یک پرونده عجیب اما واقعی؛ خرید نوزاد ۲۰ روزه در اینستاگرام با قیمت ۱۰۰ میلیون تومان!
زن و مرد جوانی که یک سال و نیم قبل نوزاد ۲۰ روزهای را به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان از دلال خریده بودند با طرح شکایت والدین اصلی نوزاد به دادسرا احضار شدند.
به گزارش جوان، چندی قبل زن و مرد معتادی در تهران به اداره پلیس رفتند و از دلال خرید و فروش کودک شکایت کردند.
مرد جوان در توضیح ماجرا گفت: «من و همسرم اهل شهرستان بم کرمان هستیم. یک سال و نیم قبل آخرین فرزندمان که دختر بود به دنیا آمد. ما هر دو معتاد به مواد مخدر هستیم و به همین دلیل توان نگهداری از نوازد تاره به دنیا آمده را نداشتیم. همان روزهای اول با زنی به نام فریده آشنا شدیم که در تهران زندگی میکرد و گفت حاضر است فرزندمان را به زن و مرد پولداری بفروشد. اعتیاد زندگیمان را نابود کرده بود، به همین دلیل فرزندمان را تحویل زن جوان دادیم، اما او پول زیادی به ما نداد و ناگهان ناپدید شد. الان پس از یک سال و نیم پشیمان شدهایم و از زن جوان شکایت داریم و میخواهیم فرزندمان را برگردانیم.»
با شکایت مرد جوان، مأموران پلیس به دستور قاضی کیاستی، بازپرس شعبه ۱۱ دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات خود را برای پیدا کردن دلال خرید و فروش کودک آغاز کردند.
مأموران پلیس در بررسیهای فنی محل زندگی فریده را در کرج شناسایی و وی را برای تحقیق به اداره پلیس احضار کردند. وی در بازجوییها مدعی شد که نوزاد ۲۰ روزه را یک سال و نیم قبل به زن مامایی به نام فرشته در کرج فروخته است. وی گفت: «چند روز قبل از تولد نوزاد، من با زن و مرد معتادی آشنا شدم. آنها به خاطر مشکلات مالی و اعتیادی که داشتند، میخواستند نوزادشان را رها کنند که به آنها پیشنهاد دادم نوزاد را به زن و مرد جوانی بفروشیم و آنها هم قبول کردند و چند روز بعد هم نوزاد را به زنی که مطب مامایی داشت، فروختم.»
سپس مأموران پلیس مطب فرشته را در کرج شناسایی و وی را بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
وی در بازجوییها گفت: «من نقشی در خرید و فروش نوزاد نداشتم. آن زمان خواهرم و شوهرش از من خواستند نوزاد را در کرج از زن جوانی تحویل بگیرم، چون محل زندگی خودشان در شهرستان مشهد است. خواهرم و شوهرش بچهدار نمیشدند تا اینکه یک روز به من گفتند زن و مردی را در کرج میشناسند که میخواهند نوزادشان را بفروشند. آنها از من خواستند پیش آن زن و مرد بروم و نوزاد را تحویل بگیرم. من هم به خاطر خواهرم رفتم و نوزاد را تحویل گرفتم و چند روز بعد هم خواهرم و شوهرش به تهران آمدند و نوزاد دختر را با خودشان به مشهد بردند، الان هم به عنوان فرزندخوانده از او نگهداری میکنند.»
دردسرهای فرزندخواندگی
با اعتراف فرشته، قاضی پرونده زن و شوهر جوان را برای تحقیق احضار کرد و آنها صبح دیروز همراه دخترخوانده شان به دادسرا آمدند.
