ضرورتی برای صندوقها
رسول رحیمنیا
مهمترین معضل صندوقهای دارایکم و پالایش پیشبینی نکردن رکن بازارگردان در صندوقهای سرمایهگذاری بود که وجود آن میتواند بسیار به اینکه قیمت ابطال به قیمت بازار صندوق نزدیک باشد، کمک کند. در صندوقهایETF مبنای خرید و فروش واحدهای سرمایهگذاری، قیمت ابطال است یعنی سرمایهگذاران قیمت را نگاه و بر اساس آن اقدام به خرید و فروش میکنند. هر زمان قیمت بازار از قیمت ابطال پایینتر رود بازارگردان باید وارد شود و وقتی قیمت بازار از قیمت ابطال بالاتر رود، بازارگردان اقدام به فروش واحدها کند، یعنی سعی میکند که قیمت بازار را نزدیک به قیمت ابطال یا همان قیمت ذاتی نگه دارد. اینکه در این صندوقهای سرمایهگذاری رکن بازارگردان وجود ندارد، سبب شده بود که صندوقها نزدیک به قیمت ارزش ذاتی خود معامله نشوند و با توجه به شرایط بازار یعنی زمانی که بازار با رکود مواجه میشد به واسطه اینکه کسی نبود از سهام حمایت کند، همه اقدام به فروش میکردند که باعث ریزش بیش از قیمت ذاتی میشد. نکته بعدی که میتواند به بازدهی صندوقها کمک کند، این است که در ابتدا برای صندوق دارا ۵ درصد و برای پالایش ۱۰ درصد ارزش داراییهای زمان پذیرهنویسی را به عنوان بازارگردانی صندوقها در نظر گرفتهاند یعنی مدیریت صندوق میتواند با آن پول اقدام به خرید واحدهای سرمایهگذاری صندوق کند که عمدتا در همان اوایل پذیرهنویسی صندوق منابع تمام شد. نکته دیگری که وجود دارد این است که در صندوقهای سرمایهگذاری اگر این امکان برای مدیر صندوق فراهم باشد که بتواند سهام موجود در پرتفوی صندوق را به رشد برساند و به صورت فعالانهتر در مدیریت صندوق اقدام کند، شاید بازدهی بالاتری برای صندوق به ارمغان بیاورد و این نکتهای است که باید مورد توجه قرار بگیرد. نکته بعدی و حایز اهمیت در این صندوقها این است که برای ورود بسیاری از فعالان بازار و حقوقیها به این صندوقها و منابعی که قصد تزریق آن را دارند، بحثهای تصمیمگیری و اثرگذاری بر سهام موجود در صندوق وجود دارد که با توجه به اینکه دارا در سهام بانکی و بیمهای و پالایش در سهام پالایشگاهیها حضور دارند، سیستم و اساسنامه صندوق بهطوری دیده شده است که اشخاص نمیتوانند بر رای تاثیرگذار باشند و این امر سبب میشود که حقوقیها تمایلی نداشته باشند که در این سهام سرمایهگذاری و حمایت کنند، زیرا نهایتا بر روی بازدهی تاثیرگذار خواهند بود و حتی اگر درصدی هم صندوق را خریداری کنند به دلیل اینکه حق رای ندارند عاملی انگیزشی محسوب نمیشوند. اگر بخواهیم برای اصلاح شرایط اولویتبندی کنیم، دو فاکتور مهم وجود دارد که در ابتدا وجود رکن بازارگردان در صندوقها و بعد حق اعمال رای برای سهامداران است، یعنی مانند باقی شرکتها حق رای داشته باشند و بتوانند در شرکتهای زیرمجموعه اعمال نفوذ کنند. در نهایت با این دو عامل به صورت خودکار قیمت ابطال به قیمت ارزش ذاتی نزدیک میشود.
اینکه گفته شود با اصلاح یکسری عوامل قیمت بازار به قیمت ابطال نزدیک میشود به صورت دستوری تلقی نمیشود چرا که پایین ارزش قیمت معامله میشود. از این جهت به نظر میرسد اگر این اتفاق رخ دهد صرفا در جهت نزدیک کردن قیمت بازار زیر ارزش ذاتی معامله شده است و دستوری نیست. در کل این اقدام کار درستی است اما مکانیسم عرضه با توجه به ضعفها و محدودیتهای موجود در اساسنامه به نظر میرسد باعث شده تا به هدف خود نرسد که اگر این اصلاحات صورت گیرد، این صندوق شرایط بهتری پیدا میکند.