در انتظار تاوانی سخت
20 سال پیش زنگ خطر خشک شدن دریاچه ارومیه به صورت جدی به صدا در آمد، از آن تاریخ تاکنون بسیاری از کارشناسان حوزه محیط زیست بارها و بارها در این رابطه هشدار دادند اما.... بسیاری از مسوولان سعی کردند خشک شدن این دریاچه را به گردن تغییرات اقلیمی بیندازند، اما واقعیت این است که بیش از
80 درصد دلیل اصلی خشک شدن دریاچه ارومیه عوامل انسانی بوده و تنها میتوان 20 درصد آن را به تغییرات اقلیمی نسبت داد. مسالهای که کارشناسان حوزه محیط زیست سالها فریاد زدند اما گوش شنوایی برای شنیدن این فریادها نبود. خشک شدن دریاچه ارومیه پاک شدن یک تکه نیلی رنگ از روی نقشه نیست، به خطر افتادن زندگی بسیاری از آدمهایی است که در اطراف این تکه نیلی زندگی میکردند. اگر بخواهیم واقع بینانه به این اتفاق نگاه کنیم میبینیم که بحرانی بزرگتر در پس این اتفاق به وجود خواهد آمد. 450 هزار هکتار شوره زار نمک چه سرنوشتی را برای شهرهای اطراف رقم خواهد زد. چه کسانی قرار است زندگی شان دستخوش تغییراتی عظیم بشود؟ مردم این مناطق در برابر توفانهای نمک چطور باید مقاومت کنند، اینها مسائلی است که باید به آن توجه کرد. در اینکه مسوولان ما کاری بزرگ انجام دادهاند، هیچ شکی نیست، خشک کردن دریاچهای با چنین قدمت واقعا توانایی زیادی در بیتدبیری و عدم مدیریت میخواست که البته آنها ثابت کردند در این زمینه ید طولایی دارند. حالا باید ببینیم تمام آن کسانی که این چند سال اخیر در ستاد احیای دریاچه ارومیه حقوقهای نجومی دریافت کردهاند و کاری از پیش نبردهاند، آیا مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. همه ما به خوبی میدانیم که احیای دوباره دریاچه ارومیه غیر ممکن است، شاید دو سال پیش میشد کاری کرد، اما حالا دیگر غیر ممکن است که بتوانیم آن تکه نیلی را به نقشه بازگردانیم. حالا باید ببینیم مسوولان برای مشکلات و بحرانهای بعدی چه چارهای خواهند اندیشید.
کوچ اجباری دستکم 14 میلیون نفر
پیام فرامرزی، کارشناس محیط زیست، درباره عواقب خشک شدن دریاچه ارومیه به «تعادل» میگوید: اتفاقات تلخی در راه است، با این شرایطی که به وجود آمده خیلی زود حداقل 4 استان شمال غربی کشور باید خالی از سکنه شود و این یعنی کوچ اجباری دستکم 14 میلیون نفر. این شرایط را بحرانی میکند، در حال حاضر هم بسیاری از شهرها و روستاهای اطراف دریاچه ارومیه طی این سالها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردهاند، متاسفانه اتفاق تلخی رخ داده و اکوسیستم این منطقه از بین رفته است.
او میافزاید: فراموش نکنیم که دریاچه ارومیه زمانی یکی از قطبهای گردشگری ایران به شمار میرفت، حضور فلامینگوها در این دریاچه زیبایی آن را چند برابر میکرد، اما حالا در پس سالها بیتوجهی آنچه از این دریاچه باقی مانده است نمک زاری است که زندگی را برای هر موجود زندهای در آن منطقه سخت و غیر قابل تحمل میکند. توفانهای نمک یکی از عوارض خشک شدن این دریاچه به شمار میرود و همین کافی است تا مردم را از منطقه فراری دهد.
حفر 48 هزار حلقه چاه غیرمجاز
فرامرزی در بخش دیگری از سخنانش به دلایل خشک شدن این دریاچه اشاره کرده و میگوید: در اطراف دریاچه ارومیه و حوضه آبریز دریاچه در طی این سالها حدود 48 هزار حلقه چاه غیرمجاز حفر شده است که این موضوع باعث کاهش سطح آبهای زیرزمینی منطقه شده است. در این منطقه حدود 680 هزار هکتار سطح در زیر کشت قرار گرفته است. برای مقایسه بیشتر میزان بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی در این منطقه را در بین سالهای گذشته مقایسه میکنیم. در سالهای 52 ـ 1351 این میزان معادل 697.7 میلیون متر مکعب بوده در حالی که در سالهای 93-1392 مقدار بهرهبرداری به 2401.6 میلیون متر مکعب یعنی چیزی در حدود 3.5 برابر سالهای قبل رسیده است. او میافزاید: اینکه برخی اصرار دارند خشک شدن این دریاچه را به تغییرات اقلیمی ربط دهند کاملا اشتباه است. با اینکه در دو دهه گذشته دمای هوای کره زمین به میزان 2 درجه سانتی گراد افزایش یافته که باعث کمبود بارشهای فصلی و تشدید بحران افزایش گرمای هوا شده است. با این حال این موضوع را به عنوان عامل خشک شدن دریاچه ارومیه نمیتوان در نظر گرفت.
