نوجوانی دوران لب مرز است
محمد فدایی
سن مصرف مواد مخدر به کمترین میزان خود رسیده است. در دهههای گذشته جوانی نقطه شروع این سوءمصرف بود، اما حالا نوجوانهایی که به مدد کاربری دائم در شبکههای اجتماعی علائم بلوغ زودرس را تجربه میکنند این میانگین سنی را تقلیل دادهاند. آغاز نوجوانی دورانی که با تغییرات فیزیولوژیک با اهمیتی همراه است و بالاترین میزان ریسکپذیری را در نوجوان به وجود میآورد. مساله اینجاست که ما نتوانستهایم به اندازه کافی، مسائلی جذابتر از مواد مخدر را برای نوجوانهایی که هیجانات بالایی دارند، تبلیغ کنیم تا در این دوران حساس، نخواهند با مواد مخدر خودی نشان بدهندو در صورتی که در طرف دیگر ما، گروههایی هستند که دائما در حال تبلیغ مواد مخدر به عنوان راهی برای خوشحالی و خوشگذرانی هستند. در اولین قدم خانواده و والدین و در قدمهای بعدی، معلمین مدارس و رسانهها. متاسفانه رابطه نامطلوب نوجوان با پدر و مادرش و احساس ناخوشایند در محیط خانه، همیشه یکی از اساسیترین علتهای گرایش نوجوانها به مواد مخدر است. بخواهیم یا نخواهیم، همهچیز در هر دورانی از زندگی، به سبک تربیتی و فرهنگی خانواده بستگی دارد؛ در نوجوانی بیشتر! در واقع، نوجوانی، دورانی لب مرز است که بیشتر از هر وقت دیگری، فرد نیاز دارد تا خواستههایش دیده و شنیده شود. اما در عمل چه اتفاقی میافتد؟ اینکه قریب به اتفاق پدر و مادرهای ما، از روش تربیتی سنتی به نام کنترل بیرونی استفاده میکنند؛ کنترلی که بهطور مداوم از طرف پدر و مادر و کادر مدرسه صورت میگیرد و از نظر نوجوان خوشایند نیست و خودش را در معرض خطر میبیند. این کنترل بیرونی، از این نظر آسیبزا است که ما فقط آن را در حوزه شناختی علم روانشناسی، یعنی تحصیلی اعمال میکنیم در صورتی که دوره نوجوانی، دوره تحول فرد است و شامل چندین و چند بعد است. بعد شناختی، عاطفی، اخلاقی، اجتماعی و ...! اما متاسفانه در فرهنگ خانوادگی و سیستم آموزش و پرورش، همه هم و غمشان بر حوزه شناختی است و رشد دیگر جنبهها و بعدها را نادیده میگیرند. در واقع این نادیده گرفتن است که بیشتر از کنترل نکردن میتواند باشد و نوجوان را به هر سمت و سویی سوق بدهد؛ از جمله استعمال مواد مخدر.
از سوی دیگر خانوادهها به اندازه کافی نسبت به نوسانات این سن و سال، آگاهی کافی و لازم را ندارند. کدام نوسانات؟ بدیهی است که دوره نوجوانی با بلوغ جسمانی و جنسی همراه است؛ مسائلی که میتواند هم از نظر هورمونی و هم از نظر عرفی واجتماعی، برای نوجوان استرس و نگرانی به همراه داشته باشد. اما در چنین شرایطی، این نوجوان با والدینی روبرو است که آمادگی برخورد و رفتار با نوجوانی در چنین شرایط و موقعیتی را ندارند. یعنی هم نوجوان در مرحله حساسی است و هم خانوادهها ناآگاه! آنوقت است که خانواده دست به کنترل بیرونی میزند. آنها گاهی احساس خطر میکنند و میخواهند با تهدید، تحقیر، کلکل، تنبیه، انتقاد، سرزنش یا حتی پاداش و باج دادن، مانع پیشروی خطر بشوند. در صورتی که مجموعه این رفتارها باعث میشود که نوجوان دچار یک آشفتگی روانی بشود.او برای کم کردن بار این رفتارهایی که با او شده، به گروه همسالان خودش پناه میبرد که آنها هم همین شرایط را دارند. در چنین شرایطی، این دسته از نوجوانها، برای تخلیه این حجم از فشار و آشفتگی، به سیگار، الکل، مواد مخدر و در دسترسترین آنها، گل روی میآورند. در واقع نوجوانهایی در چنین موقعیتهایی قرار میگیرند که فشاری مضاعف بر فشار اختصاصی سن و سالشان، از طرف خانواده درباره درس خواندن و ... به آنها وارد شده است. متاسفانه بسیاری از خانوادهها، خودشان با دستان خودشان، فرزندانشان را در باتلاق آسیبهای اجتماعی میاندازند. آسیبهایی که فقط هم به اعتیاد به مواد مخدر ختم نمیشود. طبیعتا مهمترین راه پیشگیری در دست والدین و معلمین مدارس است. آنها باید آموزش ببینند و بدانند که سعادت نوجوان، تنها در مسائل تحصیلی و موفقیتهای ظاهری و عرفی جامعه نیست. بلکه نوجوان دچار احساسات و عواطفی است که توجه به آنها، میتواند او را در همه جنبهها از جمله مسائل تحصیلی هم به موفقیت برساند. آنچه تا امروز شاهد آن بودهایم کافی هم نبوده و نیست. در حال حاضر کمتر نوجوانی را میبینیم که به هیجانات درونیاش که متعلق به سن و سالش است، پاسخ داده شده باشد. برای همین هم لازم است که کادر مدرسه و خانواده، الگوهای فکری و نگرشی خود را تغییر بدهند. الگویی که باعث پیگشیری از آشفتگی ذهنی و درونی نوجوان میشود و باعث میشود هوش هیجانیاش بالا برود و او را تا حدودی از آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد بیمه کند. بسیاری از خانوادهها وقتی بر سر مساله کنترل نکردن بحث میشود فکر میکنند نباید کنترلی بر فرزندانشان داشته باشند، چنین چیزی امکان ندارد، ما باید بتوانیم روش تربیتیمان را به سمت کنترل درونی، توجه به انتخاب بچهها و احترام گذاشتن به دنیای مطلوبشان هدایت کنیم. در این میان، آزادیهای معقول همراه با قانون هم میتواند گرهگشای یک ارتباط سالم بین نوجوان و والدینش باشد. آنوقت است که اگر چنین کردیم، بدون شک، میتوانیم بخشی از آسیبهای احتمالی و در پیش روی نوجوان رابرداریم.