چشمانداز بازار ارز در زمان ثبات
چندی پیش مطلبی با عنوان عرضه و تقاضا تحلیلی ساده و پیچیده نوشتم. به نظرم رسید مثالی کاربردی در خصوص بازار ارز داشته باشم. در دروس اقتصادی میخوانیم که عرضه هر کالایی تابعی از عوامل مختلف از جمله قیمت، تعداد تولیدکنندگان و... است. البته برای ارز موضوع کمی متفاوت است. عرضه ارز در ایران ناشی از صادرات نفتی، مشتقات نفتی و غیرنفتی است.
بنابراین میزان ارز ناشی از صادرات نفتی تابعی از دو پارامتر میزان صادرات نفت ضربدر قیمت نفت است. همچنین میزان صادرات غیرنفتی تابعی از نرخ ارز، درآمد خارجیان، کیفیت و... است. طبق آمار موجود حدود 90 درصد ارز و دلاری که وارد کشور میشود توسط دولت و شرکتهای اقماری دولت است و حدود 10 درصد در اختیار بخش خصوصی است.
بنابراین مدیریت اصلی عرضه ارز در اختیار دولت است و بخش خصوصی تاثیر 10 درصدی دارد که آن هم تحت تاثیر سیاستگذار است. به طور معمول در تعیین نرخ ارز دو مولفه عرضه و تقاضا تاثیرگذار و تعیینکننده است. در شرایط کنونی که تحریمهای امریکا برگشته دولت باید در مدیریت طرف عرضه ارز مراقبت لازم را برای تنظیم بازار در کوتاهمدت و بلندمدت مدنظر همراه با استفاده از ابزار لازم قرار بدهد.
به هر حال نیاز به کالاهای اساسی در اولویت اول است. لذا نمیتوان انتظار داشت دولت با تنظیم عرضه ارز تنظیم قیمت ارز را به صورت 100 درصدی آن هم در شرایط کنونی به عهده بگیرد، هرچند بعضا در شرایط معمولی و غیرتحریمی در برخی زمانها چنین اتفاقی افتاده است. لذا در این خصوص مدیریت صحیح کوتاه و بلندمدتی باید مدنظر باشد. اما طرف دیگر مبحث طرف تقاضای ارز است که در پست بعدی مورد بحث قرار میگیرد.
به طور معمول و روی کاغذ تحلیل تقاضا و تقاضای ارز تحلیلی روتین و نسبتا ساده است. در اقتصاد گفته میشود تقاضای ارز تابعی از قیمت ارز، قیمت کالای مرتبط (اگر هدف از تقاضای ارز سودآوری و سوداگری باشد بازدهی و قیمت تمامی بازارهای موازی مطرح است: بورس، سکه، طلای آب شده، خودرو، مسکن و...)، انتظارات ناشی از بازدهی آتی و قیمت آتی ارز و انتظارات ناشی از درآمد آتی ارز است.
همچنین بروز اخبار بد و اخبار خوب یا حتی پیشبینی اخبار بد یا خوب در آینده روی تقاضای ارز موثر است. مثلا پس از مشکلاتی که در روند احیای برجام صورت گرفت، پیشبینی میشد که نرخ ارز دوباره در معرض رشد قرار بگیرد، اما در مرحله بعد اعلام شد که روابط با عربستان و سایر کشورهای منطقه به همراه احتمال احیای برجام بهبود یافته است و لذا تقاضای ارز کاهش پیدا کرد. همچنین افزایش درآمد داخلی (ایرانیها) که موجب افزایش واردات میشود. شرایط غیراقتصادی که موجب مهاجرت ایرانیان به خارج یا بالعکس به داخل میشود نیز روی تقاضای ارز تاثیر دارد.
به همین نحو میتوان عوامل دیگری را دخیل دانست که یکی از آنها عوامل ناشناختهای است که در آینده اتفاق میافتد و الان نمیتوان پیشبینی کرد (به عنوان مثال انتخابات قریبالوقوع در ترکیه موجب شد تعداد گردشگران کاهش یافته و تقاضای ارز در کشورهای مبدا کاهش یابد) ملاحظه میشود روی کاغذ حتی تحلیل تقاضای ارز به طور کامل کمی پیچیده و سخت است.
اکنون در عمل و در هر کشوری مانند ایران که شرایط پساتحریم مجدد را تجربه میکند شرایط به مراتب پیچیدهتر است. در جمعبندی باید عوامل موثر بر عرضه را در واقعیت بهطور کامل دید و تحلیل کرد و هر لحظه تغییرات آن را اطلاع داشت و همچنین عوامل موثر بر تقاضای ارز را در واقعیت دید و تحلیل کرد و میزان تاثیرگذاری آنها را بر تقاضا و عرضه ارز اندازهگیری کرد.
در این صورت میزان تغییرات قیمت قابل اندازهگیری و پیشبینی است. در مباحث اقتصادسنجی به طور معمول این اندازهگیریها بهصورت ضرایب و اعداد قابل محاسبه و حتی پیشبینی است. در اینجاست که انواع مدلهای پیشبینی مطرح میشود که هر چقدر هم قدرت پیشبینی بالایی داشته باشد ولی همواره دچار خطاهایی نیز است. به هر حال پیشبینی علمی به طور قطع دقیقتر و بهتر از پیشبینی حسی یا تجربهای خواهد بود.