چرا که آمارهای بارش سالانه در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در مدت 50 سال اخیر بیان میکند که در این حوضه ما شاهد کاهش چشمگیر بارندگی نبودهایم. متوسط بارندگی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه نزدیک به 351 میلی متر است. این میزان تنها در 3 سال متوالی 1377 تا 1379 کاهش پیدا کرد و به زیر خط نرمال بارندگی منطقه رسید. اما در دیگر سالها، میزان بارش در حد نرمال بوده است. پس افزایش دمای هوا و کاهش بارندگی را نمیتوان به عنوان عامل خشک شدن دریاچه ارومیه دانست.
بیماریهای تنفسی اولین تاثیر
خشک شدن دریاچه ارومیه
ایرج خسروانی، متخصص بیماریهای تنفسی نیز در رابطه با تبعات خشک شدن دریاچه ارومیه بر سلامتی افراد به تعادل میگوید: بر اساس گزارشهای مطالعات صورت گرفته توسط دانشگاههای علوم پزشکی تبریز و ارومیه ذرات موجود در ریزگردهای نمکی دریاچه ارومیه حاوی ترکیبات کلسیم، آهن، آلومینیوم و منیزیم هستند. کلسیم موجود در محیط خطر ابتلا به سنگ کلیه، گرفتگی مجاری کلیه و رگهای خونی را بالا میبرد. آهن موجود در این ریزگردها نیز ممکن است منجر به ورم و بروز آسیبهای چشمی شود و جذب آن از طریق تنفس طولانیمدت نیز التهاب ریه را در پی دارد. همچنین تنفس منیزیم موجود در ریزگردها باعث افسردگی، گیجی و ضعف عمومی میشود اما درباره آلومینیوم وضع از این هم بدتر است و حتی تنفس کوتاهمدت ذرات حاوی آلومینیوم باعث سرفه، تحریک شش و صدمه به دستگاه تنفسی میشود. اگرچه خشکی دریاچه ارومیه طیف گستردهای از بیماریها یا اختلالات را موجب میشود اما مهمترین و شایعترین این اختلالات متوجه ریه، مری، سیستم عصبی و دستگاههای داخلی خواهد شد.
او میافزاید: توفان نمک تاثیرات بسیاری زیادی بر سلامتی انسانها میگذارد. حتی طی سالهای گذشته که دریاچه کم آب شده بود گزارشهای زیادی از بیماریهای تنفسی و آسم در مردم این منطقه داشتهایم. در حال حاضر شرایط بحرانیتر میشود، در واقع نمیتوانیم از بروز این بیماریها جلوگیری کنیم.
چرا دریاچه ارومیه خشک شد
برزو نیک رفتار، کارشناس حوزه آب در این باره به تعادل میگوید: تامینکنندههای اصلی آب دریاچه شامل رودهای دایمی زرینه رود، تلخه رود (آجی چای)، شهرچای، زولاچای، سیمینه رود، لیلان چای، نازلوچای، باراندوزچای، صوفی چای، قلعه چای، آلمالوچای و اسکوچای بودند که از کوههای پیرامون دریاچه (سبلان، سهند، کوههای مرزی ایران و ترکیه) سرچشمه میگرفتند. اکوسیستم این دریاچه نمونهای شاخص از یک حوضه آبریز بسته بود که کلیه روانابهای جاری در رودخانههای حوضه به آن تخلیه میشود. چشمههای کف دریاچه نیز تامینکننده بخشی از آب دریاچه بودند. اما وقتی انسان کمر به تخریب طبیعت میبندد تا منافع خود را تامین کند، در جایی هم طبیعت از او انتقال خواهد گرفت. در تمام سالهایی که مسوولان و مردم در پی منحرف کردن رودخانههایی بودند که به دریاچه ارومیه میریخت تا بتوانند آن مورد نیاز زمینهای کشاورزی و مصارف خانگی خود را تامین کنند، کلید خشک شدن دریاچه ارومیه را زده بودند.
او میافزاید: متاسفانه مسالهای به اسم دیپلماسی آب در کشور ما آنقدر بیدر و پیکر و بیبرنامه است که به راحتی کشورهای همجوار میتوانند از دادن حق آبه به ایران خودداری کنند. این درحالی است که تازه قرار است رشته دیپلماسی آب در دانشگاهها راهاندازی شود، مصداق بارز نوشدارو بعد از مرگ سهراب. ترکیه با ساختن سد بر روی رودخانههای خود عملا ورود آب به دریاچه ارومیه را مسدود کرد و از این طرف هم مسوولان با منحرف کردن آب رودخانههایی که به این دریاچه میریخت زمینه را برای خشک شدن آن فراهم کردند. حالا دیگر فریادهای وااسفا کاری از پیش نمیبرد، طبیعت با کسی شوخی ندارد، طبیعت دستوری رفتار نمیکند. دریاچه ارومیه خشک شد چون مردم و مسوولان برای خشک کردن آن دست به دست هم دادند و در این بین هیچ یک از کارشناسان این حوزه نتوانستند فریادشان را به گوش تصمیمگیرندگان برسانند.
نیک نژاد در بخش دیگری از سخنانش میگوید: توفان نمک اگر به راه بیفتد تنها استانهای شمال غربی را در بر نمیگیرد، گستره این توفان میتواند تا استانهای شرقی کشور هم برود، در واقع از غرب تا شرق کشور درگیر این پدیده خطرناک خواهد شد. حداقل الان باید مسوولان در این باره چارهای بیندیشند، در واقع مرطوب نگه داشتن سطح این شورهزار تنها راه جلوگیری از توفانهای نمک است که البته انجام این کار هم چندان عملی به نظر نمیرسد.