قتل‌های ناموسی و بی‌توجهی مسوولان

۱۴۰۰/۱۱/۱۸ - ۰۲:۰۴:۵۱
کد خبر: ۱۸۶۶۸۹
قتل‌های ناموسی و بی‌توجهی مسوولان

مریم شاهسمندی

فقط 17 سال داشت، زنی که در اهواز توسط شوهر و بردار شوهرش سر بریده شد، زنی که سر بریده‌اش در خیابان‌های شهر گردانده شد و قاتل بعد از این نمایش خونین پا به فرار گذاشت. این اولین‌بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که سر زنان این سرزمین با تیغه چاقوی بی‌تدبیری و بی‌توجهی به اسم قتل‌های ناموسی بریده می‌شود. چرا چنین خشونتی در جامعه ما رواج پیدا کرده است، کدام مسیر را اشتباه رفته‌ایم که حالا باید با دیدن چنین خشونت‌های غیر انسانی تاوان پس بدهیم. وقتی روانشناسان از آشفتگی‌های روحی و روانی تعداد زیادی از جامعه حرف می‌زنند، هیچ کس به آنها توجه نمی‌کند. وقتی بسیاری از خانواده‌ها برای دیدن صحنه‌های اعدام کودکانشان را روی شانه شان می‌گذارند تا بهتر منظره دست و پا زدن یک فرد موقع بالا کشیدن طناب‌دار ببینند، این خشونت در درون کودکان نهادینه می‌شود. مگر مردی که چند روز پیش در اهواز سر زنش را از بدنش جدا کرد و در خیابان نمایش مرگ می‌داد چند سال داشت؟ وقتی کودکی را که تازه پدرش را که تازه از دست داده با قاتلش مواجه می‌کنیم و می‌گوییم این پدرت را کشته، هیچ می‌دانیم که خونخواهی را در ذهن این کودک ثبت می‌کنیم. او فرزند یک مامور خادم مردم بوده، پدر او در درگیری با اراذل و اوباش به شهادت رسیده، چرا باید این کودک را که غمی چنین بزرگ بر سینه‌اش مانده در شرایطی قرار دهیم که فکر کند با کشیدن گوش قاتل می‌تواند انتقام خون پدرش را بگیرد؟ کسانی که این خطا را مرتکب شده‌اند هیچ می‌دانند ثبت چنین صحنه‌ای در ذهن این کودک چه عواقبی می‌تواند داشته باشد؟

با تمام بی‌توجهی و بی‌تدبیری‌ها خشونت را از نسلی به نسل دیگر انتقال می‌دهیم، وقتی قانون حمایت از حقوق کودکان سال‌ها در مجلس خاک می‌خورد و بعد از ده سال هم که به تصویب می‌رسد یک قانون دست و پا شکسته و بدون‌ضمانت اجرایی است، چطور می‌توانیم انتظار داشته باشیم، بساط خشونت، قتل‌های ناموسی و ... را از جامعه جمع کنیم.

وقتی پدری می‌داند که با کشتن فرزندش و اعلام اینکه قتل او ناموسی بوده نهایتا به ده سال حبس محکوم می‌شود و خبری از قصاص نیست، با داس سر دخترش را از بدن جدا می‌کند. وقتی مردی می‌داند با کشتن همسرش و اعلام قتل ناموسی می‌توان از زیر بار مجازات قصاص شانه خالی کند، معلوم است که سر بریده زنش را به دست می‌گیرد و در خیابان‌ها می‌چرخاند. 

ما خشونت را بدون اینکه بخواهیم در جامعه نهادینه می‌کنیم، وقتی ماموران شهرداری این اجازه را به خود می‌دهند تا دستفروشی را به جرم بساط کردن کنار خیابان تا سرحد مرگ کتک بزنند و البته هیچ مسوولی هم خودش را موظف به پاسخگویی نمی‌داند، امتیاز دادن به خشونتی است که در جامعه جاری و ساری می‌شود. وقتی برای رفع هر مشکل یا آسیب اجتماعی برخوردهای قهر آمیز را جایگزین روش‌های اصولی می‌کنیم، به خشونتی که در جامعه جریان دارد، اجازه رشد بیشتر می‌دهیم. اتفاقی که چند روز پیش در اهواز افتاد، اتفاقی که در شمال کشور افتاد، اتفاقی که در کرمان افتاد و اتفاق‌هایی که قرار است در آینده نه چندان دور در اقصی نقاط این جغرافیا رخ بدهد، نتیجه بی‌توجهی و بی‌تدبیری مسوولانی است که حتی نمی‌توانند قوانین تصویب شده را به مرحله اجرا برسانند.  در این شرایط اقتصادی و معیشتی به اندازه کافی حال ما بد است، نگذاریم که اخباری از این دست و اتفاق‌هایی چنین وحشتناک خراش بیشتری به روح و روان جامعه وارد کند. یک بار برای همیشه باید بساط این قتل‌ها و خونریزی‌ها در کشور جمع شود.