گره فقر!
حسین حقگو
آقای رییسی در شرایطی در ایام تعطیلات بار دیگر بر ضرورت پایان فقر مطلق در آینده نزدیک (سال 1401) تاکید کرد که کمتر نشانههایی از تحقق این خواست ضروری و البته بحق وجود دارد. از بلاتکلیفی برجام به عنوان اولین مانع تغییر شرایط اقتصادی و افزایش درآمدهای مالی و ارزی کشور تا بلاتکلیفی سیاستهای اقتصادی در موضوعات مهم و در صدر آنها حذف یا ماندگاری ارز ترجیحی به عنوان مهمترین سیاست حمایتی طی سالهای اخیر.
در همین روزهای تعطیلات بود که مجادله بین سایتهای اصلاعرسانی دولت و مجلس در انداختن عواقب حذف ارز ترجیحی به گردن دیگری خبرساز شد. سایت دولت، حذف این ارز را تکلیف مجلس به دولت عنوان کرد و سایت «خانه ملت» با رد این ادعا، ایجاد زیرساختهای جبرانی توسط دولت را شرط حذف این ارز دانست (رسانه ها- 9/1/1401). حذف خط فقر مطلق چنانکه به کرات گفته و نوشته شده است جز از طریق یک راهبرد و برنامه منسجم اقتصادی جهت کنترل تورم از مسیر کنترل کسری بودجه دولت و کنترل رشد ترازنامه نظام بانکی و در بستر بهبود روابط و مناسبات سیاسی در داخل و خارج از کشور ممکن نیست، چنانکه تاکنون ممکن نبوده و هر روز نیز بر حجم این درد افزوده شده (از 15 درصد جمعیت در سال 96 به 26 درصد در سال 99) و امروزه به تهدیدی عظیم برای زندگی بسیاری از افراد و خانوارهای ایرانی تبدیل شده است. از گورخوابی تا پشتبام و اتوبوسخوابی و کاهش شدید مصرف مواد غذایی تامینکننده کالری مورد نیاز برای تداوم حیات یک انسان. تاکید رییس دولت برای کاهش سریع رفع فقر مطلق در طی هفتههای اخیر، برخلاف ظاهر ساده آن متاسفانه کاری بسیار پیچیده است. چنانکه این فقر را نمیتوان همچون قصهها و داستانهای اخلاقی و اسطورهای از طریق توزیع مقداری مواد غذایی در تاریکی شب بین خانوارهای نیازمند یا چنانکه اکنون در جریان است با توزیع مبالغی کمکهای نقدی و یارانههای معیشتی رفع کرد. رفع فقر (چه مطلق و چه نسبی) در ربط کامل و مستقیم با توان قدرت تولیدی و درآمدی حکومتهاست و این توان تولیدی و درآمدی جز با افزایش سرمایهگذاری ممکن نیست. بهعبارتی حتی افزایش درآمدهای نفتی و گازی و معدنی کشور که سهلترین روش تامین درآمد در کشورمان در طی دههها بوده است نیز اکنون نیاز به سرمایهگذاریهای عظیم برای استخراج بهینه و افزونتر دارد که این نیز جز در سایه ایجاد امنیت و ثبات بخشی به اقتصاد کلان برای پیشبینیپذیر بودن آن و حضور سرمایهگذاران داخلی و خارجی و... امکانپذیر نیست.
از سوی دیگر حتی با بزرگ شدن کیک اقتصاد، کاهش فقر در جامعه هشتاد و چند میلیونی ایران، نیازمند طراحی سیاستهای بازتوزیعی مناسب است که متاسفانه رد و نشان آن را با توجه به ضعف شدید ساختار بورکراسی و سیاستگذاری در کشور کمتر مشاهده میکنیم. گره «رفع فقر» چه مطلق و چه نسبی جز با تغییر اساسی و ساختاری در نگاه به مناسبات و روابط داخلی و خارجی و در چارچوب نگاهی صلحآمیز و آشتیجویانه و بهرهگیری از تجربه و دانش اقتصاد گشوده نمیشود، کما اینکه تاکنون نیز متاسفانه گشوده نشده است. فقر اقتصادی با فقر سرمایه اجتماعی و دانش اقتصادی در پیوند و ارتباط است. گره را از جای درست آن باز کنیم!