او هر چهارشنبه میمیرد
مریم شاهسمندی
حتی تصورش هم برای خیلی از ما سخت است، اینکه حکم قصاصت آمده باشد، خانواده مقتول با صدای بلند بگویند که رضایت نمیدهند، حتی پا درمیانی خیلی از آدمهای سرشناس هم فایدهای نداشته باشد، اما 4 بار متوالی هر دوشنبه تو را به انفرادی منتقل کنند و بگویند چهارشنبه بالای دار میروی... تصورش هم سخت است، هر دفعه تا دم مرگ رفتن و برگشتن چیزی از مردن کم ندارد. آرمان 8 سال است که انتظار مرگ را میکشد. 8 سال است که خانوادهاش تمام تلاش خود را کردهاند تا از پدر و مادر غزاله رضایت بگیرند. اما مادر غزاله هم 8 سال است که منتظر مانده تا شاید مزاری برای دخترش آماده کند، جایی که بداند پیکر بیجان دخترش در آن آرام گرفته و دیگر میتواند هر وقت دلش خواست روی همان سنگ سرد بنشیند و برای دخترش لالایی بخواند. اما خبری نیست که نیست. هیچ کس نمیداند جسد غزاله کجاست؟ آرمان هم نمیداند که اگر میدانست در این 8 سال هم نه در این 4 باری که تا پای چوبهدار رفت نشانی از آن میداد وقتی به عکسهای تازه آرمان نگاه میکنیم، با اینکه چهرهاش پیدا نیست اما میتوان تار موهای سفید را در سر و صورتش دید. آرمان پیر شده است، از درد کاری که نمیخواسته و اتفاق افتاده، از تحمل دردی که بر دوش خانواده خود و غزاله گذاشته، از اینکه هر دوشنبه میرود انفرادی تا دیگر خورشید چهارشنبه را نبیند و باز نمیشود قضاوت کرد، نه میتوان از خانواده غزاله شاکی بود و نه از آرمان و خانوادهاش. یک اتفاق تلخ دو خانواده را چنین سرگردان و آشفته کرده. یک اتفاق تلخ که از روی خشم آنی و بدون فکر افتاده باعث شد تا دختر نوجوانی با تمام آرزوهای کوچک و بزرگش محکوم به مرگ شود و پسر نوجوانی هم بهترین سالهای زندگیاش را پشت میلههای زندان و ترس از طنابدار سپری کند.
چه کسی میتواند خودش را جای مادر غزاله بگذارد، شاید بتوان به این موضوع فکر کرد که آیا با کشتن آرمان، جنازه غزاله پیدا میشود؟ آیا او زنده میشود؟
چقدر ممکن است بعد از اینکه قلب آرمان هم از حرکت ایستاد، پدر و مادر غزاله نفسی به راحتی بکشند. اصلا نفس راحت یعنی چه؟ تا امید نباشد نمیتوانی نفسی به راحتی بکشی، اما گرفتن جان انسان دیگر چه امیدی را در تو زنده میکند؟ مادر و پدر غزاله طبق قانون حق دارند که آرمان را قصاص کنند، اما سوال اینجاست که آیا آرمان با نقشه قبلی غزاله را به قتل رسانده؟
اگر چنین بود قصاص میتوانست بیش از پیش حق خانواده غزاله باشد. اما حالا که همهچیز دست به دست همه داده تا یک اتفاق تلخ در یک روز عادی رخ بدهد و سرنوشت دو خانواده را به هم گره بزند، حالا که آرمان قصدی برای انجام این قتل نداشته و همهچیز در لحظه اتفاق افتاده حتی آن حرکت از سر نادانی انداختن غزاله به سطل زباله مکانیزه، با قصاص آرمان همهچیز درست میشود؟ آرمان حالا هر چهارشنبه میمیرد، اصلا آرمان همان روزی که حکم اعدامش تایید شد و خانواده غزاله هم اعلام کردند قصد گذشت ندارند، مرد. آرمان همان اولین دوشنبهای که به انفرادی رفت تا روز چهارشنبه حکم اعدامش اجرا شود، مرد. آرمان خیلی وقت است مرده؛ خانوادهاش برای نجات جان پسرکی که دیگر از آن آرمان سابق نشانی در او نیست بیهوده تلاش میکنند. آرمان هر چهارشنبه میمیرد؛ اصلا همان روزی که نشست کنج سلول زندان و تازه فهمید که چه بلایی سر غزاله آورده، مرد. کشتن یک مرده دردی را از کسی دوا نمیکند.