اقتصاد ایران و صادرات به چین
در این تردیدی وجود ندارد که چین یکی از بزرگترین بازارها برای صادرات کالا به شمار میرود و با توجه به ابعاد اقتصادی این کشور، میتوان بر روی این بازار حساب ویژهای باز کرد. از سوی دیگر با توجه به نزدیکی سیاسی دو کشور، بحثها درباره توسعه روابط اقتصادی همواره مطرح بوده و درجریان سفر اخیر رییسجمهور ایران به پکن نیز این موضوعات مورد بررسی قرار گرفته است.
در ابتدا باید به این موضوع اذعان کنیم که بخش مهمی از صادرات ما به چین را همچنان کالاهای نفت پایه و پتروشیمی و از سوی دیگر مواد خام یا کالاهای معدنی تشکیل میدهند که بخشی از آن از سوی شرکتهای دولتی یا شبهدولتی انجام میشود و از سوی دیگر این کالاها، جزو ردیف صادرات با ارزش افزوده بالا قرار نمیگیرند. در دیگر بازارهای چین نیز ما فعالیتهایی داریم اما باید توجه داشت که توسعه این فعالیتها، باید بر اساس واقعیتها پیگیری شود.
مثلا در جریان سفر اخیر رییسجمهور به چین، بحث صادرات مواد غذایی و کشاورزی و محصولات مصرفی ایران به چین مطرح شد. مسیر برای صادرات در این حوزهها باز است اما ما باید این سوال را بپرسیم که آیا در داخل شرایط و مقدمات برای حضور در این بازار را داریم؟ باید در نظر داشت که صادرات مواد غذایی به کشورهایی مانند عراق یا افغانستان، با صادرات به بازار مصرفی کشوری مانند چین متفاوت است.
اینکه ما مثلا یک ماشین را از محصولات کشاورزی پر میکنیم و در مرز با عراق به یک دلال میفروشیم و پول آن را میگیریم تفاوتی بنیادین با صادرات کالای مصرفی به کشوری مانند چین دارد. متاسفانه تحت تاثیر این تجربهها در منطقه و البته محدودیتهایی که تحریمها برای ما به وجود آورده، صادرات ما در بسیاری از حوزهها از یک صادرات حرفهای به سمت صادرات پیلهوری تغییر شکل داده و چنین موضوعی قطعا برای ورود به بازار چین مناسب نیست. ما باید کالایی تولید که کنیم که از ابتدای فرایند تولید آن تا لحظهای که در یک بازار در چین توزیع میشود، شناسنامهدار بوده و از نظر کیفیت تضمین شده باشد.
با چنین تغییری است که میتوان انتظار داشت که حضور در بازار چین توسعه پیدا کند. متاسفانه این رویکرد وجود دارد که صادرات را میتوان یکشبه نهایی کرد اما همانطور که شما از سرمایهگذاری ابتدایی تا تولید نهایی چند سال زمان و سرمایه صرف میکنید، برای ورود به بازارهای صادراتی مانند چین نیز باید همین زمان را صرف کنید. تبلیغات و بازاریابی حرفهای، حضور در نمایشگاههای حضوری و مجازی، مذاکره و گفتوگو با شرکتهای مختلف بخشی از این کار است که قطعا هم زمان بر خواهد بود و هم نیاز به سرمایهگذاری دارد.
مدتی قبل یوونتوس با تنبیههای فراوانی مواجه شد چون، در خصوص هزینههای خود شفافسازی لازم را نداشت. در ایران اما یک چنین بایدهایی مورد توجه قرار ندارد و سالهاست که باشگاهها در یک فضای غیرشفاف به فعالیت میپردازند. برخی معتقدند که مدیران ورزشی لازم نیست که حتما نسبتی با ورزش داشته باشند و مدیران اقتصادی و سیاسی و... میتوانند، فعالیت کنند. این گزاره هم در کوتاهمدت قابلیت اجرایی شدن دارد.
حوزه ورزش ریزهکاریها و ضرورتهایی دارد که با سایر حوزههای اقتصادی و سیاسی متفاوت است. لازم است تربیت مدیران ورزشی و مهمتر از آن استفاده از این مدیران در سطوح ورزشی مورد توجه مسوولان قرار بگیرد تا شاهد یک چنین اتفاقاتی در حوزه مدیریت کلان ورزشی نباشیم. نباید فراموش کرد که مدیریت در باشگاههای بزرگ ورزشی مانند استقلال و پرسپولیس با طرفداران دهها میلیونی خود، نیازمند تخصص و دانش فراوانی است. لازم است نسل تازهای از مدیران ورزشی متخصص در کشورمان به کار گرفته شوند تا دیگر شاهد مشکلاتی که برای استقلال رخ داده نباشیم.