هزار توی بازار سهام برای رشد
بورس در شرایط ناآرامی به سر میبرد و یک روز سبز و روز دیگر قرمز است. معاملات دیگر جانی ندارد و از سوی دیگر سهامداران به دنبال خروج از بازار هستند. بخش عمدهای از کارشناسان عقیده دارند که بازار سرمایه و بیش از 99 سهام موجود در بازار ارزنده هستند اما وضعیت بد است و باید ورود نقدینگی در بورس رخ دهد. البته مشکل کم بودن ارزش معاملات دلایل مختلفی دارد اما مهمترین آن نبود نقدینگی در بازار سهام است. اما چرا نقدینگی نیست؟
در ابتدا باید گفت که نبود نقدینگی در بازار سرمایه باعث شده که نقدینگی در بازار نابود شود. یعنی مقداری پول پارک شده وجود دارد اما کسی جرات و توان ورود ندارد. در ابتدا باید اعتمادسازی لازم در بازار سهام انجام شود و پس از آن نقدینگی وارد بازار میشود. در حال حاضر سایه ریسکهای سیستماتیک روی بورس تاثیر دارد و به معنای دیگر ریسکهای سیستماتیک اعتماد سهامداران را کاهش و ورود نقدینگی را بن بست میکند.
مسوولان دولتی هر چند وقت یکبار یک تصمیم جدید برای بازار میگیرند و یک قانون برای بازار تصویب میکنند. این قانون و تصمیمات باعث میشود که سهامداران به بورس اعتماد نکنند، یعنی هر روز منتظر یک خبر جدید برای زیان بیشتر باشند. این موضوع اعتماد و اطمینان سرمایهگذاری در بورس را کاهش میدهد. از سوی دیگر تفاوت قیمت در بازار آزاد و نیمایی نیز تاثیر بسیار زیادی روی معاملات بازار سهام دارد. شرکتهای بورسی از قمیت دلار نیمایی پیروی میکنند و به نوعی افزایش قیمت دلار در بازار آزاد به بورس مربوط میشود. اما زمانی که قیمت دلار بازار آزاد افزایش مییابد، برخی از اهالی بازار سرمایه نیز به صورت نوسانی و هیجانی برخورد میکنند. در نهایت با افزایش قیمت دلار در بازار آزاد، بورس نیز به صورت موقت رشد میکند.
البته این رشد میتواند در حد چند ساعت تا چند روز باشد و پس از بازار به حالت واقعی خود باز میگردد. قیمت دلار به واسطه مذاکرات برجام نوسان میکند. اگر مذاکرات به توافق ختم شود انتظار کاهش قیمت آن را داریم و در نهایت بورس در بلندمدت صعودی میشود. اما اگر مذاکرات به توافق ختم نشود، قیمت دلار افزایش خواهد داشت. در نهایت بورس نیز به صورت تورمی رشد میکند. در هر صورت بورس پتانسیل رشد دارد اما با توافق رشد این بازار واقعی خواهد بود.
با در نظر گرفتن دلار نیمایی ۲۷هزارتومانی برای اغلب صنایع و از طرفی دیگر کاهش شکاف میان دلار نیمایی و دلار بازار آزاد و رسیدن این رقم به ۵/ ۱۵درصد اغلب صنایع تحتتاثیر این رویداد با روند مثبتی همراه شده است. بهطور کلی این اتفاق خبر مثبتی برای بورسیها تلقی میشود. از طرفی بر اساس فرمول محاسبه کرکاسپرد شرکتهای پالایشی برای سال۱۴۰۱، بدون تغییر بااهمیتی نسبت به سال۱۴۰۰ ابلاغ شده که البته تغییرات اندکی دارد.
تخفیفها و نحوه محاسبه خوراک و فرآورده همچون سال۱۴۰۰ باقیمانده و همان فرمول بهکار گرفته میشود، اما برخلاف گذشته دیگر تنها کیفیت محصول مدنظر نیست و علاوهبر آن، کیفیت خوراک نیز درنظر گرفته میشود. همین امر میتواند بر حاشیه سود پالایشیها بیفزاید. در چنین شرایطی بیش از پیش بر ارزندگی بازار سهام تاکید میشود و بهنظر میرسد بازار کنونی در مقایسه با قبل وضعیت بهتری پیدا کرده است. بسیاری از فعالان بازار مطابق با آنچه کارشناسان بازار سهام همواره بر آن تاکید داشتند، بورس را ارزنده میدانند و بهنظر میرسد امید به بازار تا حدودی بازگشته است، ضمن اینکه این نگرانی وجود داشت که با نوسان نماگر اصلی بورس تهران در محدوده حمایتی یکمیلیون و ۴۵۰هزار واحد، این سطح نیز از دست برود اما در حالحاضر با تحکیم جو مثبت بر معاملات بازار سرمایه بهنظر میرسد شاخصکل مورد حمایت واقع شود.
