معلم و تاثیر روانی بر دانشآموزان
مینا باقرینژاد
مساله مهم این است که کارکنان مدرسه در سلامت روان دانشآموزان دارای نقشهای مهمی هستند، مهمترین نقش هم بر عهده معلم است. در واقع معلم تنها موظف به درس دادن محتویات کتابها به دانشآموزان نیست، بلکه نقش کامل مستقیمی در شکلگیری شخصیت آنها بازی میکند. چرا که دانشآموزان یکی از الگوهای مهم رفتاری خود را معلمان قرار میدهند، اگر معلم از ویژگی الگودهی خوبی برخوردار باشد میتواند تاثیرات عمیقی در رشد شخصیت و بهداشت روانی دانشآموزان باقی بگذارد. معلمی که الگوی تعاملی و متعادلی میان خود و دانشآموز برقرار میکند و در این ارتباط به شخصیت و نیازهای دانشآموزان توجه کافی دارد و کارها را بر اساس استعدادها و تمایلات میان شاگردان تقسیم میکند، چنین معلمی نقش بهتری را در بهداشت روانی دانشآموزان ایفا خواهد کرد.یک روان شناس به نام «کارل راجرز» نگرش آزادمنشانه در کلاس را پیشنهاد میکند. به بیان دیگر معلم باید کودک را بپذیرد، هرچند نمیتواند رفتار او را بپذیرد. به کودک باید احترام گذاشت و به عنوان انسانی با تواناییهای بالقوه به او ارج نهاد؛ هرچند او کوچکتر و ناپختهتر، کم دانشتر و کم تجربهتر از معلم است. معلم نباید کوشش خویش را صرف حکمرانی بر کودک کند، بلکه باید سعی در جهت دادن اعمال کودک به سوی پیشرفت موفقیتآمیز و سازگاری هر چه بیشتر کند.مهمترین شرط معلم خوب از لحاظ بهداشت روانی این است که او با کمال صمیمیت و خلوص نیت، کودکان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نشود، بلکه با صبر و حوصله و خوشرویی سعی کند به عمق مشکلات کودکان پی ببرد و در حل این مسائل تا حد ممکن بکوشد.
معلم نباید تمام تلاش خود را صرف این کند که دانشآموزان بهترین نمره را کسب کنند، بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسوولیت دهد و حتی الامکان در پرورش فکری و روانی و جسمانی کودک بکوشد. مساله مهم دیگر که باید به آن توجه کنیم، توجه صرف به تکامل جویی است که از نظر بهداشت روانی تاثیرات منفی بر روی دانشآموزان خواهد داشت. به این معنا که نباید هدف را برای تحصیل کمال و برتری جویی نسبت به دیگران قرار دهیم بلکه باید هدف صرفا کسب علم و دانش و در نهایت مفید واقع شدن برای خود و دیگر افراد جامعه باشد. نمره و به ویژه نمره عددی، کودکان را به رقابت شدید تحریک میکند، در حالی که از نظر تربیتی و روانی صحیح نیست هدف عمده تحصیل فقط آرزوی غلبه بر دیگران باشد. نتایج مضر این روش (نمره دادن) بیش از همه متوجه افراد کم هوش میشود، زیرا آنها به طبع قادر به رقابت با دیگران نیستند و از این بابت احساس حقارت، حماقت و شکست شدید خواهند کرد. شکست همیشه نامطلوب است و عدم موفقیت پیدرپی معمولا منجر به رفتار غیرعادی خواهد شد. موفقیت تجربه مثبت و مفیدی است و موفقیت مداوم باعث ایجاد تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس میشود. یکی دیگر از عوامل سلامت روانی دانشآموز، درک شدن او توسط معلمش است. معلم باید در ارتباط با شاگردان آنچنان رفتاری داشته باشد که شاگرد تنبل و قوی و فقیر و غنی همه خیال کنند که معلم به خاطر هر یک از آنان به کلاس درس آمده است. امروزه ناله بسیاری از دانشآموزان دبیرستانی از این منظر بلند شده است و همه فریاد میزنند که معلمان ما را درک نمیکنند. ما میخواهیم آنان ما را درک کنند. همانطور که هستیم ما را شناسایی کنند. با همه دشواریها، شخصیتهایمان را بشناسند. با همه عیوب و نارساییهایمان، با همه آرمانها و اندیشههایمان، ما را دریابند. به عبارت دیگر آنها میگویند ما میخواهیم معلمان همه وجود روحی ما را لمس کنند نه اینکه تنها به درس دادن قناعت کنند.معلمان در محیط آموزشگاهی میتوانند با ارایه ارزشهای صحیح و منطقی بزرگسالان بیشترین کمک را به دانشآموزان داشته باشند. دادن پاداشهای مثبت مناسب، شناساندن و تدارک الگوهای صحیح اخلاقی و تربیتی جهت همانندسازی و یاری کردن آنها در یافتن رضایت و خشنودی مواقعی در مدرسه، از اهمیتی خاص برخوردار است؛ زیرا کودکان اغلب با کنترلهای درونی نامناسب و اجتماعی شدنهای نامطلوب به مدرسه میآیند. در نهایت باید بپذیریم مسوولیت اولیای مدرسه به پرورش قوای عقلانی و آشنا کردن دانشآموزان به ارزشهای شناختی، اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمیشود، بلکه اینان مسوول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگار و تامین بلوغ فکری و سلامت روانی کودکان و نوجوانان نیز هستند.