بازدهی اقتصادی پروژه قهرمان
مهدی تدینی
1) روز حساب و کتاب برای «قهرمان» فرهادی فرارسیده و حالا با اطمینان میتوان گفت آخرین فیلم اصغر فرهادی در فروش ناموفق بوده یا دستکم فروش آن در حد نام فرهادی نیست. ناکامی در گیشههای ایران برای این فیلم اهمیت اقتصادی ندارد، زیرا با اکران در دیگر کشورها بازدهی اقتصادی «پروژه قهرمان» تضمین شده است. اصلا هم حرف من مسائل اقتصادی نیست، بلکه موضوع مسالهای کاملا جامعهشناختی است. سرانجام میتوان با اطمینان گفت فرهادی بخش بزرگی از مخاطبان خود را در ایران از دست داده است و حتی سروصداهای بینالمللی و جهانی سر فیلم «قهرمان» نتوانست جذابیتی درخور نام فرهادی و فیلمی جهانیاش در ایران پدید آورد. در مناقشههای نظری همیشه مشکل این است که «معیار کمّی مطمئنی» وجود ندارد و به راحتی میتوان هر ادعایی را بر حسب سلیقه و انگیزه شخصی مطرح کرد. اما اینک یک معیار کمّی مطمئن پیدا کردهایم که میتوان آن را وسط گذاشت و بر مبنای آن فکر و ادعا کرد.
2) اول توضیح دهم که چرا میگویم فیلم در گیشه ناموفق بوده است. میتوان گفت این بدترین نتیجه اقتصادی فرهادی در سینمای ایران است. برای اینکه متوجه این ناکامی بشویم باید اعداد را اینگونه بخوانیم: فیلم «قهرمان» یکچهارم «دینامیت» و یکسوم «گشت ارشاد» فروخته است. در حالی که یکی، دو ماه زودتر از این دو فیلم اکران شده و احتمالا نسبت فروش آن در برابر این فیلمها از این هم بدتر خواهد شد. هیچ بعید نمیدانم که حتی «آتابای» و «بیهمهچیز» هم آرام آرام به قهرمان برسند. هیچ موقع فیلم فرهادی چنین نسبتی با صدر جدول فروش نداشته است. فیلم «فروشنده» در سال 95 بیشترین فروش سال را داشت و فیلمهای طنز را که معمولا پرفروشند، راحت پشت سر گذاشت («من سالوادور نیستم»، «سلام بمبئی» و «50 کیلو آلبالو») . فیلم «جدایی» در سال 90 در رقابتی تنگاتنگ با «اخراجیها» (که بسیار از سوی نهادهای حکومتی حمایت شد) سوم شد، و فقط 30 درصد کمتر از فیلم اول («ورود آقایان ممنوع») فروخت. این را مقایسه کنید با اینکه امروز «قهرمان» یکچهارم فیلم طنز «دینامیت» فروخته است. فیلم «گذشته» در سال 92 چهارم شد و نصف فیلمهای اول و دوم («رسوایی» و «هیس، دخترها فریاد نمیزنند!») فروخت که باز هم نتیجه بسیار بهتری است تا دستاورد «قهرمان». فرهادی حتی زمانی که هنوز چندان شناخته شده نبود، در سال 88 با فیلم «درباره الی» دوم شد و با فیلمهای پس از خود بسیار فاصله داشت. فیلم اول «اخراجیهای دو» بود که سه برابر «درباره الی» فروخته بود.
3) چند ماه پیش وقتی بحث فرهادی بسیار داغ بود، در نوشتهای شرح دادم که...
فرهادی هیچ تغییر نکرده و همانی است که همیشه بود و اگر امروز جوی منفی نسبت به او پدید آمده، به دلیل تغییر حال جامعه و متأثر از جو سیاسی است. گفتم، جامعهای که از خرداد 88 به آبان 98 میرسد، فرهادی را هم دیگر نمیشناسد، چون میخواهد در همه چیز حرف یا کنش سیاسی مستقیمی در ارتباط با دردهایش ببیند، نه اینکه فرهادی بشود ویترین زیبایی برای اثبات پویایی و خوشاحوالی جامعهای که به نفسنفس افتاده و ناخوشاحوال و ناخرسند است. در نتیجه از این پس، بخشی از جامعه فرهادی را دیگر از خود نمیدید و موفقیتهایش را هم موفقیتهای خود نمیدانست، چه بسا به ضرر خود میدانست؛ زیرا حس میکرد مایه انکار و لاپوشانی دردهایش است. در نتیجه جو علیه او شد. اما مسائل هنری و فنی هم وجود دارد که باعث این بیاقبالی نسبت به فرهادی شده است که تحلیل آن در بضاعت من نیست. اما اینکه فرهادی در خانهاش هر روز کم مخاطبتر شود، شکستی است که بهتر است خود او و هوادارانش بپذیرند و با خودانتقادی مشکل را تحلیل و رفع کنند. مانند سیاستمداران و کنشگران سیاسی نباید بود که منتقدانشان را دوست ندارند. منتقد حتی اگر بیراه بگوید، وجودش مفید است و اگر از ده حرفش یکی هم درست باشد، بهرهاش را به ما رسانده است. در این برهه بتسازی از فرهادی و دفاع متعصبانه از او جفا در حق او و هل دادنش در مسیری است که خود او بزرگترین بازندهاش خواهد بود. کسی مانند فرهادی متعلق به ایران است. بهتر است بیتعارف به او هشدار بدهیم و بیدارش کنیم تا اینکه سرودهای حماسی برایش سر بدهیم. خارجیها اندازه کافی برایش لالایی میخوانند، بهتر است ما بیدارش کنیم. آقای فرهادی شما به بازنگری و خودانتقادی نیاز دارید.