قدرت خریدی که مدام آب میرود
علی قنبری
حکایت شماره 14 باب چهارم گلستان سعدی حکایت شیرینی است که بسیار هم کاربرد دارد. در این حکایت آمده: «ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند. صاحبدلی بر او بگذشت. گفت: تو را مشاهره (مزد) چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا میخوانم. گفت: از بهر خدا مخوان...»
این حکایت وصفالحال آندسته از مدیران، مسوولان و تصمیمسازانی است که تصور میکنند با اقداماتشان کمکی به مردم میکنند و گرهی از مشکلات آنان باز میکنند، اما در حقیقت، باری افزونتر بر گردههای مردم مینهند. تصمیماتی که باعث شده قدرت خرید دهکهای متوسط و محروم ایرانی به پایینترین جایگاه خود برسد. نمود یک چنین سیاستگذاریهای اشتباهی را در فضای اقتصادی کشور به عینه میتوان مشاهده کرد. درادامه تلاش میکنم به برخی از این نوع تصمیمات اشاره کنم:
1) دولت تصمیم به حذف ارز ترجیحی در شرایط دشوار تحریمی میگیرد و اعلام میکند فقط 4قلم کالای خاص به اندازه بسیار اندک (حداکثر 8-7درصد) تحت تاثیر گران میشوند. کارشناسان، اساتید دانشگاهی و حتی نمایندگان همسوی دولت در مجلس مخالفت میکنند، اما دولتمردان به لطایفالحیلی، مصوبه حذف ارز ترجیحی را میگیرند. در واقع دولت به مجلس تعهد میدهد، تنها زمانی ارز ترجیحی را حذف خواهد کرد که اقلام اساسی را به قیمت شهریور 1400 به دست مردم برساند.
اما نه فقط 4قلم کالا، بلکه مجموعه کالاها و خدمات در کشور رشد چند برابری پیدا میکند.روغن 9هزار تومانی با قیمت 108هزار تومان عرضه میشود، مرغ و گوشت و ماهی و بسیاری مواد پروتیینی و... از سفرههای دهکهای محروم و متوسط حذف میشود و... وقتی مجلس از دولت میخواهد تعهدش را برای توزیع اقلام اساسی به قیمت شهریور1400 عملی کند، مسوولان اقتصادی دولت زیر بار نرفته و میگویند، آن تعهدات برای قبل از جنگ روسیه و اوکراین بوده است! نهایتا هم دولت ارز 28500 تومانی را در کنار ارز بازار آزاد به رسمیت میشناسد و روز از نو و روزی از نو. یعنی ارز 4200 تومانی حذف نمیشود فقط 7برابر میشود. 2) دولت دامنه وسیعی از تعهدات اقتصادی را بدون پشتوانه مطرح میکند.
از اشتغالزایی 1.5میلیون نفری گرفته تا ساخت 4میلیون مسکن در 4سال. از عدم گره زدن اقتصاد به مذاکرات برجامی گرفته تا تکنرخی کردن ارز و... کاهش حداقل 50درصدی نرخ تورم. اما با گذشت حدود 2سال از عمر فعالیتهای دولت، نه تنها این اقدامات به سرانجام نرسیده بلکه شاخصهای مرتبط با آنها دچار نزول هم شده است. مثلا دولت قرار بود، 1.5میلیون شغل ایجاد کند. اما در عمل نه تنها این میزان شغال پایدار ایجاد نشده، بلکه دولت با مسدودسازی و محدودسازی برخی اپلیکیشنها، دامنه وسیعی از مشاغل آنلاین در کشور نیز از بین رفتند. 3) موضوع مهم بعدی، نحوه انتصاب مدیران در بخشهای اقتصادی و راهبردی است.
انتخاب فردی که اقتصاد نخوانده برای مدیریت کلان بانک مرکزی و استفاده از افراد مرتبط با یک جریان خاص در نهادهای کلیدی اقتصادی، اشتباه راهبردی دیگری است که اتخاذ شده است. دلیل روشن این اشتباه هم آن است که دولت با پایان گرفتن سال نخست فعالیتهایش بسیاری از این پستهای کلیدی را تغییر داد.
4) وقتی تورم افزایش پیدا کند و در دالان 50درصدی قرار بگیرد، طبیعی است که قدرت خرید مردم کاهش پیدا میکند. قدرت خرید مردم ایران به نسبت دهه قبل حداقل 50درصد کاهش پیدا کرده است. اما روند افزایش حقوقها به هیچوجه متناسب با نرخ تورم و گرانیها نبوده است.
همین امروز که نمایندگان کارگران با نمایندگان کارفرمایان و دولتیها مذاکره میکنند، دولت قصد دارد رقم 20درصدی را به عنوان افزایش دستمزدها لحاظ کند. این در حالی است که تورم در اقتصاد ایران حول و حوش 50درصد است. اساسا با چه منطقی میتوان در تورم 50درصدی، پیشنهاد 20درصدی افزایش دستمزدها را مطرح کرد. همین عدم تناسبها یکی از ریشههای اصلی کاهش قدرت خرید عموم مردم است. 5) مانند حکیمی که روز و روزگاری دور تقاضا کرد از بهر خدا نخوان، امروز هم لازم است خطاب به سیاستگذاران و تصمیمسازانی که توجهی به واقعیتهای اقتصادی و علم و تخصص ندارند گفت از بهر خدا تصمیمی نگیرید که بار سنگینتری بر گردههای مردم بیفزاید.