اضافه کاری معلمان؛ گروگان بیتدبیری
بازنشستگان آموزش و پرورش نیروهای دلسوز و وفاداری هستند که در سراسر کشور به ویژه تهران - کرج بار سنگینی از دوش دستگاه تعلیم و تربیت برداشته و نمیگذارند شمع وجودی آ.پ خاموش گردد.
با توجه به موج فزاینده بازنشستگی، در وضعیت انتظار بودن هزاران نفر با سابقه مثبت بازنشستگی (چشم انتظاران لایحه رتبهبندی معلمان) انتظار میرود سال بعد با تصویب و اجرای رتبهبندی معلمان و سونامی بازنشستگی همکاران؛ شوکی جدی به بدنه دستگاه تعلیم و تربیت وارد آید.
به هر حال به دلیل کمبود معلم و مجاز نبودن در بهرهمندی از نیروهای جوان، انرژیک و آزاد ناچاراً آموزش و پرورش دست نیاز به سوی بازنشستگان عزیز دراز کرده و بهطور متوسط هر بازنشسته متقاضی، مجوز ۱۴ ساعت تدریس در مدارس را دریافت نمود. در برخی موارد این عدد مضاعف نیز گردید.
همچنین خیلی از همکاران شاغلی که برای گذران زندگی شغل دوم و سومی دست و پا نکردهاند ناچارا با اضافهکاری در شیفتهای مخالف امرار معاش میکنند.
فراخوان بازنشستگان برای تدریس مجدد در کنار مزایایی چون کمک به معیشت آنها و بهرهمندی جوانترها از تجربیات گرانسنگ ایشان، بعضا معایبی نیز به همراه دارد: دوری از محیطهای آموزشی، عوض شدن سیستم آموزشی، ناآشنا بودن با آموزش الکترونیک و نداشتن حوصله کافی برای آموزش مجازی، توقعات فزاینده نسل جدید و عدم درک متقابل مطلوب گوشههایی از این چالشهاست.
حدود پنج ماهی است که بازنشستگان و همچنین سایر همکاران فرهنگی مشمول اضافهکار، ریالی از بابت حقالزحمه اضافهکاری خود دریافت نکردهاند. آمار دقیقی از کل کشور ندارم، ولی حداقل ربع مدرسین واحدهای آموزشی استان البرز را این عزیزان تشکیل میدهند و بنده روزانه با دیدن موهای سپید، چشمان منتظر و اوضاع معیشتی نامناسب این عزیزان شرمگین و خجالتزده هستم.
از معاونت مالی پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش سوالی دارم:
آیا هزینه این اضافهکاریهای صف و ستاد در بودجه جاری سال تحصیلی ۱۴۰1-۱۴۰0 پیشبینی نشده بود؟
اگر جواب منفی است وای بر ما!
اگر جواب مثبت است، پس چرا حتی شب عیدی نیز حق و حقوق قانونی همکاران را به گروگان گرفتهایم؟
آن هم با سقوط آزاد روزانه ارزش پول ملی و اوضاع نابسامان اقتصادی کشور...
چرا باید پرداخت چندرغاز حق و حقوق فرهنگیان به سالهای آتی حواله شده و از آن تحت عنوان مطالبات، معوقات و احیانا دیون یاد شود؟
آیا کارمندان از ما بهتر نیز با چنین بلایای غیرمترقبه مواجه میشوند؟
البته چیزی که بین همکاران رد و بدل میشود آناست که وزارتخانه و شرکتهای اقماری مبلغ اضافهکاری همکاران را تا جایی که میتوانند در بانکها به خاطر دریافت سود بانکی و سایر امور اقتصادی به نفع عدهای خاص به جریان میاندازند. الله اعلم!
شایسته است جهت رفع چنین شبهات و تنویر افکار عمومی و توجیه همکاران ذینفع، جوابی قانعکننده از سوی وزارت آموزش و پرورش صادر شود.
ذیلا دلنوشته استاد «حاج قاسمی» از دبیران بازنشسته شهیدستان کرج را عینا مرور میکنیم:
«از مهمترین مولفههای برنامه درسی میتوان به: محتوا، معلم (به عنوان مجری برنامه درسی و روش تدریس)، ارزشیابی و دانشآموز اشاره کرد.
اینکه چه چیزی به دانشآموز آموزش داده شود در کتاب درسی (به عنوان محتوا) با اهداف معین در برنامه درسی قصد شده آمده است.
ولی اینکه این محتوا چطور به دانشآموز یاد داده شود، وظیفه معلم است. این معلم است که متناسب با درک دانشآموز و شرایط فیزیکی محیط تدریس محتوای «برنامه درسی قصد شده» را به دانشآموز یاد میدهد.
در این بین عواملی نظیر، بدفهمیها و دیدگاههای مدیرآموزشی و حتی معلم به عنوان «برنامه درسی پنهان»، مانع از رسیدن به اهداف برنامه درسی قصد شده میشوند.
حال عوامل موثر بر دیدگاه معلم در به ثمر نرسیدن اهداف برنامه درسی قصد شده چیست؟
آیا سادهترین و در عین حال مهمترینش نمیتواند حقوق باشد؟
آیا میشود از معلمی که حقوق کافی نمیگیرد یا اصلا حقالتدریس نمیگیرد، انتظار داشت در مورد جذابتر کردن تدریس یا شناسایی ضعف دانشآموزانش انتظار داشت؟
آیا در شرایط کرونا که همهچیز در آموزش در بستر اینترنت اجرا میشود، یک معلم حقالتدریس نباید از مسوولانش انتظارداشته باشد که لااقل هزینه اینترنتش را مثل بقیه رایگان کنند؟
این وظیفه اصلی مسوولان بالاتر از معلم در آ.پ. هست که از ایجاد شرایط مزاحم برای آموزش دانشآموزان جلوگیری کند، یعنی عواملی که تمرکز معلم را از تدریس دور کرده و به تقویت اثر منفی برنامه درسی پنهان کمک میکند.
دورشدن معلم از نقش او در برنامه درسی، مهمترین عامل در به وجود آمدن مافیا در آموزش و کاهش شاخص عدالت آموزشی و شکلگیری و گسترش مدارس غیر دولتیاست که مستقیما به مسوولان بالاتر برمیگردد.
در آ.پ. اگر کس است یک حرف بس است»