پدران قاتل؛ دختران مقتول
![پدران قاتل؛
دختران مقتول](/files/fa/news/1401/4/12/97118_837.jpg)
مریم شاهسمندی
عنوان عجیبی است برای یادداشت، اما وقتی به اتفاقهای اطراف نگاه کنیم دیگر چندان هم برایمان عجیب نمینماید. پدران قاتل، کسانی که در یک لحظه کوتاه تصمیم میگیرند تا از دست دختر نافرمانی که از دستوراتشان سرپیچی میکند، برای همیشه راحت شوند، از چه راهی مهم نیست، مهم این است که بدانند او در زیر خروارها خاک خوابیده و دیگر به واسطه حضورش بر روی زمین و نفس کشیدن او آبرویشان در خطر نخواهد بود. حالا این کار را میتوان با داس، با چاقو و یا با اسلحه شکاری انجام داد. مهم عملی است که انجام میشود. زمانی پدرها تکیه گاه و پشت و پناه دختران به شمار میرفتند. شاید گاهی فریادی از روی خشم یا نگاهی غضب آلود روانه شان میکردند اما قطعا فکر کشتن و راحت شدن به این سادگیها به ذهنشان نمیرسید. حالا اما شرایط فرق کرده است. همه عصبانی میشوند، در یک لحظه و کار دختر را تمام میکنند، اما این یک لحظه عصبانی شدن به قیمت جان دختر جوانی تمام میشود که آرزوها و امیدهای بیشماری دارد. او میخواهد زندگی کند...رومینا، ریحانه، خندان، آرزو، اعظم و «آریانا» که البته آخرین مورد از این مرگهای دلخراش نخواهد بود. دختری 16 ساله با لبخندی دوست داشتنی. او با پدرش بحث و جدل میکند، به خانه مادربزرگش میرود و پدر که هنوز از رفتار دختر عصبانی بوده با تفنگ شکاری به آنجا رفته و به گفته خودش بدون قصد شلیک تفنگ را سمت دخترش میگیرد و ... قصه آریانا اینجا تمام میشود، قصه تمام دخترانی که قربانی تعصبهای کورکورانه، قضاوتهای اشتباه و عصبانیتهای لحظهای پدرانشان میشوند، با خواباندن آنها در گور سرد و نمور به انتها میرسد. دیگر هیچ کس پیگیر ماجرا نمیشود، کسی نیست تا بتواند پدر را این مرد را که دست به قتل یک انسان زده به اشد مجازات محکوم کند، پدر است، قیم قانونی و حکم مشخص است همانگونه که پدر رومینا قبل از اینکه سر دخترش را با داس ببرد در مورد آن تحقیق کرده بود. میدانست کسی کاری با او ندارد، یک زندان کوتاهمدت در انتظارش خواهد بود و تمام. اما این اتفاقهای تلخ همچنان تکرار میشود، حتی با وجود تصویب قانون حمایت از خانواده که زنان و کودکان هم مشمول آن میشوند، حتی با وجود این همه نهادهای مدنی مدافع حقوق زنان و دختران، حتی با وجود این همه پدرانی که جز عشق چیزی به فرزندانشان نمیدهند. این اتفاقهای تلخ باز هم تکرار میشود تا زمانی که هیچ ضمانت اجرایی برای قوانین وجود نداشته باشد، تا زمانی که پدرها فکر کنند مالک جسم و جان و نفس کشیدن فرزندشان هستند و هر زمان بخواهند و اراده کنند میتوانند او را از این نعمتهای خدادادی محروم کنند، میتوانند او را با تمام رویاها و آرزوهایش به زیر خاک بفرستند.
اینکه افراد به بهانههای ناموسی میتوانند مرتکب قتل شوند و پاسخگو نباشند، ایرادات قانونی است که باید هر چه زودتر بر طرف شود. دختران و زنان اگر در خانه خود امنیت نداشته باشند و هر لحظه در معرض خشونتهای بی امان پدر و برادر و همسر خود قرار بگیرند، در مدت زمانی نه چندان بلند آنها را به ورطه بیماریهای روحی و روانی میکشاند، بعد چطور از این افراد انتظار داریم که در آینده به مادرانی تبدیل شوند که قرار است نسل دیگری را پرورش دهند. چرا باید افرادی که از نظر روحی و روانی صلاحیت فرزنددار شدن را ندارند، فقط به این خاطر که باید بچهدار شوند، اقدام به فرزند آوری کنند و در نهایت آینده فرزندشان را در آتش خشم خود بسوزانند. کدام یک از این پدران قاتل مورد بررسیهای روحی و روانی قرار گرفتهاند، کدام پژوهش در مورد وضعیت روانی افرادی که در هنگام خشم اقدام به کشتن همسر، خواهر و دختر خود میکنند، انجام گرفته است. صرف اینکه این افراد محاکمه شوند و طبق معمول هم در دادگاه به مساله ناموسی اشاره کنند و همهچیز به خاطر قیم بودن، ختم به خیر شود، چه دردی از جامعه و خشونتی که در آن علیه زنان و دختران هر روز بیشتر میشود، درمان خواهد کرد.
![](/files/fa/adv/60331_191.gif)