چگونگی اعمال فیلترینگ در ایران
امیر ناظمی
بـه طور کــلی، مساله فیلترینگ پیچیدگیهایی داشته و با یک ساختار اداری پیچیده گره خورده؛ به همین دلیل، این مساله تبدیل به هزارتویی شده که در خدمت سیاست و سیاسیبازی قرار گرفته است. قوانین و مقررات مربوط به اعمال سیاستهای محتوایی، مانند اختلال در ترافیک یا فیلترینگ، توسط مراجع بالادستی کشور تعیین میشود. براساس قوانین و مقررات فعلی مرجع اصلی فیلترینگ، اعم از مسدودسازی یا اختلال، در ایران «کارگروه تعیین مصادیق» است. کارگروهی که دبیرخانه آن در قوه قضاییه (دادستانی) است و ۱۲ عضو دارد که نیمی از آنها دولتی هستند. در کنار این مرجع کلیدی برای اعمال فیلترینگ مسیرهای دیگری مانند شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی فضای مجازی و حکم قضایی، نیز وجود دارد که البته این مسیرها اغلب برای موضوعات بسیار کلان سابقه استفاده دارند. همچنین شرکتهای تأمینکننده و ارایهدهنده خدمات اینترنت، به عنوان نهادهای واسطه، که ارتباط کاربر با درگاههای ورود اینترنت را برقرار میکنند در ایجاد محدودیت در اینترنت نقش دارند. اعمال و اجرای فیلترینگ بهصورت توزیعیافته در دست اپراتورها و شرکتهای مخابراتی ارایهدهنده خدمات اینترنتی است و از طریق تجهیزات آنها صورت میگیرد. بنابراین، این شرکتها در اعمال فیلترینگ نقش ایفا میکنند، IXPها مثل هر پدیده دیگری میتوانند مورد استفاده مثبت یا منفی قرار بگیرند؛ یکی از استفادههای غلط، به کار بردن آنها در جهت محدودسازی است؛ اما نمیتوان IXPها را صرفا ابزاری برای اعمال محدودیت در نظر گرفت، امت این نگاه که IXPها میتوانند صرفا مورد سوءاستفاده اقتدارگرایان قرار بگیرند پر از اشکال است؛ نه فقط در مورد IXP بلکه درباره هر مسالهای که به توسعه مربوط میشود این نگاه درست نیست. اما وقتی یک کارخانه خودروسازی ایجاد میشود و توسعه پیدا میکند، آیا این کارخانه میتواند مورد استفاده اقتدارگرایانه قرار بگیرد؟ پاسخ بله است.
به لحاظ تاریخی هم که نگاه میکنیم، مثلا کمپانی فولکسواگن در جنگ جهانی دوم نقش ایفا کرده و حتی قبل از جنگ و در زمان هیتلر هم برای توسعه نگاههای اقتدارگرایانه از آنها استفاده شده و کارکرد داشته است. در چنین مواردی همواره فقط بین دو گزینه حق انتخاب وجود دارد. یک گزینه این است که اساسا خودرویی نداشته باشید تا به نگاههای اقتدارگرایانه هم کمکی نکند. گزینه دوم این است که خودرویی داشته باشید که منافعی را برای جمع تأمین میکند، اما ریسکهایی هم میتواند داشته باشد و مورد استفاده اقتدارگرایان نیز قرار میگیرد. این مساله را درباره IXPها نیز صادق است. اگر IXP نباشد امکان توسعه اینترنت به شکل امروز وجود نخواهد داشت. بنابراین یا باید از آن استفاده کرد تا توسعه و رفاه عمومی محقق شود یا به خاطر ریسک استفاده از آن توسط اقتدارگرایان بهطور کلی از آن استفاده نشود که قطعا منجر به کاهش رفاه عمومی و کیفیت زندگی خواهد شد.
در عین حال، استفاده عمومی از اینترنت بدون برخورداری از فضای ابری را غیرممکن است.
مساحت کشور ما مساحت بزرگی است و فاصلهمان با دیتاسنترهای اصلی جهانی زیاد است که باعث بروز تأخیر (latency) در اینترنت میشود. این تأخیر به لحاظ فیزیکی حدوداً بالای 30 میلیثانیه میشد و این یعنی حتی امکان استریمینگ هم وجود نداشت. نکته بدیهی در خصوص این تکنولویژی این است که توسعه فضای ابری و دیتاسنترها، باعث تسریع دسترسی به اطلاعات و کاهش هزینههای مردم میشود و همین موضوع استفاده از آنها را ضروری میکند. درباره استفاده از فضای ابری هم باید تصمیم میگرفتیم که یا اینترنت در همه نقاط ایران وجود نداشته باشد و صرفاً متعلق به تهران و چند شهر مرکزی باشد یا دسترسی عمومی وجود داشته باشد که میتواند مخاطرات خاصی هم داشته باشد؛ بین این دو گزینه باید گزینه بهتر را انتخاب کرد. اینکه جامعه نگران این مساله باشد که IXPها و فضای ابری برای محدودسازی اینترنت مورد استفاده قرار گیرد حاصل نوع فضای سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور و نوع نگاه امنیتی موجود در کشور است.
طرح این دغدغهها در ایران امروز نشاندهنده فاصله زیاد میان جامعه و کشور ما با توسعه است. اگر ما یک جامعه توسعهیافته بودیم نگرانی امکان محدودسازی توسط IXPها و فضای ابری را نداشتیم، بلکه دغدغهمان این بود که چرا نتوانستهایم از IXPها استفاده بیشتری بکنیم تا دیتاسنترهایی داشته باشیم که میزبان پلتفرمهای جهانی باشند؟