برجام، نفت و اعتراضات
علی بیگدلی
این روزها بازار ارزیابیهای تحلیلی در خصوص چشمانداز پیش روی برجام حسابی گرم شده است. در واقع افکار عمومی میخواهد بداند که آیا میتوان امیدی به احیای برجام داشت یا اینکه این پرونده را در حوزه روابط بینالملل باید تمام شده تلقی کرد. این رویکرد به خصوص پس از برخی اظهارنظرهای تند مقامات امریکایی، بیشتر از هر زمان دیگری مطرح شده است. اما واقع آن است، گزارهای که در پشت پرده تحولات جریان دارد با مواردی که در عیان مطرح میشود تفاوت دارد.به نظرم ایران و امریکا، امروز بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند انعقاد برجام هستند. روندی که احتمالا با پایان یافتن انتخابات کنگره در امریکا از سر گرفته خواهد شد. امریکا به دلیل مشکلات اقتصادی داخلیاش و دست رد عربستان برای افزایش عرضه به ورود ایران به بازار نفت به عنوان یک فرصت ویژه نگاه میکند و خواستار تحقق آن است. از سوی دیگر ایران هم پس از رخدادهای اخیر و تحولاتی که در برخی بازارهای اقتصادیاش به وقوع پیوسته آماده است تا انعطاف بیشتری را برای توافق ارایه کند. این روند به خصوص پس از قرار گرفتن نرخ دلار در دالان صعودی اخیر از سوی ایران جدیتر دنبال میشود. در این شرایط پرسش کلیدی این است که آیا سیاستهای اعلامی و اعمالی امریکا با هم تفاوت دارد؟ پاسخ مثبت است، واکنشهایی که اخیرا امریکا و اروپا از خودشان نشان میدهند و دست به تحریم برخی شخصیتهای درجه دوم ایران میزنند در فضای ارتباطی ایران با کشورهای 1+4 و امریکا اثر چندانی ندارند. در فضای اقتصادی ایران، این تحریمها چیزی را کم یا زیاد نمیکند.
اما آنچه که در اقتصاد ایران منشأ تاثیرات عمیق است، اصل تداوم داشتن مذاکرات است. اگر واقعا مشخص شود که دو طرف به سمت مذاکرات حرکت نمیکنند، بدون تردید باید منتظر نوسانات شدیدی هم در بازار ارز ایران باشیم و هم در بازار نفت بینالمللی. اما این رویکرد مشاهده نمیشود؛ علیرغم همه تفاوتها دو طرف مایل به رسیدن به یک توافق هستند. از سوی دیگر مقامات غربی مایل نیستند، دریچهای که میان ایران و امریکا و اروپا باز شده، برای همیشه بسته شود. بر این اساس است که حتی در جریان برگزاری اجلاس 7قدرت برتر جهان، اظهارات و تصمیمات قاطعیت لازم را ندارد. تنها به این بسنده و اعلام شد که ایران بر خلاف قطعنامه 2231 عمل کرده است. قطعنامهای که ایران را موظف میکند تا سال2023 در تجارت و صادرات و واردات سلاح مشارکت فعالی نداشته باشد. این رویکرد دقیقا بر خلاف برخی تحلیلهاست که شان خاصی برای اجلاس 7 قائل میشوند و آن را با برخی نمونههای تاریخی دیگر مقایسه میکنند. بر این اساس معتقدم که مذاکرات ایران با کشورهای 1+4 و امریکا، پس از انتخابات کنگره امریکا از سر گرفته خواهد شد و تنها تفاوت در روشهایی است که امریکا در این زمینه در پیش میگیرند. اگر دموکراتها اکثریت را در مجلس نمایندگان و سنای امریکا در دست داشته باشند، تاکتیکها و روشهای متفاوتی در پیش میگیرند و برنامههای قبلی را دنبال میکنند، اما اگر جمهوریخواهان پیروز انتخابات باشند، روشهای دیگری در پیش گرفته میشود. از سوی دیگر ایران هم به دلیل مشکلات داخلی و مشکلات اقتصادیاش نیازمند تغییر در وضعیت تحریمها است و خواهان دستیابی به توافق پایدار است. البته مجموعه این گزارهها تحلیلی است و نیازمند به وقوع پیوستن رخدادهای آینده است. در کل معتقدم این رویکرد که برجام را کاملا از دست رفته میداند، چندان پایه و اساس درست تحلیلی ندارد. اقتصاد انرژی در سطح بینالمللی در کنار مشکلات اقتصادی کشورهای ایران و امریکا، دستیابی به توافق را ناگزیر میسازد. ایران برای عبور از اعتراضات نیازمند اتفاقات اقتصادی مثبتی است تا مردم احساس کنند که بهبودی در وضعیت صورت گرفته است. با نرخ دلار افسارگسیخته عبور از چالشهای موجود در کشور بسیار بعید به نظر میرسد.