شاخه لوبیای سحرآمیز ارز

۱۴۰۱/۱۰/۱۴ - ۰۶:۲۰:۰۰
کد خبر: ۱۹۶۱۳۷
شاخه لوبیای سحرآمیز ارز

علی مزیکی|

1) داستانی در ادبیات انگلیس با عنوان جک و لوبیای سحرآمیز وجود دارد که قدیمی‌ترین نسخه آن در سال 1807 میلادی توسط بنیامین تبارت نگاشته شده است. داستانی درباره صعود مستمر یک شاخه لوبیا که سر به آسمان می‌ساید و توقفی ندارد. شاخه لوبیا آنقدر رشد می‌کند که به ناکجا می‌رسد و قلمرویی تازه را شکل می‌دهد. برخی از تحلیلگران از این داستان استفاده می‌کنند تا پرسش‌های اقتصادی را پاسخ دهند.

یکی از این پرسش‌ها که در اقتصاد ایران هم مطرح می‌شود آن است که افزایش نرخ ارز تا کجا ادامه دارد و آیا حد نهایتی را می‌توان برای آن در نظر گرفت؟ شخصا معتقدم افزایش نرخ ارز نیز همانند شاخه لوبیای سحرآمیز حد نهایتی ندارد. حد نهایی آن زمانی است که ریشه‌های رشد قیمت ارز از میان برود و شاخه قطع شود. در صورتی که این تدابیر اتخاذ نشود نرخ ارز آنقدر ادامه پیدا می‌کند تا جایگاهی که به آن «دلاریزیشن» می‌گویند. جایگاهی که در آن دیگر ارز رسمی کشورها کنار می‌رود و ارز بین‌المللی جایگزین نرخ ارز رسمی می‌شود.

خوشبختانه اقتصاد ایران هنوز به یک چنین مرحله‌ای نرسیده است، اما متولیان باید ریشه‌های افزایش نرخ ارز را متوقف سازند. کشور ونزوئلا در سال‌های اخیر و آلمان پس از جنگ جهانی دوم از جمله کشورهایی هستند که دلاریزیشن را تجربه کرده‌اند.

2) ریشه‌های افزایش نرخ ارز (و اساسا هر نوع تورمی) اقتصاد سیاسی است. واقعیت آن است که ایران از بازار نفت خارج شده، به اف‌ای‌تی‌اف نپیوسته و مناسبات محدودی با جهان پیرامونی دارد. این روند همراه شده با نوع خاصی از سوءمدیریت‌ها در تصمیم‌سازی‌های اقتصادی که مجموعا نوسانات را شکل داده‌اند.

این گزاره‌ها، محرک اصلی شاخه‌های لوبیای نرخ ارز ایران هستند. باید این ریشه‌ها قطع شود تا رشد قیمت‌ها متوقف شود و بازارها ثبات پیدا کنند. این گزاره‌ها هم خارج از اختیار رییس کل بانک مرکزی و مجموعه نهادهای تصمیم‌ساز کشور را دربر می‌گیرد. اقتصاد ایران باید با جهان تعامل داشته باشد، به بازار صادراتی نفت بازگردد و با نهادهای بین‌المللی تعامل پیدا کند.

3) مجادله‌ای اخیرا در محافل اقتصادی و رسانه‌ای در خصوص اینکه علت اصلی افزایش قیمت‌ها در جامعه نرخ ارز است یا تورم؟ شکل گرفته است. مجادله‌ای که هر کس در خصوص آن اظهارنظری و دیدگاهی مطرح می‌کند. معتقدم این دو شاخص نسبت به هم رابطه علیتی دارند؛ یعنی گاهی اوقات نرخ ارز و زمانی نرخ تورم، ریشه تامه تورم محسوب می‌شوند و زمانی هیچ‌کدام. در واقع این دو شاخص مبتنی بر متغیرهای پیرامونی، اثرگذاری خاص خود را در بازارها نمایان می‌کنند.

در حال حاضر این نرخ ارز است که بر توسن سرکش گرانی‌ها سوار شده است و در بازارهای اقتصادی می‌تازد. اما نرخ ارز نیز خود ناشی از نوسانات تورمی و اقتصادی سیاسی است که در مسیر رشد قرار گرفته است. با این تفاسیر نمی‌توان یک متغیر را به عنوان علت تامه گرانی معرفی کرد، هر کدام از متغیرها متناسب با شرایط تاثیر خاصی خواهند داشت. البته در حال حاضر مجموعه شاخص‌های اقتصادی تحت تاثیر موضوعات اقتصاد سیاسی و تصمیم‌سازی‌های مرتبط با برجام قرار دارد. هر خبر مثبت یا منفی در خصوص برجام باعث بروز مشکلات فراوانی در حوزه اقتصاد می‌شود و نوسان ایجاد می‌کند. 

4) نوسانات نرخ ارز نیز تا حد زیادی در اختیار بانک مرکزی نیست و سایر گزاره‌ها در این روند اثرگذار است. بیشتر متغیرهای سیاسی و اجتماعی هستند که باعث افزایش گرانی می‌شود. از یک طرف عدم احیای برجام و از سوی دیگر، مشکلات داخلی و ناآرامی‌های مستمر اثرگذار هستند. البته این به معنای بی‌اثر بودن بحث تصمیم‌سازی‌های مدیریتی نیست، هر زمان که فضای مدیریتی کشور به سمت تصمیم‌سازی‌های غیرعلمی میل می‌کند، نوسانات در بازارها بیشتر می‌شود.

در همه جای دنیا بانک‌های مرکزی از طریق نرخ‌گذاری بهره و مهار رشد نقدینگی و... تلاش می‌کنند، مشکلات تورمی را حل کنند. این روند اما در ایران همراه با مشکلات فراوانی است و بسیاری از سوءمدیریت‌ها در روند تصمیم‌گیری‌ها مشاهده می‌شود. در این شرایط و در حالی که نرخ ارز به بالای 40هزار تومان رسیده و تورم هم رکوردهای قبلی را شکسته، بسیاری به دنبال زمینه‌های توقف این مسیر هستند.

5) گفته شد که متغیرهای اقتصادی محرک اصلی تورم در کشورمان هستند. اما اگر قرار باشد توصیه‌ای به رییس کل جدید بانک مرکزی داشته باشیم، به متغیرهای حقیقی اقتصادی اشاره می‌کنم. مهم‌ترین متغیر حقیقی در اقتصاد تولید است، بانک مرکزی و اساسا تمام متولیان اقتصادی باید با توجه به ظرفیت اقتصادی، زمینه رشد تولید را فراهم سازند.

وقتی تولید رونق یابد، اشتغالزایی می‌شود. فقر کاهش پیدا می‌کند، صادرات افزایش پیدا می‌کند و... دومین متغیر مهم که تصمیم‌سازان ارشد کشور باید به آن توجه کنند، احیای برجام و مساله اقتصاد سیاسی است. این مشکل باید حل شود تا بانک مرکزی هم بتواند از طریق سیاست‌گذاری فضا را کنترل کند. موضوع بعدی کاهش تصمیمات خلق‌الساعه و بخشنامه‌های دستوری است که باید مورد توجه قرار بگیرد. توجه به این گزاره‌ها کمک می‌کند که شاخه لوبیای سحرآمیز اقتصادی ایران قطع و صعود آن متوقف شود.