بیحرکتی شاخص کل بورس

برزو حقشناس
حرکت بازار سرمایه نیازمند محرکی است که فعلا محرک مثبتی در این بازار مشاهده نمیشود. البته که قیمتهای جهانی فلزات و محصولات پتروشیمی و معدنی افت کرده و هنوز احتمال افت قیمت بیشتر (شاید حتی بیش از ۲۰ درصد) هم وجود دارد. ولی معتقدم ریسک کاهش قیمتهای جهانی نباید موجب افت بازار سرمایه ما میشد؛ چرا که بازار سرمایه ما فرصت افزایش نرخ ارز را نیز پیش رو دارد و اتفاقا افزایش نرخ ارز نیمایی و رسیدن نرخهای نیما به بازار آزاد، میتواند اثر منفی کاهش احتمالی قیمتهای جهانی را خنثی کند. علاوه بر این، به نظر میرسد نگاه بازار سرمایه به سهمها، چندان هم تحلیلی نیست که اگر غیر از این بود، با دغدغه احتمال ریزش قیمتهای جهانی نباید سهمهای ریالی بازار هم منفی میشد. مهمترین علت تداوم بیاعتمادیها در بازار سرمایه، رفتار سیاستگذاران اقتصادی است. سرمایهگذاران اطمینانی به تحقق وعدههای اقتصادی و حتی اجرای قوانین و مصوبهها توسط سیاستگذاران ندارند. برای مثال به رغم آنکه مصوب شده نرخ بهره بین بانکی از محدوده ۲۰ درصد فراتر نرود و حتی رییس سازمان بورس هم شخصا پیگیر این موضوع بودند، ولی بانک مرکزی اهمیتی به رعایت سقف نرخ بهره نمیدهد. این نگرش که کاهش نرخ بهره بین بانکی، تورمزا خواهد بود، نگرش صحیحی نیست. هر چند نرخ بهره بین بانکی ابزاری برای کنترل تورم در کوتاهمدت است؛ ولی در اقتصاد ما برخلاف اقتصادهای خارجی که جامعه هدف تسهیلات بانکی، مصرفکنندگان نهایی هستند و با افزایش نرخ بهره بانکی، تقاضای مصرف کاهش داشته و تورم کنترل میشود؛ بخش عمده دریافتکنندگان تسهیلات بانکی، تولیدکنندگان هستند و افزایش نرخ بهره بین بانکی در بلندمدت خود تورمزا خواهد بود! قیمتگذاری دستوری هم معضل دیگری است که گریبانگیر بسیاری از صنایع بورسی شده است. ضمن اینکه دغدغه احتمال دستاندازی دولت در منافع شرکتهای بورسی هم وجود دارد. تاثیر منفی این بیاعتمادیها، بیش از اثر منفی تحریمها بوده و طبیعی است که در روندهای نزولی، بازار سرمایه نسبت به اخبار منفی واکنش شدیدتری هم داشته باشد.
تردیدی نیست که حتی با در نظر گرفتن تمامی ریسکها مثل توافق یا عدم توافق، احتمال دستاندازی دولت در منافع شرکتها و... کماکان بازار سرمایه گزینه بسیار مناسبی برای سرمایهگذاری بلندمدت خواهد بود. افزایش ارزش جایگزینی شرکتها، در بلندمدت سبب جذابیت اکثر نمادها خواهد شد. کما اینکه در حال حاضر هم خرید سهام شرکتهای کوچکتر جذاب شده و بعضی از سرمایهگذاران ترجیح میدهند به جای راهاندازی یک شرکت جدید، سهام شرکتهای بورسی کوچک را خریداری کرده و کنترل مدیریتی شرکت را به عهده بگیرند. شاید در کوتاهمدت یا میان مدت، بیاعتمادیها یا کمبود نقدینگی مجال رشد چندانی به سهمهای بزرگ بازار ندهد؛ ولی در بلندمدت با افزایش ارزش جایگزینی شرکتها، سهمهای بزرگ بازار هم راه خود را خواهند رفت.
