فوبیای عدم امنیت اقتصادی
فریدون مجلسی
گفته میشود، ترس از وقوع یک حادثه از خود حادثه وحشتناکتر است. یعنی ترس از دزدی، ترس از خفتگیری، ترس از قتل، ترس از جنگ و... از خود این وقایع دهشتناکتر است. بنابراین در زمان وقوع حوادثی از جنس ماجرای دزدی از صندوق امانات بانک ملی در تهران، موضوع اصلی فوبیا و ترسی است که در اثر این حادثه در اتمسفر اقتصادی و عمومی جامعه ایجاد میشود. در حافظه جمعی اغلب ایرانیان، تصاویری از فیلمهای هالیوودی وجود دارد که در آنها سارقان با استفاده از روشهای محیرالعقول تلاش کردهاند که به یک بانک، موزه، سازمان، قطار حمل پول و... دستبرد بزنند. اما بسیاری از ایرانیان تصور نمیکردند، روز و روزگاری از راه برسد که شهر تهران، سوژه یکی از عجیبترین و بزرگترین سرقتهای بانکی شود. در اخبار منتشر شده در خصوص این حادثه ذکر شده که سارقان صدها صندوق امانات یکی از مهمترین بانکهای کشور را خالی کردهاند، بدون اینکه هیچ رد یا تصویری از آنها به جای مانده باشد. البته نمونههایی از سرقتهای بزرگی که اخیرا در بانک ملی شعبه دانشگاه صورت گرفته در اروپا و امریکا نیز طی دهههای گذشته مسبوق به سابقه است، اما همواره نهادهای انتظامی - امنیتی این کشورها تلاش کردهاند سارقان را دستگیر کنند تا اعتماد عمومی و امنیت اقتصادی جامعه دچار اخلال و خدشه نشود. اگر درست در خاطرم مانده باشد، یک سرقت بزرگ در قطاری در انگلیس رخ داد که بازتابهای زیادی در مطبوعات جهان پیدا کرد. اساسا بسیاری از فیلمهای هالیوودی در خصوص سرقت ریشه در واقعیت دارند، اما در ماجرای سرقت از صندوق امانات بانک ملی به نظر میرسد، دامنه وسیعی از سوءمدیریتها رخ داده تا یک چنین اهانتی به ایران و ایرانی صورت بگیرد. در وهله نخست، پلیس اعلام کرده که آلارم ویژه هشدارش بنا به دلایل گوناگون کار نکرده است. در مرحله بعدی نیز رییس بانک اظهار داشته به دلیل اینکه آلارم خطر قبلا چند باری به اشتباه صدا کرده بود، توجهی به هشدارها نشان نداده است. اساسا باید پرسید چرا هشدار رییس بانک به هشدار پلیس مرتبط نبوده است؟ یا چرا مدیر بانک به هشدار بیتوجهی کرده است؟ این سرقت مرا به یاد سرقت اسناد خارجی پایگاه هستهای ایران طی سالهای اخیر میاندازد که گروههای معاند با گستاخی تمام اقدام به سرقت کرده و دادههای اطلاعاتی و اعتباری را جابهجا کردند. به نظر میرسد، این سرقت فراتر از یک دزدی ساده است و دستهای پشت پرده فراوانی پیرامون آن وجود دارد تا ساختارهای اقتصادی و امنیتی کشور را بدنام کنند. مهمترین مشکل برآمده از این نوع حوادث ترس و فوبیایی است که در اثر آن شکل میگیرد. اخیرا سرقتی در خانه خود من صورت گرفت. در شرایطی که در حال استراحت شبانه بودیم، دزدها ورود کرده و بسیاری از داراییها و یادگاریهای مهم مرا به سرقت بردند. باور کنید، دیگر احساس امنیت در خانه ندارم و ترس از حادثه بر جانم افتاده است. به نظرم لازم است مسوولان حوادث اخیر را به دقت بررسی کنند. موضوع متروپل، هک کردن سامانههای شهرداری، هک کردن سامانه فرودگاه امام، سرقت از صندوق امانات بانک ملی و نهایتا ماجرایی که در خط راه آهن یزد - مشهد به وقوع پیوست، زنجیرهای از حوادث تلخی است که امنیت کشور را خدشهدار میسازد. این در حالی است که تنها یکی از این حوادث در سطح جهان کافی است تا مسوولان ارشد دولت و کشور استعفا بدهند، اما در ایران دامنه وسیعی از این نوع حوادث در حال وقوع است بدون اینکه کسی مسوولیت آن را به عهده بگیرد. حتی برخی افراد، تئوریهایی را مطرح میکنند که شاید فاجعه متروپل نیز در اثر یک خرابکاری به وقوع پیوسته باشد تا افکار عمومی دچار التهاب شود. به نظرم مجموعه حوادث اخیر را میبایست در یک پازل فکری و اجرایی بررسی کرد. باید دید چه عامل و عواملی باعث بروز یک چنین حوادث تلخی میشوند. بخشی از این نوع حوادث برآمده از مشکلات نوسازی صنایع، ساختارها، سامانهها و... است. تحریمها باعث شد ایران نتواند روند نوسازی سختافزاری و نرمافزاری لازم را در بخشهای گوناگون مورد نیاز عملیاتی کند. از سوی دیگر عدم به کارگیری نیروهای متخصص و کاربلد باعث افزایش مشکلات اینچنینی در کشور شده است. شاید وقت آن رسیده باشد که طرفداران تحریم متوجه عمق مشکلات کشور شوند و تلاش برای حل مشکل تحریمها را به صورت جدی در دستور کار قرار بدهند.