مرگ «پیروز» نماد شکست مدیران
هوشنگ ضیایی
با توجه به شمایل نمادی و رسانهای که پیرامون «پیروز» شکل گرفته بود، خبر تلخ فوت این توله یوز ایرانی، همه ایرانیان را در غم و اندوه عمیقی فرو برد. همگی از این حادثه که به دلیل سوءمدیریت و عدم توجه به رویکردهای کارشناسی و تخصصی رخ داده ناراحت و غمگینیم اما ناراحتی عمیقتر و دردناکتر نحوه رفتاری است که در ایران با کلیت حیاتوحش و محیطزیست صورت میگیرد.
هر روز صدها و شاید هزاران نوع از گونههای نادر حیات وحش ایران به دلیل رویکردهای سوداگرانه و سوءمدیریتها میمیرند بدون اینکه هیچ فرد یا رسانهای از موضوع باخبر شود. در واقع ما شتر را ول کردهایم و به افسار آن پرداختهایم. ما زیستگاههای اصلی یوز ایرانی را فراموش کردهایم و متوجه نیستیم که چه رفتار نابخردانهای با حیات وحش در حال انجام است. در شرایطی که در همه جهان دیدگاههای مسوولانهای در خصوص محیطزیست و حیاتوحش وجود دارد، زیستگاههای حیاتوحش ایرانی در حال از میان رفتن هستند.
چند سال قبل که من مسوولیت پروژه یوزپلنگ در ایران را داشتم، بیش از 100 یوزپلنگ در مناطق مختلف کشور وجود داشتند، آمارها حاکی از آن است که امروز این تعداد به کمتر از 20 قلاده رسیده است. برای بهبود وضعیت حیاتوحش و تکثیر یوز ما به امکاناتی نیاز داریم که بدون آنها نمیتوان توقع بهبود داشت. مثلا به بیمارستان ویژه نیاز داریم تا در صورت سزارین یوز، بتوانیم آنها را در دستگاه کوویتور نگه داریم. اینکه برخی گمان کنند با گرفتن یوز از طبیعت و اعلام اینکه پروژه تکثیر در دستور کار داریم، میتوان اقدام به افزایش جمعیت یوزها کرد اشتباه محض است.
حتی اگر یوزها از طریق روشهای گلخانهای به تعداد زیادی هم تکثیر شوند، نمیتوانیم آنها را در طبیعت رها کنیم. یوز برای زندگی در طبیعت به آموزشهایی نیاز دارد که تنها مادر یوز تا دوسالگی میتواند به فرزندش بدهد. در غیر این صورت اگر یوز پرورش پیدا کند و بعد از مدتی در طبیعت رها شود، شغالها و... بلافاصله او را از پا درمیآورند. یوز میتواند یاد بگیرد چطور باید به طعمه نزدیک شود، در چه فاصلهای استارت بزند، چه زمانی به شکار نزدیک شود و کدام نقطه از بدن طعمه را گاز بگیرد.این آموزشها توسط مادر یوز و در طبیعت انجام میشود. برخی دیگر از کشورها هم اقدام به پرورش یوز کردند، بدون اینکه دستاورد قابل توجهی از این پروژه کسب کنند. بنابراین این نوع برنامهها در جهان کنار گذاشته شدند.
پیروز از ابتدا به شکل سزارین متولد شد. وقتی سزارین شود، مانند انسان باید در دستگاه خاصی نگه داشته شود. دستگاهی که درجه حرارت بدن مادر را همانندسازی میکند.ضمن اینکه باید شیر خاصی به توله داده شود که حاوی آنتیبیوتیک است.
دامپزشکهای آگاه هم در پروژه مشارکت داده نشدند و... این پیشبینیها در خصوص پیروز صورت نگرفت و نتیجه آن یک فاجعه عمومی را شکل داد. سازمان محیط زیست از قبل میبایست کارشناسان خود را به خارج از کشور میفرستاد تا برای یک چنین زمانهایی آماده باشند.
جالب اینجاست که ما برای تیم ملی فوتبالمان مربی خارجی میآوریم تا از آخرین ورژن دانش فوتبال بهرهمند شویم، اما برای حیات وحش ایرانی و محیطزیست از دانش بهروز استفاده نمیکنیم. البته ما افرادی مانند جوکار را هم داریم که به علم روز مسلط هستند و تلاش میکنند تا این علوم را به داخل منتقل کنند، اما هیچ حمایتی از این دانشمندان حوزه محیطزیست و حیات وحش صورت نمیگیرد.
نمونه این عدم حمایتها را میتوانید در ماجرای زندانی کردن فعالان محیطزیست کشورمان به عینه مشاهده کنید. بهترین متخصصهای حیات وحش و محیطزیست ایران در زندان هستند و طبیعی است که در غیاب این کارشناسان در داخل خلأ بزرگی پدیدار شود.
ماحصل این خلأ هم در مشکلاتی که برای پیروز شکل گرفته نمایان میشود. ای کاش توجه رسانهها و افکار عمومی متوجه بایدهایی شود که در حوزه حیات وحش میبایست وجود داشته باشند اما نیستند. وقتی ریستگاههای قوچ ایرانی، آهوی ایرانی و... از میان برود، نباید نسبت به کاهش جمعیت یوزپلنگهای ایرانی تعجب کرد. اساسا غذایی برای یوزها وجود ندارد که بخواهند تکثیر شوند و رشد کنند. ما زیستگاههای حیات وحش ایران را به دلیل برخی پروژههای زیانبار سوداگرانه برهم زدیم؛ مسوولان ایرانی برای این نوع تصمیمسازیها باید به تاریخ، مردم و وجدان خود پاسخگو باشند.