ویران کردن سهل‌تر از ساختن است

۱۴۰۰/۰۸/۳۰ - ۰۱:۲۷:۰۷
کد خبر: ۱۸۴۱۸۰
ویران کردن سهل‌تر از ساختن است

محمدرضا منجذب

اگر قرار باشد، یک گزاره مهم و اساسی در مسیر حکمرانی معقول به عنوان شاه‌کلید دستیابی به موفقیت و  پیشرفت در نظر گرفته شود، می‌توان به موضوع سرمایه اجتماعی اشاره کرد که سرنوشت جوامع مختلف در مسیر توسعه یا عدم توسعه به گونه‌ای خاص به آن گره خورده است. بخش قابل توجهی از تئوری‌های علمی، امروز به مقوله سرمایه اجتماعی می‌پردازند و تلاش می‌کنند ابعاد و زوایای گوناگون آن را تشریح کنند. مفهومی که نه‌تنها در جامعه‌شناسی کاربرد دارد، بلکه در حوزه‌هایی چون، تجارت، اقتصاد، علوم انسانی، بهداشت، ارتباطات و... مورد استناد قرار می‌گیرد. اهمیت این مقوله به اندازه‌ای است که عالمان علوم مختلف، سرمایه اجتماعی را علاج همه مشکلات در جهان مدرن و پسامدرن، برشمرده‌اند. از طریق کسب سرمایه اجتماعی است که جوامع مختلف گزاره‌های مرتبط با توسعه را محقق می‌کنند و برنامه‌ریزی برای دستیابی به رشد مستمر و پایدار را عملیاتی می‌کنند. در نقطه مقابل نیز کشورهایی که فاقد سرمایه اجتماعی هستند در مسیر توسعه قادر به برداشتن قدم‌های اثرگذار نیستند و اغلب در قلمرو تصمیم‌سازی‌های خلق‌الساعه و غیر کارشناسی باقی می‌مانند. بر این اساس می‌توان گفت که سرمایه اجتماعی به نوعی پیوند و اعتماد مردم با سیاست‌گذار محسوب می‌شود. هر اندازه که سیاست‌گذاری از سرمایه اجتماعی بیشتری برخوردار باشد، زمینه اثرگذاری بیشتری را نیز خواهد داشت. به‌طور معمول و در اغلب موارد سرمایه اجتماعی در ابتدای روی کار آمدن هر دولت و تشکیل هر کابینه‌ای در بالاترین درجه خود قرار دارد. زیرا هنوز عملکرد و تاثیر سیاست‌های آن دولت در اقتصاد روشن نیست. به عبارت روشن‌تر، افکار عمومی هنوز اثرات نظام تصمیم‌سازی‌های دولت مورد اشاره را تجربه نکرده است، بنابراین با خوش‌بینی به چشم‌انداز آینده می‌نگرد. لذا فرض بر این است که گفتار سیاست‌گذار در عمل محقق می‌شود. چون اعلام سیاست‌های مورد نظر، توسط سیاست‌گذار (قبل از اعمال آن) می‌تواند تاثیرگذار باشد. اگر مردم به سیاست‌گذار اعتماد بالا داشته باشند حتی اعلام سیاست قبل از اعمال آن تاثیر مطلوب و مورد نظر سیاست‌گذار را به دنبال خواهد داشت، و برعکس تاثیری وارونه خواهد گذاشت اگر مردم به سیاست‌گذار اعتماد نداشته باشند. به همین دلیل اعلام سیاست قبل از اجرای آن یک نوع سیاست تلقی می‌شود. حال باید دید در فضای امروز اقتصاد کشور، تصمیم‌سازان و سیاست‌گذاران با استفاده از چه مکانیسمی باید از سرمایه اجتماعی خود محافظت کنند؟ در شرایط کنونی اقتصاد ایران، اولا سیاست‌گذار باید با احتیاط بیشتری سیاست‌های آتی را اعلام کند و ثانیا ابتدا باید بتواند اعتماد حداکثری مردم را به خود جلب کرده و سپس مراحل بعدی ارجاع تصمیماتش را طی کند. اطمینان مردم به تصمیم‌سازان جزو سرمایه‌های اجتماعی یک کشور تلقی می‌شود که به دست آوردن، حفظ و حراست آن به مراتب امری دشوار‌تر است و از دست دادن آن بسیار آسان‌تر است. مانند هر پدیده دیگری که ساختن آن دشوارترین از تخریب و نابود کردن است. این مهم تنها با ممارست مستمر سیاست‌گذار در صدق گفتار در اعلام سیاست‌ها، گزیده‌گویی و به‌موقع‌گویی (پرهیز از اعلام تند تند سیاست‌ها یا تغییر در سیاست‌ها) به دست می‌آید. در حال حاضر که اقتصاد ایران درگیر مشکلات عدیده و بزرگی چون تورم، تحریم، بیکاری، رکود و... است، به نظر می‌رسد استفاده از گفتار درمانی باید با احتیاط بیشتر و کارشناسی شده انجام شود. این در حالی است که متاسفانه در برخی موارد مشاهده می‌شود که تصمیم‌سازان و مسوولان کشور به راحتی اقدام به دادن وعده‌ها و ترسیم فضایی از آینده می‌کنند که تطابقی با واقعیت‌ها ندارد. این نوع اظهارات و راهبردهای اشتباه می‌تواند درجه اطمینان میان مردم و سیاست‌گذار را حفظ و حتی بیشتر کند. حتی برای حل مشکلاتی که حل آنها زمانبر است، باید مناسبات ارتباطی صادقانه‌ای میان مسوولان و مردم شکل بگیرد تا بتوان در مسیر حل و فصل واقعی مشکلات گام برداشت. اما متاسفانه به نظر می‌رسد این ضرورت در میان مسوولان اجرایی و تقنینی کشور چندان جدی گرفته نشده است. این روزها شاهد تعداد زایدی از وعده‌ها، برنامه‌ها، چشم‌اندازها و... هستیم که پیرامون حل مشکلات ارایه می‌شوند، اما در مدت زمان کوتاهی از دستور کار خارج می‌شوند و جای خود را به وعده‌های تازه‌تر می‌دهند.  یک روز از حذف ارز 4200 تومانی صحبت می‌شود و روز دیگر این ایده کنار گذاشته می‌شود. زمانی از حل سریع مشکل تورم در کشور صحبت می‌شود و بلافاصله این ضرورت فراموش می‌شود. روزگاری از حل سریع مشکلات بورس داد سخن سر داده می‌شود و در ادامه تصمیماتی اتخاذ می‌شود که بر حجم مشکلات بورس می‌افزاید. بر این اساس به دولتمردان توصیه می‌کنم که کمتر از گفتار درمانی استفاده کنند و بیشتر راهکارهای اصولی در عمل انجام شود. چرا که در گذشته دولت‌های قبلی امتحان مناسبی در این زمینه پس نداده‌اند و اغلب به دلیل وعده‌های بر زمین مانده و عدم ارتباط معقول با مخاطبان سرمایه‌های اجتماعی خود را از دست داده‌اند.