط زیست بیش از ۸۰ درصد آنها خشک شده است. شخصی که خود نیز ید طولایی در نابودی منابع آبی کشور با عدم به کارگیری کشاورزی پایدار در زمان تصدی بر این وزارت داشته است. هرچند همین حالا هم دیر شده است اما تا زمانی که نگاه از بالا به پایین مهندسان مرکزنشین بدون در نظر گرفتن حقابه کشاورزان، باغداران و نیز حق مرتع عشایر و حق کاربری جوامع پیرامونی تالابها و دریاچهها نادیده گرفته شود هر روز بیشتر و بیشتر در بحران بیآبی فرو خواهیم رفت.