تشنه نگه داشتن بازار ارز و کسری بودجه
آلبرت بغزیان
1) با آغاز قرن بیستم میلادی یعنی از سال 1900 میلادی به بعد، نقش بانکهای مرکزی در جهان دچار تغییر و تحول بنیادینی شد و بانکهای مرکزی از طریق نرخ ارز شناور مدیریت شده تلاش کردند تا تعادل را در بازارهای ارزی ایجاد کنند. مبتنی بر این رویکرد کلی است که مثلا امارات نرخ برابر 3.7درصد را برای سالها در برابر دلار امریکا شکل داده است یا عربستان، ژاپن و یورو اروپا، نرخ برابر ارزهای خود در برابر دلار ایالات متحده را ساماندهی میکنند. پس از این دوران نظام مالی برتو وودز پس از جنگ جهانی دوم تنظیم شد تا دهه 70 که امریکا سیطره مالی خود را محقق کرد. این گزارهها و ضرورتها اما طی دهههای اخیر در اقتصاد ایران هرگز جدی گرفته نشده است. تنها در دولت اصلاحات بود که رییسجمهور وقت تلاش میکرد تا استقلال بانک مرکزی را به رسمیت بشناسد و در همین دوره هم شاخصهای اقتصادی بهترین اعداد را ثبت کردند و نرخ ارز دورهای از ثبات را پشت سر گذاشت.
2) این روزها زمزمههای شومی در بازارهای مالی و ارزی کشور در خصوص نقش بانک مرکزی در افزایش نرخ ارز شنیده میشود که در صورت واقعیت باید به حال اقتصاد ایران گریست. مطابق این روایت گفته میشود، دولت و بانک مرکزی برای تامین کسری بودجه شدید دولت در زمان ورود ارزهای ناشی از داراییهای مسدودی یا ارزهای ناشی از فروش نفت، ابتدا برای مدتی بازار را تشنه میگذارد تا نرخ ارز دچار نوسان شود و پس از آن با افزایش قیمتها، ارز را در بازار میریزد و بازار تشنه را سیراب میکند. به نظرم مسوولان دولتی باید در خصوص این موضوع به صورت شفاف توضیح دهند، اگر درست نیست باید بگویند به چه دلیل نرخ ارز در صرافیها این اندازه دچار نوسان است و اگر هست باید توضیح دهند چرا اقتصاد ایران را دچار یک چنین تکانههای خسارتباری میسازند. اساسا باید دید نقش بانک مرکزی در اقتصاد ایران چیست؟ طی ماههای اخیر به جای اینکه بازار از سیاستهای بانک مرکزی و سایر نهادهای اقتصادی دولت متاثر باشد، این بانک مرکزی است که چشم خود را به تحولات بازار استانبول و میدان فردوسی دوخته تا ببیند دلالان ارزی چه میکنند و بعد دست به اقدام بزند.
3) برای اینکه ببینیم آیا یک چنین ادعایی درباره دولت و بانک مرکزی درست است یا نه؟ در وهله نخست باید دید چه نهادی از نوسانات ارزی بیشترین سود را کسب میکند و در وهله بعدی دید کدام نهاد میتواند در این نوسانات اثرگذار باشد و از ظرفیت خود برای کاهش نرخ ارز بهره نمیبرد؟ پاسخ به هر دو این پرسشها، «دولت» است. این دولت است که بیشترین سود را از افزایش نرخ ارز میبرد. از این طریق هم منابع بیشتری به دست میآورد و هم مالیات افزونتری میگیرد. اما دولتها در دوران مدرنیسم و پسامدرنیسم اساسا نباید به دنبال سود و منفعت نقدی باشند. دولتها باید به فکر رفاه مردم، توسعه کشور و تحقق سود برای مردم و فعالان خصوصی باشند. دولتهایی که به فکر سود خود هستند، دولتهای ضد توسعه هستند. ما نمیدانیم که دولت سیزدهم چه راهبردی را برای بازار ارزی در نظر گرفته است؟ در زمان ناصر همتی حداقل در ظاهر اعلام شد که دولت به دنبال نرخ ارز شناور مدیریت شده است، اما دولت رییسی ابتدا اعلام کرد که به دنبال ارز تکنرخی هستند، بعد اعلام شد منظورش از ارز تکنرخی، یکسانسازی نرخ ارز بوده است (چون این دو با هم تفاوت دارند)، بعد اعلام کردند دنبال ثبات در بازار ارز هستند و نهایتا هم مشخص نشد، این دولت در بازار ارز به دنبال چه میگردد.اساسا یکی از دلایلی که باعث شده تا وضعیت بازار ارزی کشور یک چنین آشفتگیهایی پیدا کند، ناشی از این واقعیت است که دولت سیزدهم، ارتباطی با اصول اقتصادی و علم ندارد.
4) باید بدانیم بازی با نرخ ارز توسط دولتها، تبعات اقتصادی وخیمی دارد. چرا که نوسان نرخ ارز باعث نوسان در همه بازارها میشود. بانک مرکزی که بخواهد کسری بودجه دولت را از طریق نوسانات ارزی پوشش دهد، یک اشتباه استراتژیک است. مساله این است که دولت از این طریق این پالس را به اقتصاد ارسال میکند که از رویکرد واسطهگری و دلالی دفاع میکند.این روند باعث میشود تا حتی فعالان تولیدی نیز نقدینگی خود را به جای بخش واقعی اقتصاد راهی بازارهای واسطهای کنند و بعد اعلام کنند که سرمایه در گردش ندارند و این دولت است که باید نقدینگی آنها را تامین کند. این دقیقا وضعیتی است که اقتصاد ایران امروز به آن دچار شده است.