در محاصره مشکلات و شعارها
رضا سلامی
یکی از اصلیترین موضوعاتی که امروز اقتصاد ایران را تحت فشار قرار داده، شعارزدگی و به دور بودن از برنامهریزی واقعی در بخشهای مختلف است. دولتهای مختلفی آمدهاند و رفتهاند و هر یک وعدههایی دادهاند که امکان عملی کردن بسیاری از آنها وجود ندارد. دولت فعلی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
تیم اقتصادی دولت باید پاسخ بدهند که وقتی وعده تکرقمی کردن تورم را دادهاند، بر چه مبنایی این حرف را مطرح کردهاند و چه برنامهای برای رسیدن به این هدف دارند. نمیشود اصلاحات ساختاری را فراموش کرد، تولید و رشد اقتصادی را فراموش کرد، ایدههای کلان پولی و بانکی را فراموش کرد و از این صحبت کرد که قرار است تورم را تکرقمی کنیم. اقتصاد ما وارد بازی همین شعارها شده که برای مدت طولانی نه تنها بهبود وضعیت نداده که حتی هر روز اوضاع بدتر شده است.
از سوی دیگر، مشکلات اقتصادی تصمیمگیری جدید را نیز دشوار کرده است. ارز 4200 تومانی بهترین مثال برای درک این شرایط است. از چند ماه قبل بارها بحث شده این ارز حذف شود و بسیاری از نظریهپردازان نیز با این موضوع موافقند. از سوی دیگر تهدیدهایی وجود دارد که با حذف این ارز یکسری مشکلات تازه برای اقتصاد ایران به وجود بیاید. خب تصمیمگیری در چنین فضایی بسیار سخت است و همین موضوع باعث شده دولت به تعلل بیفتد.
بهطور کلی یکی از اصلیترین موضوعاتی که باید به آن توجه کرد، نقش تعیینکننده وزیر اقتصاد و رییس کل بانک مرکزی در اقتصاد کلان کشور است. این دو فرد با توجه به مسوولیتی که در نهادهای مالی و پولی دارند، بهترین تصمیمگیران برای آینده اقتصادی کشور هستند و در واقع حرف نهایی را باید آنها بزنند. به این ترتیب هم میتوان انتظار داشت که اختلافنظرها کمتر شود و هم با توجه به شناختی که از وضعیت اقتصادی کشور وجود دارد، حرفها مطرح میشوند. در واقع وزیر اقتصاد از کلانترین موضوعات تا ابهامهایی همچون واردات خودروهای خارجی را باید با تصمیم مستقیم مدیریت کند و در واقع تلاش کند تا اجازه دخالت در امور این وزارتخانه داده نشود. در صورتی که این نگاه کلان به وجود آمده و اصلاحات ساختاری در دستور کار قرار گیرد میتوان انتظار داشت که بخشی از مشکلات فعلی حل شوند اما در غیر این صورت شرایط هیچ تغییری نخواهد کرد.