طلاق عاطفی، بایدها و نبایدها
علی اصغر کیهاننیا
طلاق عاطفی مهمترین عامل از هم گسیختگی ساختار خانواده است. نظر به حساسیت و جایگاه خانواده و کارکردهای آن مشخصا بررسی عوامل زمینه ساز طلاق عاطفی از اهمیت ویژهای برخوردار است. طلاق عاطفی پدیدهای تک عاملی نیست، بلکه مجموعهای از عوامل در پیوند باهم، منجر به طلاق عاطفی میشوند. طلاق عاطفی به معنای جدایی عاطفی و علاقه میان زوجین است، یعنی زوجین در این حالت هیچ تبادل عاطفی با یکدیگر نداشته و ابراز علاقهای به هم ندارند. در این حالت ارتباط میان زوجین به لحاظ روحی و جسمی و روانی و حتی از نظر کلامی با یکدیگر قطع شده و زندگی آنها رو به سردی و خاموشی کامل میرود. طلاق عاطفی در حقیقت به این معنی است که زوجین زیریک سقف زندگی کرده اما در عمل مانند زوج طلاق گرفته و جدا از هم هستند و حتی در این شرایط نمیتوان آنها را هم خانه دانست، چرا که افراد با هم خانه خود ارتباط کلامی دارند، اما زوجین در این حالت حتی از ارتباط کلامی با یکدیگر گریزانند. اولین نشانه این است که زوجین به جای اینکه از دیدن یکدیگر و در کنار هم بودن احساس آرامش کنند...
به محض دیدن هم احساس بدی دارند و هنگام دیدن طرف مقابل جملاتی مثل اینکه «باز دوباره پیداش شد» میگویند و اصلا تمایلی به دیدن یکدیگر ندارند. نشانه دیگر وقوع طلاق عاطفی این است که زوجین هر کجا که میروند و پیش هر کسی که مینشینند، بدگویی همسر خود را میکنند و جلوی دیگران به یکدیگر متلک میگویند و به هم کنایه میزنند. چنین زوجی تمایلی ندارند با یکدیگر دیده شوند و حتی حاضر نیستند با یکدیگر در مسیر کوتاهی همراه شوند و این حجم بیزاری و بیمیلی نشانه بارز طلاق عاطفی است. البته وجود روانشناسان و مشاوران برای درمان چنین دردهایی در زندگی است و راهکارهایی وجود دارد که میتواند این طلاق عاطفی را درمان کرد. یکی از آسیبها در روابط بین فردی در جامعه این است که بیشتر افراد صحبتهای طرف مقابل را میشنوند اما گوش نمیکنند، به این معنی که فقط صدای طرف را شنیده اما به حرفهای او دقت نمیکنند واین امر موجب میشود بسیاری سوءتفاهمها پیش آمده و روابط دچار مشکل شود. از طرفی زوجین باید نحوه گفتوگوی صحیح را هم یاد بگیرند و بتوانند با یکدیگر گفتوگو کرده و مشکلات را با حرف زدن با هم حل کنند. راهکار بعدی این است که به زوجین آموزش داده شود که طرف مقابل آنها حق و حقوقی دارد. متاسفانه در سیستم آموزش همواره فرد را با حق و حقوق خودش آشنا میکنیم، اما هیچوقت آموزش ندادیم که دیگران هم حق و حقوقی دارند که باید آنها را رعایت کرد. باید به زوجین یاد داد طرف مقابل حق و حقوقی دارد که باید رعایت شود و باید حواسشان به خواستههای یکدیگر باشد، درست مثل دوران نامزدی که هریک از زوجین تلاش دارد خواستههای دیگری را برطرف کند و همین میشود که این دوران شیرینی زیادی برای زوجین دارد، اما متاسفانه بعد از ازدواج هریک از زوجین تنها به دنبال تامین نیازهای خود هستند و ادامه این روند، زندگی آنها را به سمت و سوی طلاق عاطفی میبرد. در راهکار بعدی باید زوجین یاد بگیرند که طرف مقابل هم یک انسان است و میتواند خطاهایی داشته باشد و هیچ انسانی بیخطا نیست. یکی دیگر از موضوعات مهمی که در روند درمان طلاق عاطفی باید به آن توجه کرد بحث تفاوت زن و مرد و آموزش این تفاوتها به زوجین است، دو طرف باید ویژگیهای یکدیگر را بشناسند و باید بدانند که زن و مرد با یکدیگر متفاوت هستند و شاید ویژگی که آن را تحقیر میکنند جزو ذات وجودی زن یا مرد باشد. یکی دیگر از راهکارها هم بحث مدیریت و کنترل خشم است و نیز بحث یادگیری کنترل اضطراب است. در مجموع زوجین برای درمان طلاق عاطفی باید یاد بگیرند که به سه مولفه عشق احترام بگذارند که این سه مولفه عبارتند از تامین نیازهای جنسی، احترام و تعهد.