لزوم آموزشهای زیست محیطی به دانشآموزان
محمد بازگیر
نکته قابل توجه این است که همه ظرفیتهای زیستی بهشدت در حال کاهش است یعنی همه آنچه برای منابع زیستی نیاز داریم به دلایل مختلف روزبهروز در حال کاهش است. هوای پاک، آب گوارا، زمین کشاورزی، رودخانهها و جنگلها به شکلهای مختلف رو به کاهش است. از طرفی که ظرفیت زیستی رو به کاهش است از طرف دیگر، رد پای اکولوژیک در حال افزایش است به این معنی که نیاز به انرژی و آب زیاد میشود و از آنجا که الگوی زندگی تغییر کرده است، مصرفگرایی نیز رو به افزایش است. به همین خاطر دانشآموز در مدرسه باید مدیریت پسماند را فرا بگیرد. در مدرسه باید برای مدیریت پسماند اقداماتی انجام داد تا دانشآموزان نیز در این فضا، مدیریت پسماند را یاد بگیرند. در گذشته در مدارس، بهداشت و نظافت مدرسه بر عهده دانشآموزان بود و دانشآموزان میدانستند اگر زبالهای ریخته شود، باید خود نظافت را انجام دهند، بنابراین رعایت میکردند. دانشآموزان در حفظ محیطزیست بسیار موثر هستند زیرا آنها در آینده سرنوشت جامعه را در دست میگیرند و اگر علم و آگاهی بیشتری نسبت به محیط زیست داشته باشند، میتوانند سبک زندگی خود و فعالیتهای جامعه را به نفع محیط زیست اصلاح کنند. بحث ما در حوزه آموزش محیط زیست، هزینهکرد نیست بلکه سرمایهگذاری است. همه بزرگان علوم مختلف اعتقاد دارند که آموزش افراد یک نوع سرمایهگذاری است. پایههای اصلی ثروت یک کشور منابع انسانی آن هستند و تواناییهایی که آنها کسب میکنند، میتواند موثرترین نقش را در رشد محیطزیست داشته باشد. توسعهها برآیندی هستند که به برنامه نیاز دارند و برنامهها برای اینکه اجرا شوند به مشارکت نیاز دارند. این مشارکت آمادگی درونی میخواهد و مردم زمانی مشارکت میکنند که آگاهی درونی و همفکری نسبت به موضوع داشته باشند. این مساله در دانشآموزان جدیتر است. در اسناد بالادستی برای آموزش و حفظ محیطزیست مواردی را داریم و یکی از اصلیترین اهداف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، تربیت انسانهایی آشنا و متعهد به مسوولیتها و وظایفشان در برابر چهار موضوع (خدا، خود، دیگران و طبیعت) است. آموزش و پرورش قرار است انسانهایی تربیت کند که مسوولیت خود را در برابر طبیعت بدانند. مهارتها را در مسیر توسعه پایدار باید به دانشآموزان یاد داد. روحیه پژوهشی و همکاری و خلاقیت آنها و مشارکت جمعی در همه حوزهها از جمله محیط زیست باید آموزش داده شود. در واقع آموزش یک فرآیند تخصصی است و روشهای مخصوص خود را دارد و به متخصصان مرتبط با خود نیاز دارد. بحث ما در حوزه آموزش محیط زیست،
هزینه کرد نیست بلکه سرمایهگذاری است. همه بزرگان علوم مختلف اعتقاد دارند که آموزش افراد یک نوع سرمایهگذاری است. پایههای اصلی ثروت یک کشور منابع انسانی آن هستند و تواناییهایی که آنها کسب میکنند، میتواند موثرترین نقش را در رشد محیطزیست داشته باشد. باید به آمادگی درونی و باور برای حفظ محیطزیست برسیم. اینکه فقط بدانیم قطعا کافی نیست. دانشآموزان خیلی از مسائل را میدانند اما باید تلاش کرد که آموزشها منجر به باورهای درست در آنها شود. این مساله ممکن است به روشهای مختلفی شکل بگیرد که یکی از آن ایجاد انگیزه و تشویق دانشآموزان است. اگر بتوانیم مشوقهای لازم را در دانشآموزان ایجاد کنیم میتوانیم امیدوار باشیم که برخی موضوعات را به فرهنگ غالب جامعه تبدیل خواهیم کرد. وقتی ریختن زباله روی زمین یا برداشتن آن از روی زمین واکنش مشابهی دارند یعنی هیچ کدام بازخواست یا تشویقی ندارد ممکن است دانشآموز اولویتها را متوجه نشود و باید او را از این مسائل آگاه کرد یعنی وقتی حمایتها صورت گرفت، رفتارها و باورهای او نیز تقویت میشود. جمعیت دانشآموزی در کشور زیاد است. طبق سرشماری سال 95، حدود 23 میلیون جمعیت زیر 18 سال در کشور وجود دارد که بخش زیادی از آنها دانشآموز هستند. دانشآموزان در سنین دانشآموزی اگر هر موضوعی را باور کنند، در ذهنشان شکل میگیرد. به عنوان مثال اگر یاد بگیرند که آسیب رساندن یا آسیب نرساندن به پرنده پاداش یا تنبیهی ندارد، به این درک میرسند که بدون پاداش و تنبیه میتوانند کارهای ارزشی انجام دهند.