در فضیلت جهل در بورس
محسن عباسی
حتما شما هم این مصرع جاودانه از فردوسی شاعر پارسیگوی ایرانی را شنیدهاید که میگوید؛ «توانا بود هرکه دانا بود». همیشه به ما آموختهاند، دانایی بیشتر و داشتن اطلاعات بیشتر، مساوی با اتخاذ تصمیمات مطلوبتر است. بسیاری به درستی اشاره میکنند بزرگترین فضیلت در همه اعصار «آگاهی» و بزرگترین منکر «ناآگاهی» و جهل است. البته که این گزاره، عبارت درستی است. اما در این یادداشت قصد دارم این عبارت به ظاهر مسلم و غیرقابل انکار را به چالش بکشم.چگونه؟ باید در ادامه این نوشتار با من همراه شوید تا درک تازهای از مقوله آگاهی در بورس پیدا کنید. من معتقدم جهل و ندانستن در برخی حوزهها و فضاهای خاص آنقدرها هم بد نیست. اساسا در برخی بخشها و برخی اوقات، فقدان آگاهی ارزش نیز محسوب میشود و شیرینی به بار میآورد. تا به حال به زمان منتشر شدن آهنگ جدید از خواننده مورد علاقهتان فکر کردهاید؟ اشتیاقی که برای اولینبار از شنیدن آهنگ در شما به وجود آمده را به یاد دارید؟ شاید چندین و چند بار پشت سر هم آهنگ را گوش کنید. برای اولین بار به یک شهر یا کشور جدید سفر میکنید، لبریز از هیجان میشوید و لذت دیدن ناشناختههای آن منطقه شما را فرا میگیرد. این لذتها در سایه ندانستن و جهل ما نسبت به آن پدیده اتفاق میافتد. بعد از بارها گوش کردن آن آهنگ، ما دیگر شعر و ملودی را حفظ میشویم و شاید شنیدن آن آهنگ دیگر به اندازه روز نخست جذاب نباشد. بعد از چند بار سفر به شهری خاص، و دیدن جاذبههای آن، دیگر آن شهر برای ما جذابیت ندارد. لذتی که در اولینبار گوش کردن آن آهنگ یا دیدن آن شهر در ما پدیدار میشد به علت جهل و ناشناخته بودن و عدم اشراف ما به آن موضوعات بود. یکی از حوزههایی که تجربه نشان میدهد، دانستن همهچیز در آن خوب نیست، بازار سرمایه کشور است. واقع آن است که در بورس دانستن همهچیز خوب نیست. اصطلاحا «زوم کردن» بیش از اندازه روی معاملات سهم به صورت روزانه، بررسی تکتک سفارشهای خرید و فروش، ریفرش کردن مرتب صفحه نماد سهم، جستوجوی بیش از اندازه جهت به دست آوردن اطلاعات اضافی از سهم، پیگیری شایعات بیاساس و... نهتنها ثمربخش نیست بلکه در شرایط مثبت، منجر به خوشبینی مفرط و خوشخیالی ما نسبت به سهم و درشرایط منفی بازار، تنها منجر به خسته شدن بیشتر ما از سهم میشود. دانستن اطلاعات فراوان از یک سهم درست بهاندازه نداشتن هیچگونه اطلاعاتی از سهم مورد نظر، میتواند خطرناک باشد.
سرمایهگذاران و سهامداران باید هم استراتژی خرید و هم استراتژی فروش برخوردار باشند. این استراتژیها بعد از آموزش و تجربه خرید و فروش و معاملات مکرر خودشان را نشان خواهند داد. سرمایهگذاران بعد از ورود به سهم، باید به سهم زمان بدهند، تا در مسیری که متصورند حرکت کنند. بعد از خرید سهم، افراد باید تنها به بررسی و چک کردن اطلاعات بنیادین و تکنیکالی بپردازند و به وسیله جعبه ابزاری که افراد برای خودشان میسازند (همان استراتژی خرید و فروش که به مثابه جعبهای از معیارهای بنیادین و تکنیکالی و مالی- رفتاری است) وضعیت سهام خود را دنبال کنند. جستوجوی بیمورد صفحات وب و شبکههای اجتماعی، تماسهای متعدد با مدیریت امور سهام شرکت، تماسهای متعدد با دوستان یا مشاوران و کارگزاریها برای شنیدن جملاتی در مقام تایید شایعات یا به دست آوردن اطلاعات جدید، نشانگر این است که فرد در میان نوسانات همچون یک تخته در دریا شناور است، بدون اینکه مقصد را در نظر گرفته باشد. اگر افراد با برنامه و دلیل و براساس یک استراتژی مشخص وارد بازار بورس شده باشند تا زمانیکه اصول سرمایهگذاریشان در بازار نقض نشده نباید بازار را ترک کنند. نباید اطلاعات اضافی و بیمورد بازار طلا و مسکن و دلار و... را مبنای معاملات و ورود و خروج به بورس قرار داد. نیازی به خواندن مقالههای نامعتبر وجود ندارد. نباید با افراد غیرمتخصص مشورت کرد. هر چقدر نسبت به این اطلاعات جهل بیشتری وجود داشته باشد از معاملات بورس و روند سهام خود لذت بیشتری میتوان کسب کرد. به نظر میرسد دیگر وقت آن رسیده باشد تا سرمایهگذاران و سهامداران بازار سرمایه درک تازهای نسبت به بایدها و نبایدها و هنجارها و ناهنجاریهای بازار سرمایه پیدا کنند.