روانشناسی زرد؛ بالا رفتن از نردبان ناامیدی مردم
گلی ماندگار|
طی هفته گذشته که لیست بلند بالایی از روانشناسان بدون مدرک و مجوز در رسانهها منتشر شد، یک بار دیگر این حقیقت تلخ را برای همه آشکار کرد که افراد سودجو از هر فرصتی استفاده میکنند تا پلهای برای نردبان ترقی خود بسازند، روانشناسان زرد نیز از این قاعده مستثنی نیستند و برای آنها بالا رفتن از نردبان ناامیدی مردم به یکی از عادتهای همیشگی تبدیل شده است. جملههایی انگیزشی که فقط برای امیدهای واهی عملی است و در زندگی واقعی هیچ کاربردی ندارد. برگزاری سمینارهایی با عنوانهای دهان پر کن و دریافت مبالغ نجومی از شرکتکنندگان. البته این موضوع فقط مختص ایران نیست و در همه جای دنیا از سالهای دور به یکی از راههای درآمدزایی برای برخی از افراد بدل شده است. کتابهایی که با عنوان موفقیت در سراسر جهان به چاپ رسیده و ترجمه شده است نمونهای از همین بالا رفتنها از نردبان ناامیدی مردم است. این افراد با فن بیان خوبی که دارند شما را به درون یک زندگی رویایی پرتاب میکنند، طوری که گمان کنید دست یافتن به تمام آنچه در زندگی میخواهید تنها با فکر کردن به آن عملی خواهد شد، بعد ناگهان شما را در همان رویاهایی که ساختهاند تنها میگذارند و بعد از مدتی افسردهتر از قبل به زندگی عادی خود باز میگردید بدون آنکه یک شبه ثروت و محبوبیت و... را جذب کرده باشید. اینها همه دستپخت انسانهایی است که از ناامیدی شما برای خودشان پلههای ترقی را میسازند و بالا میروند، پولهای کلان به جیب میزنند و در نهایت هم این شما هستید که باید با غم نرسیدن به رویاهایی که آنها برایتان بافتهاند سر و کله بزنید. این ترفندها ابتدا با انتشار کتابهایی که به اصطلاح قرار بود راه و رسم موفقیت را به شما نشان دهند شروع شد و بعد از اینکه کسب و کار این نویسندگان حسابی سکه شد افراد دیگری هم از راه رسیدند و برای اینکه بتوانند راهی برای رسیدن به خواستههای خود پیدا کنند به فکر برگزاری سمینارهایی به نام موفقیت افتادند، اما اوج کار این افراد بیشناسنامه کاری با راه افتاد فضاهای مجازی بود. حالا دیگر آنها میتوانستند از دور ذهن شما را دستکاری کنند، وادارتان کنند که به حرفهایشان گوش بدهید و رویاهای قشنگ برایتان خلق کنند، آنها تلاش میکنند تا شما را از واقعیت زندگی دور نگه دارند و به دست رویاهایی بسپارند که هیچ راهکاری جز حرفهای قشنگ برای رسیدن به آنها ندارند، آنها رسیدن به موفقیت با تلاش شبانه روزی را به امری ابلهانه بدل کردند تا بتوانند با فروش حرفهای زیبا به شما خودشان بدون تلاش و یک شبه به موفقیتهای مالی دست پیدا کنند.
رسانه ملی هم بیتقصیر نبوده است
رویا مهتدی، روانشناس درباره نقش رسانههای در معرفی این افراد و میدان دادن به آنها برای اینکه بتوانند بیش از پیش به مردم دروغ بفروشند، به تعادل میگوید: نباید نقش رسانهها و به خصوص رسانه ملی را در این زمینه نادیده بگیریم. وقتی صدا و سیما بدون تحقیق فردی را به عنوان کارشناس، روانشناس و... در مقابل مردم قرار میدهد تا به حرفهای او گوش کنند و بعد از مدتی معلوم میشود این افراد بیشتر کلاهبردار بودهاند تا کارشناس، چطور میتوانیم نقش رسانه ملی در این وضعیت را نادیده بگیریم. از سوی دیگر بسیاری از رسانههای مکتوب و خبرگزاریهای معتبر بارها و بارها با این افراد مصاحبه کردهاند و از آنها با عنوان دکتر نام بردهاند. پس در این شرایط ما نمیتوانیم از مردم انتظار داشته باشیم گول این افراد را نخورند و پولشان را به جیب آنها نریزند.
او میافزاید: خیلی از این افراد مدعیاند که مشکلات مردم را در یک همایش 2 ساعته حل میکنند، این مطلب در رسانههای معتبر نشر و پخش میشود، خب هستند آدمهای زیادی که به دنبال راههای کوتاه برای رسیدن به رویاهایشان هستند و این افراد طعمههای خوبی برای روانشناسان زرد به شمار میروند. آنها خیلی راحت گول این جملههای انگیزشی و توصیههای من در آوردی را میخورند و هزینه آن را هم میپردازند.
