جای خالی متخصصان
مریم شاهسمندی
هنوز یک هفته هم از به دنیا آمدن فرزندان ایران نگذشته بود که شادی این تولد به یأس و غم تبدیل شد. یکی از تولهها تلف شد. تازه بعد از این واقعه خبر آمد که تولههای ایران بر خلاف اعلام قبلی ماده نبودند و نر هستند. البته با دیدن عکسهایی که از این تولههای تازه متولد شده در شبکههای اجتماعی منتشر شد نباید خیلی هم به زنده ماندن این تولهها امیدوار میبودیم. امکانات و شرایط به قدری بد بود که حتی در عکسها هم میشد فهمید که مساله آنقدری که برای مردم و دوستداران محیط زیست پر اهمیت است برای مسوولان این حوزه از اهمیت زیادی برخوردار نیست. اگر این اتفاق در هر کشور دیگری رخ میدهد، حداقل این بود که عکسهای منتشر شده از تولهها در وضعیت بهتری بود، حداقل این بود که دامپزشک حاذقتری در جریان این عمل حضور میداشت تا لازم نباشد یک هفته زمان ببرد و بعد مردم بفهمند که تولهها ماده نبودهاند. حداقل این همه اخبار ضد و نقیض به بیرون درز نمیکند، از طرفی فیلمی در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود که ایران تولههایش را لیس میزند و خبر میآید که او تولهها پذیرفته و حالا که مشخص شده مرگ یکی از تولهها با دلیل روش اشتباه در شیردهی بوده و میگویند ایران تولهها را قبول نکرده است.
وقتی شما تولهها را بعد از تولد از مادر جدا میکنید و بدون در نظر گرفتن زمان استاندارد برای به هوش آمدن مادر و بررسی شرایط اقدام به شیردهی به آنها میکنید چطور میتوانید بگویید که مادر تولههایش را نپذیرفته. اصلا بر اساس کدام مدارک و شواهد و البته معاینه متخصصان حاذق مشخص شده که ایران توانایی زایمان طبیعی را نداشته و باید با سزارین صحرایی تولههایش را به دنیا میآورد. چرا همیشه باید جای خالی متخصصان واقعی زمانی مشخص شود که ضایعهای اسفبار پیش آمده باشد. تازه بعد از مرگ یکی از تولهها سازمان میحط زیست به این فکر افتاده که دامپزشکی حاذق را به تیم نگهداری از توله یوزها اضافه کند. البته که جنسیت درست تولهها هم بعد از اضافه شدن این دامپزشک به تیم مشخص شد. مساله تنها مرگ یک توله یوز نیست که باید باشد، وقتی گونهای اینقدر در معرض انقراض قرار دارد باید با امکانات ویژه از آنها محافظت شود و هر کوتاهی میتواند عواقب بدی داشته باشد. البته که همین بیتجربه بودنهاست که باعث میشود رییس سازمان محیط زیست برای کم اهمیت جلوه دادن کوتاهی انجام شده بگوید که ایران توانایی 5 زایمان دیگر را دارد اما نمیگوید که این اتفاق نادر جفتگیری در شرایط نیمه اسارت ممکن است دیگر هیچوقت رخ ندهد. مساله اینجاست که ما نه تنها در این زمینه بلکه در بسیاری از زمینههای اجرایی کشور با کمبود افراد متخصص و دلسوز مواجهایم که اگر چنین نبود الان در این وضعیت اسفناک کنونی از نظر اقتصادی و معیشتی قرار نمیگرفتیم. اینکه افرادی با آرزوها و رویاهای بزرگ بدون دانش کافی بر مسندهایی تکیه میزنند که هیچ توانایی برای اداره آن ندارند نتیجهاش میشود آنچه الان شاهد آن هستیم. تصمیمهای ناگهانی، اقدامهایی که بدون هیچ پشتوانه علمی و تحقیقی در زمینه اقتصاد رخ میدهد. بیتوجهی به منافع عمومی و ارجحیت دادن به منافع تعداد انگشت شمار. عدم توانایی در حل مشکلات همه و همه نتیجه قرار نگرفتن افراد در جایگاه درست و تخصصی مربوط به آنهاست. انگار فقط قرار است که عدهای بیکار شوند، از سازمانی به سازمان دیگر و از نهادی به نهاد دیگر بروند و در شغلهای مرتبط و غیرمرتبط با تواناییهایشان به کار گرفته شوند. ما سالهاست با معضلی به نام جای خالی متخصصان در زمینههای مختلف اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و ... دست به گریبان هستیم و تا زمانی که این مشکل حل نشود نمیتوانیم انتظار داشته باشیم مشکلات ریز و درشت کشور از میان بروند و این کشتی از دریای پر تلاطم اما و اگرها به ساحل آرامش و امنیت برسد.