عشق یا احتیاج؛ انتخاب‌های هیجانی

۱۴۰۱/۰۵/۲۳ - ۰۲:۳۲:۱۷
کد خبر: ۱۹۱۵۹۶
عشق یا احتیاج؛ انتخاب‌های هیجانی

فاطمه سبزواری

نمی توان ادعای عاشقی کرد و در عین حال نسبت به طرف مقابل هیچ تعهدی نداشت. اغلب جوانان ذوق، شوق، میل و کشش نسبت به طرف مقابل را با عشق اشتباه گرفته و بعضا بر همین اساس اقدام به ازدواج کرده و پس از فروکش کردن این احساسات متوجه می‌شوند انتخاب غلطی برای ازدواج داشته‌اند. متاسفانه بیشتر اوقات افراد درباره مفهوم «عشق» تصورات اشتباهی دارند، عشق یک هیجان و عاطفه‌ای است که وقتی انسانی را دوست داریم آن را تجربه می‌کنیم. در واقع وقتی فردی را دوست داریم به او جذب شده و این کشش همراه با احساسات خوب و خوشایند است. «عشق» در عین حالی که یک «هیجان» است، نوعی «نیاز» هم محسوب می‌شود و به هنگام تجربه آن هورمون‌های خاصی در بدن ترشح می‌شود. انسان به‌طور طبیعی نیازمند دوست داشتن دیگران و دوست داشته شدن از سوی دیگران است و از این رو افراد حتی با ضربه‌های عشقی فراوان می‌توانند بارها عاشق شده و این احساس را مجددا تجربه کند. عشق پدیده‌ای نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد چراکه ریشه فیزیولوژیک دارد، «اریک فروم» (روانکاو امریکایی- آلمانی تبار) معتقد است انواع عشقی که انسان‌ها به یکدیگر نثار می‌کنند (به اصطلاح عشق‌های برادرگونه) نظیر عشق مادر و فرزند یا عشق دو هم نوع به یکدیگر «عشق عام» محسوب می‌شوند. از نظر اریک فروم «عشق عام» باید دارای چهار مولفه«فهم و درک»، «احترام»، «اعتماد» و «تعهد و مسوولیت‌پذیری» نسبت به طرف مقابل باشد و افراد نمی‌توانند ادعا کنند عاشق فردی شده‌اند در حالی که در رابطه خود با دیگران این چهار مولفه را رعایت نمی‌کنند. «استرنبرگ» (روانشناس امریکایی) برای عشق سه بعد را در نظر می‌گیرد که به آن نظریه «مثلثی عشق» نیز می‌گویند. در این نظریه عشق دارای سه مولفه «صمیمیت»، «شور و هیجان یا همان شهوت» و «تعهد»است. منطبق بر این نظریه اینکه زوجین در رابطه عاشقانه خود تا چه اندازه همانند دو رفیق علایق، صمیمیت و فعالیت‌های مشترک دارند و از انجام دادن این فعالیت‌های مشترک با یکدیگر لذت می‌برند، تا چه اندازه نسبت به یکدیگر ذوق و هیجان و میل با هم بودن دارند و تا چه اندازه نسبت به یکدیگر و رابطه مشترک تعهد دارند، بسیار مهم است. یک زوج باید با هم صمیمی و متعهد باشند و اشتراکاتی داشته باشند تا این صمیمیت ایجاد شود. نقطه اشتراک دو نظریه یاد شده «تعهد» است. هم در نظریه «عشق عام» و هم در نظریه «عشق مثلثی» مولفه «تعهد» مشترک است و از این رو باید گفت نمی‌توان درباره «عشق» بدون وجود «تعهد» صحبت کرد و هیچ کس نمی‌تواند ادعای عاشق بودن کند در حالی که نسبت به طرف مقابل هیچ تعهدی ندارد. امروزه بسیار شایع است که  افراد شور، شوق، هیجان و کششی نسبت به طرف مقابل را با «عشق» اشتباه می‌گیرند و تصور می‌کنند صرف داشتن شوق و هیجان در رابطه به معنای «عاشق» بودن است حال آنکه عشق بدون تعهد بی‌معنی است. بعضا جوانان تصور می‌کنند به صرف اینکه یک فرد را می‌بینند، ناگهان ذوق می‌کنند، قلبشان می‌کوبد و نفسشان بند می‌آید یعنی عاشق شده‌اند. این احساسات را معادل با عشق می‌دانند، بر اساس و به صرف همین احساسات نیز برای ازدواج اقدام می‌کنند، در حالی که این حس شوق و هیجان و کشش نسبت به طرف مقابل تنها یکی از ابعاد عشق است. برای ازدواج لازم است دیگر ابعاد عشق نیز وجود داشته باشد که مهم‌ترین آن تعهد است. افراد نمی‌توانند به کسی بگویند او را دوست دارند در حالی که نسبت به او متعهد نیستند. بسیار پیش می‌آید که ما عشق را تجربه نمی‌کنیم اما تصور می‌کنیم که عاشق شده‌ایم. شایع‌ترین آن نیز زمانی است که آن کشش، میل، شوق و هیجان را نسبت به فردی داریم و این احساسات را با «عشق» اشتباه می‌گیریم. چراکه این احساسات یک غریزه جنسی و زیربنای فیزیولوژیک دارند.خیلی اوقات افراد از عشق حرف می‌زنند اما در حقیقت نمی‌دانند درباره چه سخن می‌گویند. بسیار پیش آمده افراد متاهل وارد روابط دیگری می‌شوند و در عین حال ادعا می‌کنند عاشق همسر خود هستند و به دلیل

 تنوع طلبی همزمان روابط دیگری را نیز پیش می‌برند، حال آنکه ادعای عشق بدون داشتن تعهد بی‌معنا است. خیلی از اوقات نیز وقتی مشکلی برای طرف مقابل پیش می‌آید فردی که ادعای عاشقی می‌کرد او را تنها می‌گذارد یا در برخی موارد فرد مدعی عاشقی طرف مقابل را آزار می‌دهد و این اقدامات بر خلاف عشق واقعی است.