طفلی به نام شادی...
مریم شاهسمندی
شاید محمدرضا شفیعی کدکنی، وقتی 23 سال پیش شعر «طفلی به نام شادی» را سرود، فکر نمیکرد حالا شعر او تا این حد وصف الحال روزهای کنونی ما باشد.
سالهاست که جامعه شناسان، روانشناسان و ... به موضوع شادی پرداخته و آن را لازمه جامعهای پویا میدانند، جامعهای که حالا هر روز شادیاش رنگ پریدهتر میشود. شاید همین شادیهای گمشده است که بعد از تمام شدن آخرین چهارشنبه سال بیش از 2 هزار مصدوم و 19 قربانی روی دست ما باقی میگذارد. کسی چه میداند خانوادههای این 19 جانباخته حالا چه حالی دارند؟ شاید همین شادیهای گم شده است که باعث شده تا جوانان دیگر نه اشتیاقی به ازدواج داشته باشند ونه فرزند آوری و نتیجهاش هم میشود، پیری جمعیت که عنقریب گریبانمان را میگیرد و کاری از ما برای بهترشدن اوضاع بر نمیآید. با دستور و فرمان و رفتارهای قهر آمیز نه ازدواجی اتفاق میافتد، نه فرزندی به دنیا میآید و نه آیندهای ساخته میشود.
اگر میخواهیم روزهای خوب این سرزمین را با چشمان خود ببینیم، باید شادی را به مردم بازگردانیم. شادی اما چگونه باز میگردد. با رفاه، با عدالت، با اتفاقهای خوب که حال دل آدمها را خوب کند و لبخند به چهرههایشان بنشاند. نمیتوانیم بیتوجه باشیم، ما نگذاشتیم، جوانانمان شادی کردن را یاد بگیرند، درست شادی کردن را به آنها یاد ندادیم، نگذاشتیم انرژی جوانی شان برای اتفاقهای خوب هزینه شود. راه را اشتباه رفتهایم و به این اشتباه همچنان پافشاری میکنیم. هنوز هم فکر میکنیم با محدود کردن میتوانیم کنترل را بیشتر کنیم. هنوز نمایندگان مجلس به دنبال طرح صیانت هستند، برخی آن را تصویب میکنند، برخی دیگر آن را رد میکنند، اما در نهایت در جلسه رایگیری صحن علنی تنها یک نماینده در مخالفت با این طرح سخن میگوید. مگر میشود در عصر ارتباطات و اطلاعات دستری به اطلاعات را به بهانه صیانت محدود کرد. چه جایگزین شایستهای برای آن داریم که میتوانیم جوانان را تشویق به استفاده از آن کنیم. پیام رسان سروش؟ همان پیام رسانی که میلیاردها تومان برای راهاندازیاش هزینه شد و راه نیفتاده شکست خورد؟ این روزها که فشارهای اقتصادی کمر مردم را خم کرده، بهتر نیست به جای صرف وقت و هزینه برای تصویب طرحهایی که دردی از مردم دوا نمیکند، به فکر راهکاری برای چرخهای زنگ زده اقتصاد باشیم که یک بار دیگر آن را به کار بیندازیم؟ کاش سال نو که از راه میرسد برای مردم نوید بخش شادی، موفقیت و رفاه باشد. کاش تمام کارگران بتوانند بدون دغدغه لقمهای نان سال را تحویل کنند، کاش کسی نگران امنیت شغلیاش نباشد. کاش هیچ پرستاری با دل غمگین پای سفره
هفت سین ننشیند و به این فکر نکند که بعد از دو سال تلاش برای بهبود بیماران کرونایی حالا بدون اینکه کسی قدر زحماتش را بداند، از کار بیکار شده است. کاش هیچ بازنشستهای شرمنده فرزندان و نوههایش در روزههای عید نباشد. میشد که اینگونه شود اگر دولتمردان، نمایندگان مجلس و دیگر مسوولان به جای پرداختن به موضوعاتی غیر از اقتصاد تمام تلاش خود را برای حل مشکلات معیشتی مردم به کار میبستند. این روزها کمتر چهرهای خندان است، این روزها واقعا مردم شادی را گم کردهاند. کسی دیگر حتی برای شنیدن صدای پای بهار گوش تیز نمیکند.