زنان را وادار به سکوت نکنیم

۱۴۰۱/۰۱/۲۸ - ۰۲:۳۷:۰۰
کد خبر: ۱۸۸۳۱۲
زنان را وادار به
 سکوت نکنیم

زهرا نژادبهرام

در بحث خشونت علیه زنان باید به مسائل مختلفی اشاره کرد، در واقع خشونت را می‌توان به دو دسته آگاهانه و ناآگاهانه تقسیم کرد. مساله خشونت جنسیتی تنها مربوط به کشور ما نیست و متاسفانه در اکثر کشورهای دنیا اعم از پیشرفته و عقب‌مانده مساله خشونت جنسیتی و علی الخصوص خشونت علیه زنان امری است که تا امروز از بین نرفته است. در واقع استفاده از قدرت، سرکوب و وادار کردن افراد به انجام یک کار، بخشی از ماهیت خشونت محسوب می‌شود و در واقع خشونت بر مبنای قدرت شکل گرفته است، خشونت جنسیتی، خشونتی است که علیه یک جنس و عموما علیه زنان انجام می‌شود. بیشتر قربانیان خشونت جنسیتی اعم از خشونت کلامی، رفتاری یا جنسی، زنان هستند و بیش از ۹۰ درصد افرادی که به اعمال خشونت جنسیتی در جوامع محکوم شده‌اند، مردان بوده‌اند. خشونت وابسته به جنس را باید در انواع کلامی، رفتاری، خانگی، فیزیکی و آزارهای جنسی تقسیم‌بندی کرد. مساله مهم اما در کشور ما این است که مصادیق این انواع خشونت جنسیتی یا در قوانین داخلی کشور تعریف مشخصی ندارند یا تعریف آنها به قدری دچار ابهامات زیاد است که به شکل جرم انگاری مطرح نشده است. از سوی دیگر همین ابهام در تعریف مصادیق خشونت باعث می‌شود که بسیاری از افراد بعد از اینکه مورد خشونت قرار گرفتند حاضر نباشند با حضور در محاکم روایت خود را بیان کرده و دادخواهی کنند. چرا که در اکثرمواقع افراد فکر می‌کنند که در نهایت این آنها هستند که به دلیل نوع نگاه حاکم بر جامعه و قوانین در هم پیچیده‌ای که ابهامات بسیار دارد، فقط آبروی خود را از دست می‌دهند و موفق به دادخواهی نخواهند شد.  البته فراموش نکنیم که نقش فرهنگ‌سازی در جامعه بسیار مهم است. در واقع ما اگر می‌خواهیم میزان خشونت صورت گرفته در جامعه را نسبت به زنان کاهش دهیم، علاوه بر قوانین روشن و واضح به فرهنگ‌سازی نیز نیاز داریم و در این زمینه هم باید فعالیت‌های زیادی انجام بدهیم. البته متاسفانه باید بگوییم که در بخش فرهنگ‌سازی بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم و به همین خاطر است که همچنان شاهد بروز قتل‌های ناموسی و ... در جامعه هستیم. ترسی هم که زنان برای بیان روایت‌های خود دارند، باز به فرهنگ‌سازی در جامعه باز می‌گردد. در واقع اگر زنان بدانند که با بیان آنچه که از سرگذرانده‌اند مورد قضاوت قرار نمی‌گیرند و از جایگاه قربانی به جایگاه متهم نمی‌رسند، راحت‌تر می‌توانند در مورد آنچه تجربه کرده‌اند صحبت کنند.

اما وقتی نگاه جامعه به زنان قربانی خشونت، تجاوز و... نگاهی دور از انصاف است بسیاری از آنها ترجیح می‌دهند سکوت کنند و به این ترتیب آزارگران آزادانه به اعمال خود ادامه می‌دهند. در واقع بخشی از علت سکوت قربانیان خشونت به مباحث فرهنگی و عرفی، آداب و رسوم و مسائل تربیتی باز می‌گردد. به‌طوری که افراد نه تنها هم دردی با فرد خشونت دیده انجام نمی‌دهند بلکه اتهاماتی نیز به آزار دیدگان وارد می‌کنند یا آزاردیدگان از امتیازات فعلی خود که افراد غیر خشونت دیده دارند محروم شده و از این رو ترجیح می‌دهند از روایات این آزارها در محاکم خودداری کنند چراکه جامعه پذیرای این افراد و عمدتا زنان خشونت‌دیده نیست. از سوی دیگر تربیت اجتماعی و جنسیتی درون خانواده‌ها نیز بسیار مهم است، بعضا تربیت اجتماعی و جنسیتی درون جامعه و خانواده به شکلی است که افراد هر نوع خطا را به یک جنس اطلاق می‌کنند و از همین رو نیز در مواجهه با زنان قربانی خشونت تصور دارند که این زنان خود در بروز این آزارها نقش داشته‌اند. شرایط فعلی بازنگری اصول تربیتی درون خانواده‌ها و اصول آموزشی کتب درسی و دانشگاهی برای از بین بردن این نگاه‌های تضعیف آمیز به زنان ضروری است. اینکه زنان خشونت دیده تاکنون سکوت کرده و پس از گذشت زمان از آن واقعه خشونت بار اکنون در حال روایت ماجرا هستند دلیل بر نبود خشونت نیست، چه بسا اکنون شرایط اجتماعی بازگو کردن آن خشونت و آزار برای این زنان فراهم شده باشد، از این رو نباید این زنان متهم شوند که چرا سکوت کرده و بهنگام لب به سخن نگشوده‌اند. روایت این زنان خشونت دیده می‌تواند منجر به افزایش آگاهی و توجه مردم نسبت به این امر و افزایش توجه و آگاهی قانون گذار نسبت به مصادیق جرم و لزوم تدوین مجازات برای این مصادیق شود. جامعه باید نسبت به این امر آگاه شود که روایت تجربیات زنان خشونت دیده نباید منجر به ضعف، بی‌توجهی و از دست دادن امتیازات اجتماعی این زنان شود. علاوه بر این، اصول تربیتی درون خانواده‌ها نیز باید تغییر کرده و مادران باید به پسران خود بیاموزند حقوق زنان در جامعه را بپذیرند. در عین حال نباید در اصول تربیتی خود امتیازات ویژه به مردان و پسران دهیم. نباید به زنان آموزش صبر و اطاعت و به مردان آموزش تهاجم و عدم اطاعت دهیم چراکه این نوع تربیت در نهایت منجر به خشونت، عدم ثبات در روابط خانوادگی، عدم ثبات در روابط اجتماعی، افزایش شکاف جنسیتی، تهاجم و تنش و درگیری و بی‌اعتمادی مفرط می‌شود.