جدال داغ اقتصاد لیبرال با اقتصاد اسلامی
اصلیترین عامل تاثیرگذار در مشکلات اقتصادی ایران چیست؟ این شاید مهمترین سوالی باشد که در تمام سالهای گذشته بارها از سوی افراد، کارشناسان، فعالان اقتصادی و اساتید اقتصاد مطرح شده و البته هرگز پاسخ دقیقی به آن داده نشده است.
در میان تحلیلگران گروهی معتقدند که اشکال کار این است که اقتصاد ایران با رویکردهای نئولیبرالی اداره میشود و فراموشی عدالت اجتماعی باعث شده که امروز اقتصاد ایران با چالشهای جدی مواجه شود. از سوی دیگر گروهی از اقتصاددانان معتقدند که ورود دولت به اقتصاد و سیاستهایی مانند قیمتگذاری دستوری، خارج کردن بخش خصوصی واقعی از حوزههای حساس و عدم ارتباط با دنیا باعث به وجود آمدن مشکلاتی شده که در تمام دهههای گذشته اقتصاد ایران با آن دست به گریبان بوده است.
در میان این تحلیلها، گروهی نیز اقتصاد را با سنجه اسلامی یا غیر اسلامی میسنجند و معتقدند که باید مانند دیگر حوزهها، فرامین اقتصادی نیز با استفاده از منابع اسلامی تدوین شود. در ساعات پایانی روز دوشنبه، موسی غنینژاد به نمایندگی از افرادی که اقتصاد را لیبرالی میبینند در مقابل مسعود درخشان قرار گرفت که معتقد است در اقتصاد نیز باید با استفاده از مفاهیم اسلامی مانند عدالت عمل کرد و نتیجه آن بحث داغی شد که به یکی از پرحاشیهترین برنامههای صدا و سیما در ماههای گذشته تبدیل شد.
مسعود درخشان در ابتدای این مناظره درباره چرایی عدم شکلگیری تحول در اقتصاد ایران گفت: در ساختارهای اقتصاد ایران تحولی به وجود نمیآید چراکه روحیه انقلابی بین مسوولان ما وجود ندارد. من طرفدار سیاستهای اقتصادی بر اساس مبنای اسلام هستم یعنی سازمان برنامه ما و بانک مرکزی ما باید اسلامی عمل کند. عامل اصلی مشکلات کشور نیز در حال حاضر تعدد بانکهاست، بایستی همه این بانکها در یک بانک ادغام شوند. مسائل اقتصاد ایران کم و بیش روشن است. همه مردم این موارد را به خوبی درک میکنند و در عمل تجربه میکنند.
گرانیها، افزایش قیمت طلا، سکه و ارز، عدم تحقق اشتغالی که مورد انتظار بود و مسائلی از این جنس. پیشرفتهایی در اقتصاد کشور بوده است اما نیازی به گفتن آن نیست چرا که همه مردم آن را به خوبی درک میکنند. اگر درک کنیم که علت این مشکلات چیست آن وقت میتوانیم راهکار مناسبی برای آن ارایه کنیم. از دید بنده علت العلل مشکلات اقتصادی کشور مسائل ساختاری است.
در 40 سال گذشته همه مشکلاتی که در اقتصاد این کشور مشاهده شده در یک چارچوب و در بستر یکسری ساختارهایی ایجاد شده و تلاش شده تا حل آنها نیز صورت بگیرد. این ساختارها و این چارچوبها جواب نداده است.
انتظار این بود که در دوره ریاستجمهوری آقای رییسی ساختارها تا حد زیادی مورد ارزیابی قرار بگیرد اما آنطور نشده بلکه در چارچوب همان ساختارهای قبلی سعی کردند تا مشکلات اقتصادی که همه به آن آگاهی دارند بررسی کنند و برای آن راهکار ارایه کنند. این موضوع جواب نخواهد داد، کما اینکه 40 سال است که جواب نداده است. چرا تغییرات ساختاری به وجود نمیآید؟ از دیدگاه بنده پاسخ این است که روحیه و تفکر انقلابی در بین مسوولان و دولتمردان، صنعتگران، فعالان اقتصادی و اقتصاددانان کمرنگ شده است. در نتیجه راهکار بنده احیای روحیه انقلابی بین مدیران و مسوولان است. چرا عملکرد جهادی مورد کمعنایتی قرار گرفته است؟ این موضوع به دلیل دستگاه تبلیغاتی بزرگی است که تحت عنوان علم اقتصاد توسط گروههای مشخصی در جامعه مطرح میشود.
