منشا خشونت در جامعه کجاست؟
مصطفی اقلیما
اخباری که این روزها منتشر میشود، تا حد زیادی برای بسیاری از ما غیر قابل باور است، اینکه یک جوان تنها به دلیل اینکه نامزدش از او خواسته تا زمان عروسی را کمی عقبتر بیندازد اسلحه به دست میگیرد و همسر آینده و خودش را میکشد، نشان از خشونتی دارد که به مرور زمان در وجود این فرد افزایش پیدا کرده و به این ترتیب در یک جای نامناسب و به بدترین شکل ممکن بروز میکند. اما منشأ این خشونتها کجاست. این اولین اتفاق نیست و آخرین آن هم نخواهد بود، متاسفانه این روزها از این دست اخبار زیاد منتشر میشود. مساله این است که چرا در جامعه ما خشونت به این شکل در حال نهادینه شدن است. چه چیزی باعث میشود تا مردم نتوانند خشم خود را کنترل کنند و دست به کارهایی بزنند که جز پشیمانی نتیجهای در پی نخواهد داشت. این مساله در زندگی روزمره ما هم نمود عینی بسیاری دارد. دو ماشین با هم برخورد میکنند، رانندگان قبل از اینکه حتی نگاه کنند و میزان خسارت را ارزیابی کنند از ماشین پیاده میشوند و به سمت هم هجوم میبرند، یقه یکدیگر را میگیرند و فاجعه بارتر اینکه افراد حاضر به جای اینکه پا درمیانی کنند مشغول فیلم گرفتن از صحنه دعوا میشوند.
انتشار این خشونت در فضای مجازی خود تولیدکننده خشونت بیشتر خواهد بود. مساله ماهم دیگر این است که وقتی ما در مورد خشونت در جامعه صحبت میکنیم بسیاری از افراد سعی میکنند برای توجیه آن کشورهای دیگر را مثال بزنند، اینکه بگویند در کشورهای امریکایی و اروپایی هم خشونت هست، خشونت خانگی، کودک آزاری، همسر آزاری و ... اما سوال اینجاست که ما چرا نباید استانداردهای لازم در مورد کاهش خشونت را داشته باشیم. سبک زندگی ما با سبک زندگی اروپایی و امریکایی فرق دارد پس نمیتوانیم در مواقعی برای اینکه فرصت پاک کردن صورت مساله را داشته باشیم دست به دامن این کشورها شویم و آنها را مثال بزنیم. وقتی میگوییم ما میخواهیم در جامعه مان سبک زندگی ایرانی اسلامی داشته باشیم، دیگر نمیتوانیم نسبت به این رفتارها بیتفاوت باشیم و به جای اینکه دلیل بروز این رفتارها را ریشه یابی کنیم، با مثال آوردن در کشورهای دیگر بخواهیم شرایط خود را خوب جلوه دهیم. متاسفانه خشونت در کشور ما رو به افزایش است. نمیتوانیم منکر این واقعیت باشیم. شرایط اقتصادی بیش از همه در بروز خشونت موثراست. مردم از شرایط اقتصادی و معیشتی خود عصبانیاند. وقتی ظرفیت ناراحتی و عصبانی بودن پر شود میتواند منشأ خشونت شود، خشونت علیه خود یا دیگری. ببینید خشونت از اینجا مولد میشود که آدمها آنچه که دارند و داشتهاند را نتوانند برای موقعیتهای مناسب برای رفع مشکلات مورد استفاده قرار دهند، این مساله را باید در ساحت فرهنگی و اخلاقی هم بررسی کرد. چون الان نظام فرهنگی و اخلاقی ما نمیتواند نتیجه بخش باشد، آدمها احساس استیصال و درماندگی میکنند، احساس میکنند بیچاره هستند، این مساله سبب میشود عصیانی در افراد شکل بگیرد، در این وضعیت قواعد هم که حاکم نیست، یعنی جامعه، یک جامعه بهسامانی نیست که کاری انجام دهد، آنوقت هست که خشونت فراگیر میشود و جامعه به یک ساحت خشونت بینفردی، بینجمعی، بینسازمانی دچار میشود. ما نمیتوانیم و نباید با بهانههای واهی این واقعیت را نادیده بگیریم. چرا که هر چه بیشتر نسبت به آنچه در حال وقوع است بیتفاوت باشیم، نتیجهای که ممکن است به دست بیاوریم بسیار سختتر خواهد بود. در واقع بیتفاوتی نسبت به خشونتی که در حال شکل گرفتن در جامعه است و چه بسا که شکل گرفته و هر روز بیشتر و بیشتر هم میشود میتواند به سرانجام مخربی ختم شود.