از کار افتادن تحلیلها و ارزش کم معاملات
ارزش معاملات راهنمای خوبی برای معامله گران است. این عدد به شما میگوید چه زمانی وارد بازار شده و خرید یا فروش انجام دهید. بالا بودن ارزش معاملات یک سهم آلارم خوبیست و معمولاً اینگونه است که تا مدتها سهم با یک روند صعودی و افزایشی روبه رو میشود. البته پایین بودن ارزش معاملات هم به این معنا نیست که کلاً بیخیال آن سهم شوید بلکه در همان شرایط و با ترفندهای نوسانگیری، سود خوبی نصیب خودتان خواهید کرد. این افزایش ارزش معاملات یا حتی کاهش آن بستگی به برنامههای شرکت و سازمان و اخباری که از آن منتشر میشود دارد. این اخبار و اطلاعات میتواند حاکی از آیندهای روشن و پرسود برای سهام باشد. به همین دلیل نقدینگی قابل توجهی وارد بازار شده و همین امر به رشد چشمگیر سهام کمک میکند. با افزایش یا کاهش قیمت سهام، ارزش بازار آن به صورت صعودی یا نزولی تغییر خواهد کرد و از طرفی در صورت ثابت ماندن قیمت و افزایش تعداد سهام، ارزش بازار مشمول تغییر مثبت خواهد شد؛ از این رو بسیاری از افراد تحت تاثیر این روند قرار گرفته و با افزایش ارزش بازار شرکتی، آن را بزرگتر و معتبرتر پنداشته و به سرمایهگذاری در آن میپردازند. این تفکر تا حدودی صحیح بوده و میتوان گفت ریسک سرمایهگذاری در این حالت کمتر خواهد بود؛ اما در نظر داشته باشید در شرکتهای کوچکتر با ارزش دارایی پایینتر، در صورت رشد سهام، سودآوری خوبی برای سرمایهگذاران به عمل میآید.
مورد دیگر مربوط به قیمتهایی است که خرید و فروش سهام شرکت با آن صورت میگیرد. ممکن است این قیمتها حقیقی نباشد و بارها مشاهده شده که قیمت سهامی به صورت غیرمنطقی بیش از حد بالا یا پایین است؛ از آنجایی که قیمت سهام یکی از پارامترهای محاسبه ارزش بازار است، لذا در صورت دستکاری قیمت، نمیتوان ارزش بازار آن شرکت را معیاری جهت سرمایهگذاری (در آن زمان خاص) در نظر گرفت؛ در این شرایط میتوانید به بررسی قیمت سهام شرکتهای مشابه آن (از نظر نوع فعالیت) بپردازید تا درک بیشتری از قیمت حقیقی به دست آورید. آخرین موردی که در این بخش توجه به آن پیشنهاد میشود، حجم معاملات است. حجم معاملات به معنی تعداد کل خریداران و فروشندگان و در کل میزان فعالیت بازار است. این مورد رابطه مستقیم با قیمت سهام داشته و معمولا رشد این دو را به موازات یکدیگر میتوان مشاهده کرد که گویای پویایی بازار در آن بازه زمانی است. مدتی میشود که ارزش معاملات بورس تهران در محدوده دو هزار میلیارد تومان است. برای مثال هفته اخیر مجموع ارزش معاملات بازار به حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان رسید و این رقم در مقایسه با کلیت بازار بسیار کم است. نکته قابل توجه وجود ترس و تردید در خریداران بازار است. پایین بودن ارزش معاملات در هفتههای گذشته نشان میدهد، معاملهگران در این هفتهها انگیزهای برای انجام معامله ندارند و منتظر شنیدن اخبار مثبت بیشتر در رابطه با بازار سرمایه هستند. سمت عرضه نیز در غیاب خریداران و تداوم تردیدها، توانسته بازار را با چالش مواجه کند.
ابعاد بورس و معاملات آن در مقایسه با چهار سال گذشته بسیار افزایش یافته و این ارزش معاملات بسیار کم است. برخی از کارشناسان عقیده دارند که اگر اعتمادسازی در این بازار انجام شود، نقدینگی جدید به بورس میرسد و در نهایت شاخص کل و ارزش معاملات افزایشی میشوند. از سوی دیگر برخی از تحلیلگران و کارشناسان بازار سهام عقیده دارند که اگر سایه دولت و ریسکهای سیستماتیک از بورس برداشته باشد ارزش و حجم معاملات این بازار افزایش پیدا میکند.
در وضعیت فعلی بازار سرمایه، تب هیجانی فروشندگان بیش از رویکرد تحلیلی معاملهگران بر بازار اثرگذار بوده است؛ در شرایطی که وضعیت بنیادی بسیاری از شرکتها برای خرید ارزنده ارزیابی میشود و از منظر تکنیکال سهمها در کف قیمتی و در بهترین حالت نموداری برای حرکت رو به رشد قرار دارند، معاملهگران تمایلی به خرید ندارند و بیشتر سفارشهای فروش را به جای خرید میپسندند.