اگر بگویید روحیه انقلابی یا اگر بگویید تفکر انقلابی، میگویند این حرف چیست؟ اقتصاد است و قوانین خود و الگوبرداری از کشورهای دیگر. این موارد را تحت عنوان لیبرالیسم مطرح و به اندیشه دانشگاهیان، دانشجویان و مسوولان کشور تزریق میکنند. در ادامه این بحث، موسی غنینژاد از این گفت که اقتصاد را باید علمی نگاه کرد و اجازه تحلیلهای غیر علمی را نداد. این اقتصاددان گفت: مشکل اتفاقا از نظام اقتصادی ما است.
برای آنکه متوجه شویم که مشکل اقتصادی ما چیست باید به ریشهها بپردازیم. باید به این توجه کنیم که این نظام اقتصادی چگونه ایجاد شده است. نظام اقتصادی فعلی ایران در فردای انقلاب اسلامی با تاسیس جمهوری اسلامی و تصویب قانون اساسی جدید، پس از رفراندوم شکل گرفت. قانون اساسی نوشته شد و بخش اقتصادی آن مبنای نظام اقتصادی ما قرار گرفت. زمانی که در سال 1357 در ایران انقلاب شد، اندیشههایی که در دنیا رایج بود، اندیشههای چپ بود. انقلاب اسلامی در ایران نیز استثنا نبود. انقلابیون ایران بهشدت تحت تاثیر اندیشههای چپ بودند.
اگر دو تئوریسین مهم انقلاب اسلامی را نام ببرم، البته بخش اقتصادی تنها مورد نظر است و به حوزه سیاسی کاری ندارم، یکی دکتر شریعتی بود که جای جای اندیشههای او را در قانون اساسی میبینید. و دیگری بنیصدر بود. دکتر شریعتی در زمان انقلاب مرحوم شده بودند اما بنیصدر در زمان انقلاب نقش قابل توجهی در تدوین بخش اقتصادی قانون اساسی داشتند. این موضوع در صورت مذاکرات خبرگان اول آمده است که بنیصدر چه نقشی داشته است. هر دوی این افراد یعنی آقای شریعتی و بنیصدر، مصدقیهای چپ بودند. ناسیونالیستهای سوسیالیست بودند. ریشههای بدبختی ما همینجا است.
غنینژاد در ادامه تحلیل خود به میزان تاثیرگذاری اندیشههای چپ در اقتصاد ایران اشاره کرد و افزود: مصدقیهای چپ به این معنا است که هدف ما از انقلاب قطع کردن دست خارجیها از کشور است. مخالفت با نظام بازار، نظام بازار آزاد، اقتصاد آزاد، سرمایهداری و رفتن به طرف خود کفایی در قانون اساسی ما آمد. قانون اساسی جمهوری اسلامی در فصل چهارم (اقتصاد و امور مالی) و از اصل 43 تا اصل 55 به بحث اقتصاد میپردازد. جالب است که بدانید، اندیشه حاکم بر این فصل که 12 تا 13 ماده را شکل میدهد اندیشههای چپ است.
اگر جسارت کنم و بگویم، از اسلام در این اصول خبری نیست. چرا اینچنین شده است؟ در اسلام فقه را داریم و در فقه بخشی مختص به معاملات. این بخش بسیار مهم است. هیچ اثری از این موارد در قانون اساسی نمیبینیم. علت این است که اندیشهای که ماده 43 و بعد 44 را نوشته است برگرفته از تئوریهای اسلامی و فقه شیعه نیست بلکه برگرفته از تئوری است که در آن زمان رایج بود و نام آن راه رشد غیرسرمایهداری است. تئوریسین راه رشد غیرسرمایهداری اولیانوفسکی معاون بخش بینالملل حزب کمونیسم اتحاد جماهیر شوروی بود. الهام بخش اصل 43 و 44 قانون اساسی نظریه راه رشد غیر سرمایه داری است. این نظریه یک نظریه کمونیستی است.
این نظریه میگوید که کشورهای در حال توسعه بلافاصله نمیتوانند به سمت سوسیالیسم حرکت کنند چرا که سرمایهداری را تجربه نکردند اما برای آنکه به طرف سوسیالیسم حرکت کنیم لازم است تا یک مرحله گذار نه به صورت سرمایهداری بلکه به صورت غیرسرمایهداری طی کنند که به آن راه رشد سرمایهداری میگویند.
