سیگنالهای منفی به بورس
پس از گذشت چندهفته بورس همچنان روزهای بدی را پشت سر میگذارد و شاخص در میانه سبز و قرمز شدن گیر کرده است. یک روز سینگالهای مثبت میرسد و شاخص سبز میشود و یک روز خبرهای منفی میرسد شاخص قرمز میشود. شاخص در میانه مسیر گیر کرده است و نمیداند چه رنگی شود و این موضوع باعث بیاعتمادی و زیان سهامداران شده است.
در حال حاضر افزایش نرخ بهره بین بانکی و مذاکرات برجام به عنوان سیگنالهای منفی باعث شدهاند که بازار روند نوسانی به خود بگیرد. البته این روند نوسانی نسبتا متعادل است و تقربیا روی یک مدار است؛ اما سیگنالهای منفی باعث شده که شاخص تکانی به خود ندهد و تنها کمی بالا و پایین برود.
نرخ بهره بین بانکی تاثیر مستقیم روی بورس ندارد ولی رفتارهای هیجانی آسیبهای شدیدی به بازار میزند. اولین تاثیر منفی رفتار هیجانی در بورس، متضرر شدن خود سهامداران میباشد که جبران آن میتواند به سختی انجام گیرد. موجب افت و ریزش شدید بازار و شاخص میشود کاهش قیمت در بسیاری از نمادها را در پی دارد. موجب بیاعتمادی سهامداران به بازار سرمایه میشود.باعث ایجاد حباب در بورس میشود.
البته به جز تمامی این موارد نبود نقدینگی بورس را در تله انداخته است و موجب زیان سهامداران میشود. زمانی که نقدینگی پر قدرت وارد بازار سرمایه شود بهطور کلی روند بازار سرمایه تغییر میکند.
تاثیر افزایش نرخ بهره بانکی روی بورس
نرخ بهره بینبانکی تأثیر مستقیمی بر بازار سرمایه ندارد. این نرخ در واقع یک نرخ شبانه است و بر پولهایی که بانکها به یکدیگر قرض میدهند، تعیین میشود. میتوان گفت نرخ بهره بینبانکی، نرخ استقراض بین بانکی است که در مدت کوتاهی تسویه میشود. سایر نرخهای بهره ازجمله سود سپردههای بانکی بر بازار سرمایه تأثیر مستقیم دارد. افزایش نرخ بهره بینبانکی با وجود تأثیر نه چندانی که در بازار سرمایه دارد، نشاندهنده موفق نبودن بانکها در جذب نقدینگی است. این در حالی است که حجم معاملات بازار سرمایه در این روزها نشان میدهد که نقدینگی، جذب بازار سرمایه هم نشده است.
در چنین شرایطی، نقدینگی جذب بازارهای موازی شده است و در این بازارها شاهد رشد هستیم و همین موضوع تورم موجود در کشور را تشدید میکند. نقش دولتمردان در کنترل این نرخ بسیار موثر است، زیرا افزایش آن ممکن است در بین سهامداران منجربه این تصور شود که دولت به نرخ بهره بینبانکی بیتوجه بوده و قرار است سیاستهای انقباضی به کار گرفته شود. بنابراین درمجموع میتوان گفت تأثیر نرخ بهره بینبانکی بر بازار سرمایه بیشتر جنبه روانی دارد.
درحالی که سیداحسان خاندوزی، وزیر اقتصاد و امور دارایی پیش از این درخصوص کنترل نرخ بهره بینبانکی در سطح ۲۰ درصد و در قالب بسته حمایت از بورس وعده داده بود، این نرخ به بیش از ۲۱ درصد رسید و در واکنش به عبور آن از ۲۱ درصد گفته است که همچنان دولت مصمم به نگهداشتن نرخ بهره بینبانکی در محدوده ۲۰ درصد است و برای حل این مساله در جلسه شورای پول و اعتبار، تصمیمگیری خواهد شد.