۳۰ درصد ایرانیها از مشکلات روانشناختی رنج میبرند
رییس انجمن روانشناسی اجتماعی نیز در این باره میگوید: طبق آمارهای رسمی ۳۰ درصد از مردم جامعه از مشکلات روانشناختی رنج میبرند و طبیعی است بازار این خدمات سرپایی و زودگذر داغ باشد. وقتی خُلق بالا میرود، حال ما خوب میشود، اما در واقع مشکل ما حل نمیشود. جملات انگیزشی خُلق را بالا میبرد و احساس بهبودی آنی و شعف لحظهای به فرد دست میدهد و فکر میکند که مشکلش حل شده است. مثلا اگر کسی با همسرش مشکل دارد، مشکل زناشویی یا اختلاف با همسرش حل نمیشود، فقط در آن لحظه حالش بهتر است و فکر میکند مشکلاتش حل شدهاند. یا کسی که از افسردگی رنج میبرد ممکن است در لحظه امید به زندگی پیدا کند ولی مشکل افسردگی او حل نمیشود و او در واقع هنوز یک فرد افسرده است که در لحظه حالش بهتر شده است، چون در زمان کوتاهی مقدار زیادی جملات انگیزشی شنیده است. مجید صفارینیا میافزاید: نداشتن سواد و خردمندی و دانش لازم بازار این افراد را داغ میکند، شناسایی و انتخاب یک روانشناس یا روانپزشک معتبر کار سختی نیست. یک جستوجوی ساده در اینترنت نشان میدهد که هیچ مقالهای به نام این افراد نیست. در کدام دانشگاه درس میدهند؟ چند مقاله به نام آنها ثبت شده است؟ چند کتاب علمی منتشر کردهاند. مردم باید سواد رسانهای خود را بالا ببرند. باید رزومه علمی این افراد را ببینند. در مورد این افراد یک مقاله پیدا نمیکنید. فقط صوت و ویدیو هست. چند کتاب میخوانند و خوب حرف میزنند و فن بیان خوبی دارند و فقط میتوانند درمان لحظهای انجام بدهند. ما از یک پزشک خوب انتظار داریم که درد را تشخیص بدهد و آن را درمان کند. در حوزه روانشناسی هم همین طور است. روانشناس یا روانپزشک باید مشکل را خوب تشخیص بدهد و آن را درمان کند. یعنی باید علم کار را داشته باشد. در غیر این صورت حرفهای قشنگ و جملههای زیبا مشکلات روان را حل نمیکند. جملهها را با زیرکی و شیرینی و شعر و ضربالمثل بیان کنید که مشکل حل نمیشود.
افزایش سطح ناامیدی در جامعه
اما مساله اینجاست که چه چیزی باعث شده تا مردم بیش از حد به این روانشناسان زرد اعتماد کنند؟ مهبد رئوفی، روانکار در پاسخ به این سوال به «تعادل» میگوید: وقتی سطح ناامیدی در جامعه افزایش پیدا میکند، مشکلات خانوادگی زیاد میشود، افراد یک خانواده با هم رابطه خوبی ندارند، اتفاقهای تلخ بدون درمان اصولی به عقب رانده میشوند و.... همه دست به دست هم میدهند تا افراد به دنبال حرفهای خوب و قشنگ که حالشان را بهتر کند راه بیفتند و فکر کنند با این حرفها میتوانند تمامی مشکلات خود را حل کنند. این حرفها و سمینارها و کتابها مثل آمپولهای تقویتی هستند که خیلی زود اثر خود را از دست میدهند و فقط برای مدت کوتاهی میتوانند تاثیر مثبت داشته باشند. اما اینجا مقصر مردم نیستند، آنها به دنبال راهحل میگردند، آنها میان این همه مشکل و درد سرگردان شدهاند، به همین خاطر شنیدن حرفهای قشنگ حتی برای یک ساعت هم که شده حال آنها را خوب کند به دنبالش میروند.
او میافزاید: وقتی ما اذعان میکنیم که در جامعه کنونی مان بر اساس آمارهای رسمی بیش از 30 درصد و بر اساس آمارهای غیر رسمی از هر 4 نفر سه نفر درگیر نوعی از بیماریهای روحی و روانی هستند، پس باید منتظر سودجویی افرادی از این دست باشیم. مردم مشکل دارند، ناامیدی هم نوعی بیماری روحی به حساب میآید، شما وقتی چشمانداز درست و مشخصی از آینده نداشته باشی، وقتی مدام درگیر معاش باشی، وقتی امنیت شغلی نداشته باشی و .... همه اینها یعنی ناامیدی و ناامیدی افسردگی را به دنبال دارد، به همین خاطر مردم برای اینکه حتی برای یک لحظه هم که شده حالشان خوب شود و آن حال خوب را تجربه کنند، به روانشناسان زرد روی میآورند، در سمینارهای موفقیت شرکت میکنند، جملههای انگیزشی را یادداشت میکنند با این امید که تکرار این جملهها بتواند زندگیشان را تغییر دهد.
رئوفی در بخش دیگری از سخنانش میگوید: رسانه ملی در این مساله ببش از همه مقصر است، چرا باید فردی را که هیچ سابقهای در انجمن روانشناسی کشور ندارد در برنامههای مختلف جلوی دوربین بنشاند و این اجازه را بدهد که با حرفهایش با احساسات مردم بازی کند. آنها را به کارهایی دعوت کند که در عالم واقع چندان هم عقلانی به نظر نمیرسد، امید واهی به افراد بدهد بدون اینکه راهحل درست و منطقی برای رفع مشکلات آنها داشته باشد.