اصلاحات دیرهنگام
مرتضی دلخوش
در تمام سالهای گذشته، کارشناسان اقتصادی بارها اعلام کردهاند که مختصات فعلی اقتصاد ایران آمادگی لازم برای دستیابی به اهداف کلان مطرح شده را ندارد و در واقع اگر امروز شرایط در بسیاری از بخشها دشوار شده، به این علت است که در تمام سالهای قبل فرصت انجام اصلاحات اقتصادی لازم از دست رفته یا برای دولتها اهمیت نداشته است که شرایط را به شکل زیرساختی اصلاح بکنند. در دورههای مختلف، با استفاده از منابع نفتی، بانکها به عنوان محور اصلی اقتصاد ایران کار خود را پیگیری کردهاند و عملا دیگر ظرفیتهای اقتصادی مانند بازار سرمایه نادیده گرفته شدهاند.در سالهای اخیر با توجه به تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای بانکی، دولت مجبور شده برای گذران امور جاری از دیگر منابع استفاده کند و به این ترتیب میزان اتکا به درآمدهای نفتی پایینتر آمده است. موضوعی که البته در صورتی که با اصلاحات ساختاری همراه نشود، در بلندمدت کارایی نخواهد داشت و بار دیگر در صورت دسترسی به منابع نفتی، شرایط به حالت قبل بازمیگردد. برای استفاده از این بستر به کارگیری روشهایی که در دیگر کشورها جواب داده و کارایی خود را نشان دادهاند اهمیت فراوانی خواهد داشت. وقتی چنین شرایطی به وجود میآید اقتصاد ایران از دو جهت آسیب میبیند. نخست آنکه وقتی اتکا به بانکها بالا میرود، عملا بخشهایی مانند بازار سرمایه فراموش میشوند و حتی اگر به سراغ آنها میرویم نیز شرایط غیر واقعی و حبابی شده و در نهایت اعتماد مردم از دست میرود. دولت باید در سیاستهای کلان خود، بانکمحوری را رها کند و با استفاده از ظرفیت بازار سرمایه به تامین مالی شرکتها اقدام کند. این موضوع نیز جز با اعتماد به بخش خصوصی، افزایش عرضه سهام، انتقال مدیریت شرکتهای دولتی و عمیق کردن بازار میسر نخواهد بود. اگر این اقدامات صورت گیرد میتوان انتظار داشت که از تهدید سالهای اخیر فرصت ساخته شود اما در غیر این صورت، باز هم عرصه کلان تغییر نمیکند و مشکلات بر جای خود باقی خواهند ماند. چالش دوم در این حوزه نیز به اتکای دولت به پول نفت بازمیگردد. جدای از بازار سرمایه، عرصهای مانند مالیات امروز سهم مهمی در سیاستهای دولتهای توسعه یافته دارد اما در عمل ما شاهد آن هستیم که نهتنها در ایران مالیات جدی گرفته نشده که حتی در سالهای اخیر نیز با وجود پیگیری دولت، فراهم نبودن زیرساختها خود به مانعی جدید بدل شده است.