اغلب فعالان بازار سرمایه اعتقاد دارند افزایش مداوم نرخ بهره به معنای خلف وعده دولت در زمینه حمایت از بورس است. البته این موضوع که آیا نرخ بهره با توجه به تورم افسارگسیختهای که گریبان اقتصاد را گرفته باید افزایش بیابد یا خیر موضوع دیگری است. چرا که بسیاری از اقتصاددانان تاکید دارند استفاده از کانال نرخ بهره جهت کنترل تورم یکی از اقدامات ضروری و لازم است. با این حال سهامداران نگران هستند که میزان خروج پول حقیقی از بازار تشدید شود. روندی که در هفتههای گذشته تداوم داشته و باعث کاهش چشمگیر ارزش معاملات در طول یک ماه اخیر شده است. کارشناسان بازار سهام نیز اعتقاد دارند دلیل این امر گرایش حقیقیها به سپردهگذاری در پی رشد نرخ بهره بوده است. حالا با تداوم روند افزایشی نرخ بهره بیم آن میرود که حقیقیها بازار را ترک کرده و روی به سپردهگذاری بیاورند.
تعلل در برجام
کارشناسان بر این باورند تشدید ابهامات برجامی باعث توقف رشد بورس در طول معاملات این چند روز شده است. از طرفی هم سهامداران اعتقاد دارند سیگنالهای برجامی به اقتصاد بسیار نگرانکننده بوده و بورس نیز از این سیگنالها تاثیر منفی پذیرفته است. در شرایطی که روند مذاکرات پیچیده شده به نظر میرسد بورس نیز نسبت به آینده پرونده اتمی ایران نگران شده است.
این نگرانی را میتوان در سهام ریالی بورس تهران به وضوح مشاهده کرد. گروههایی مانند بانکیها، بیمهایها، خودروییها و… در روزهای اخیر وضعیت نامساعدی داشتند که به باور تحلیلگران تحت تاثیر ابهامات برجامی رقم خورده است. از طرفی هم بسیاری از سهامداران نسبت به وضعیت پرتفوی خود در روزهای اخیر اعتراض دارند. به ادعای این دسته از فعالان بازار سهام وضعیت پرتفوی آنها با وجود رشدی که شاخص کل در روزهای گذشته تجربه کرده، نامساعد است. بر اساس گزارش نورنیوز، تناقضهای موجود میان ادعاهای اخیر گروسی با روند مذاکرات، نشان میدهد که شخص مدیرکل آژانس در حد توان خود، تلاش میکند که از حصول توافق جلوگیری کند.
رفتارهای قبلی گروسی مانند تدوین گزارشهای خلاف واقع درباره روند فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران، سفر به سرزمینهای اشغالی و همسویی با جدیترین مخالف مذاکرات یعنی رژیم صهیونیستی و پس از آن ارایه پیشنویس قطعنامه ضد ایرانی به شورای حکام آژانس و اظهارات کاملا سیاسی و غیرفنی او نشان میدهد که این رفتارها، پیگیری مسیر سیاسی قبلی بوده و تغییری در آن ایجاد نشده است.
نکته دیگر اینکه؛ ایران از ابتدا اعلام کرده که برای اطمینان از تحقق مطالباتش فرآیند راستیآزمایی را بهطور جدی مدنظر دارد. به صورت طبیعی این فرآیند در مورد همه تعهدات طرفهای مقابل از جمله بسته شدن پروندههای پادمانی مورد ادعای آژانس نیز باید در توافق احتمالی پیشبینی شده باشد. در چنین شرایطی حتی اگر طرفین برای دستیابی به توافق به جمعبندی نیز برسند، رفتار مدیرکل نهادی مانند آژانس که کارویژهاش فنی حقوقی است ولی وظایفش را به سیاسیترین شکل ممکن طرح و پیگیری میکند، فرآیند راستیآزمایی را با اختلال جدی روبرو خواهد کرد و دستیابی به توافق به معنی اجرای تعهدات متقابل از سوی طرفهای مختلف را غیرممکن خواهد ساخت.