مرد جوان در توضیح ماجرا به خبرنگار ما گفت: «۹ سال قبل من و همسرم با هم ازدواج کردیم. ما عاشق هم بودیم و زندگی خوبی را شروع کردیم، اما مدتی بعد متوجه شدیم که بچهدار نمیشویم. پس از آن تحت نظر پزشک متخصصی قرار گرفتیم، اما چند سال گذشت و درمان نتیجهای نداد و پزشک متخصص هم آب پاکی را روی دست ما ریخت و گفت ما تا آخر عمرمان بچهدار نمیشویم. از آن روز به بعد زندگی ما شیرینیاش را از دست داد و خانه ما سرد و بیروح شد، اما ما امیدمان را از دست ندادیم و با تشویق خانوادههایمان تصمیم گرفتیم از بهزیستی نوزادی را به فرزندخواندگی بگیریم. ما به بهزیستی شهرمان رفتیم و درخواست فرزندخواندگی دادیم. دردسرهای زیادی کشیدیم و تمامی مراحل را رفتیم و از نظر مالی و خانوادگی هم شرایط نگهداری از فرزندخوانده را داشتیم، اما در آخرین مرحله کارشناس بهزیستی اعلام کرد سن من و همسرم پایین است، به همین دلیل شرایط کافی را نداریم. آن زمان همسرم ۲۴ ساله بود و من ۲۷ ساله بودم و هر چقدر تلاش کردیم نتیجهای نگرفتیم.»
مرد جوان ادامه داد: «وقتی بهزیستی به ما جواب منفی داد، دوباره غم و غصه وارد زندگیمان و همسرم به شدت افسرده شد. برای ما زندگی بدون فرزند غیرقابل تحمل بود و خانوادههایمان نیز دوست داشتند نوه داشته باشند، به همین دلیل دوباره برای گرفتن فرزندخوانده دست به کار شدیم. مدتی گذشت تا اینکه من به صورت اتفاقی با آگهی فروش نوزادی در اینستاگرام روبهرو شدم. با دیدن این آگهی مثل پرندهها بال درآوردم و بلافاصله به فردی که آگهی را گذاشته بود پیام دادم و گفتم من و همسرم حاضریم نوزاد آنها را به فرزندخواندگی قبول کنیم. همسرم هم وقتی فهمید خیلی خوشحال شد. ما چند روزی با زن و مردی پیامکی در ارتباط بودیم تا اینکه برای دیدن نوزاد در شهرستان کرج قرار ملاقات گذاشتیم. وقتی او را دیدیم به ما گفت چهار فرزند قد و نیم قد دارد و آخرین فرزندش هم دختر است که ۱۵ روز قبل به دنیا آمده است. زن جوان از مشکلات مالی و اجارهنشینی خودش و همسرش گفت و ادعا کرد به خاطر بیپولی و گرفتارهای زندگیاش میخواهد نوزادش را بفروشد. ما خبر نداشتیم او دلال است و فکر میکردیم واقعاً مادر واقعی نوزاد است.»
مرد جوان در ادامه افزود: «به هرحال ما حاضر شدیم به قیمت ۱۰۰ میلیون تومان نوزاد آنها را بخریم و قرار هم شد او و شوهرش پس از تحویل نوزاد به نام ما برای دخترشان شناسنامه بگیرند و در مراحل قانونی ما را همراهی کنند. آن روز او فرزند را به ما نداد و قرار شد چند روز دیگر تحویل بگیریم. سه روز بعد زن جوان با ما تماس گرفت و گفت امروز باید مبلغ ۱۰۰ میلیون به حسابش واریز کنیم و نوزاد ۲۰ روزه را تحویل بگیریم، وگرنه به مشتری دیگری میفروشد. ما خیلی نگران شدیم که او نوزادش را به خانواده دیگری بفروشد، به همین خاطر از خواهرزنم که در کرج زندگی میکرد خواهش کردیم نوزاد را از زن جوان تحویل بگیرد. ما ۱۰۰میلیون تومان را واریز کردیم و خواهرزنم هم نوزاد را تحویل گرفت و پس از آن زن جوان ارتباطش را با ما قطع کرد. خواهرزنم در این پرونده هیچ گناهی ندارد و فقط میخواست به ما کمک کند. ما اسم دخترمان را ستایش گذاشتیم. او بیمار بود و تا الان برای درمانش بیش از ۱۰۰ میلیون تومان هم هزینه کردهایم. از طرفی من و همسرم به او دلبسته شدهایم و زندگی بدون ستایش برایمان سخت و غیرممکن است، به همین خاطر از قاضی درخواست داریم ستایش را از ما نگیرد.»
تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.