درخشان با ورود به بحث غنینژاد گفت: در فرمایشات آقای غنینژاد نکات بدیعی است که برای اولینبار میشنوم و قبول آنها سخت است. اینکه ما انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام را تاثیر گرفته از مارکسیسم بدانیم قابل قبول نیست. همه میدانند که بدون رهبری امام انقلاب اسلامی به نتیجه نمیرسید. با آگاهی که امام از این مساله داشتند چگونه میتوانیم چنین چیزی را بپذیریم؟ غنینژاد پاسخ داد: مصدقیهای چپ خود این اسم را بر روی خود گذاشتند در نتیجه این اصطلاح را جعل نکردم. نکته دیگر اصطلاح راه رشد غیرسرمایهداری است که گفتند جعل شده است.
کتابهایی در این خصوص وجود دارد. کسی که لیبرالیسم را فهمیده باشد پیرو کسی نمیشود. در لیبرالیسم همه باید مجتهد باشند. تقلید برای کسی است که عقل کم میآورد.لیبرالها معتقد هستند که همه انسانها خود یک مرکز تصمیمگیری هستند. در نتیجه اگر بنده لیبرال هستم نمیتوانم مقلد هایک باشم. اگر بنده کتاب هایک را ترجمه کردم علت این بود تا سابرین بدانند لیبرالیسم چیست.
درخشان در ادامه این بحث به نگاه کلان لیبرالها پرداخت و تاکید کرد: لیبرال یعنی مقلد کسی نبودن یک تعریف جدید از لیبرالیسم است. شما چگونه مقلد هایک نیستید وقتی که سه مجلد از او ترجمه کردهاید اما هیچ نقدی بر آن ننوشتهاید. یکی از کتابهایی که ترجمه کردهاید عنوانش این است سراب عدالت، این به نظر شما نقد ندارد؟ (غنینژاد اصلاح میکند که عنوان کتاب سراب عدالت اجتماعی است) قطعا بنده مخالف دولتی هستم که کینز از آن صحبت میکند، دولت کینز، دولت سرمایهدار است اما آن دولتی که ما در ایران با آن مواجه هستیم چنین نیست.من طرفدار سیاستهای اقتصادی بر اساس اسلام هستم یعنی سازمان برنامه ما و بانک مرکزی ما باید اسلامی عمل کند. نظم خودجوش وجود ندارد و این امر یک فریب است.
غنینژاد در پاسخ گفت: لیبرالیسم مفهوم مخالف بندگی برای انسان است، بلکه همه انسانها برابرند. لیبرالیسم یعنی حاکمیت قانون، در کشور حاکمیت قانون وجود ندارد. امریکا را به عنوان یک دولت سلطهجو قبول دارم، به عنوان مثال امریکا یکی از بزرگترین جنایات را در حق ویتنام کرد اما اکنون نزدیکترین رابطه را این دو کشور با هم دارند. بلاهایی که امریکا بر سر ویتنام آورد هزار برابر آسیبهایی است که به ماه زده اما ما در ابتدای انقلاب با اشغال سفارت توسط چپهای اسلامی سنگی را بیهوده به چاه انداختیم که تا به امروز درگیر آن هستیم. شما میگویید بنده سواد فقهی ندارم و نباید درباره مسائل فقهی نظر بدهم اما مدام در بحثهای خود از رهبران سیاسی نقل قول اقتصادی میآورید. بحث علمی مبتنی بر یک بحث علمی است و نه تقل قولهای شخصیتهای و چهرههای غیر متخصص در آن حوزه. امور اقتصادی را باید به دست اقتصاددانان سپرد.
درخشان درباره ایده خود در اقتصاد توضیح داد: ما بایستی به دنبال اقتصاد مقاومتی برویم یعنی باید در برابر سلطهجویان در راس آن امریکا ایستادگی کنیم. اصل پایه پولی که در کشور ایجاد میشود ناشی از همین اضافه برداشت بانک هایخصوصی است که این امر مخالف اقتصاد اسلامی است. تعدد بانکها موجب شده این بدهی بانکها به بانک مرکزی حل نشود بلکه تمام بانکها باید منحل و در بانک ملی ادغام شود که در آن صورت هم احتیاجی به بانک مرکزی نیست. همچنین بازار سکه هم باید در ایران کاملا جمع شود.
شما اگر با نظام امپریالیسمی سیاسی امریکا مخالف هستید باید با نظام سرمایه داری امریکا هم مخالف باشید. هرچند در بخشهایی از این مناظره افزایش اختلاف نظرها میان دو طرف به بالا رفتن تنش و ناتمام ماندن صحبتها منجر شد اما به نظر میرسد که صرف مطرح کردن این صحبتها و ایجاد بحثهای چالشی و مبنایی در اقتصاد میتواند لااقل باب جدیدی در بحثهای اقتصادی باز کند که استفاده از آنها از سوی مقامات و تصمیمگیران، در اقتصاد ایران گره گشا خواهد بود.