تبعات هولناک عدم تزریق حقابههای هامون
موضوع تخصیص حقابههای هیرمند، طی روزها و هفتههای اخیر بازتابهای فراوانی در فضای عمومی و رسانهای کشور داشته است؛ اغلب ارزیابیهای ارایه شده در خصوص این موضوع هم ابعاد سیاسی دارند و تبعات زیستمحیطی مساله کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
با توجه به اینکه تالاب بینالمللی هامون، عرصهای حدودا500هزار هکتاری را متاثر میکند، اگر حقابه هیرمند به هامون نرسد، یکی از بزرگترین کانونهای بحرانی فرسایش بادی در شرق ایران (در جوار مرز افغانستان) شکل میگیرد. ضمن اینکه آثار سوءاین موضوع نه فقط ایران بلکه هر دو کشور را در بر میگیرد. با توجه به اینکه در این قلمرو، بادهای موسمی، معروف به بادهای 120روزه وجود دارند و چند سال است این بادهای 120 روزه به بادهای 160 روزه بدل شدهاند، اگر این پهنه نتواند رطوبت لازم را دریافت کند و همچنان خشک بماند، شدت وخامت ناشی از بادهای یادشده تشدید شده، گرد وغبار بیشتری ایجاد میکند.
موضوعی که ابعاد خسارات را برای هر دو کشور ایران و افغانستان و حتی پاکستان افزایش میدهد. بنابراین هم به نفع ایران و افغانستان و هم به نفع پاکستان است که منطقه هامون از حقابه خود بهرهمند شود. فراموش نکنید، تا قبل از ساخت سد کجکی و آبگیری این سد هر دولتی هم که در افغانستان روی کار بود، نمیتوانست کار خاصی صورت دهد؛ در مواقع سیلابی شدن با توجه به اینکه سرشاخههای هیرمند از دامنههای هندوکش سرچشمه میگیرد حتی بیش از 800میلیون متر مکعب آب وارد هامون میشد، اما به تدریج پس از دهه 80 با توجه به آبگیری سد کجکی، خشکسالیهای شدیدی در این منطقه ایجاد شدند. در این برهه دولت وقت افغانستان که در تسلط طالبان بود، اجازه ورود آب به ایران را نداد.
مدتی پس از اینکه مجاهدین و امریکا طالبان را ساقط کردند، اوضاع مناسب شد و حقابههای هامون تخصیص داده شدند. اما در زمان اشرف غنی، زمانی که بند کمالخان افتتاح شد، خیانت بزرگی صورت گرفت، یعنی دولت وقت افغانستان مسیر رودخانه هیرمند را تغییر داد؛ بر این اساس، آب حتی در مواقع سیلابی شدن هم سمت ایران نمیآید و به سمت یک گودال کویری به نام «گود زره» در مرز افغانستان، ایران و پاکستان سرازیر میشود.
این تصمیم نوعی جنایت جنگی محسوب میشود و در عرف بینالمللی تخلف آشکار است. پس از اشرف غنی و حضور دوباره طالبان و در شرایطی که بارندگی بسیار خوبی در سرشاخهها صورت گرفته بر اساس تصاویر ماهوارهای، طالبان بیش از 1میلیارد متر مکعب آب را از سد کجکی و بند کمال خان رهاسازی کرده و همه را به گود زره فرستاده است. بدون اینکه اجازه دهند یک قطره از این آب راهی ایران شود. این یک تخلف بزرگ است، ایران با توجه به اینکه بزرگترین شریک تجاری افغانستان است، میتواند از اهرمهای فشارش استفاده کند تا این روند اصلاح شود.
اگر ایران نتواند این حقابه را به سرعت دریافت کند با توجه به اینکه وضعیت ذخایر آب در چاهنیمهها در بدترین حالت خود طی سه دهه اخیر است، احتمالا با موج تازه مهاجرت از زابل به سایر شهرها مواجه خواهیم شد. این روند تبعات اجتماعی و امنیتی دشواری را برای ایران ایجاد میکند. پرسشی در این میان شکل میگیرد و آن اینکه آیا از طریق کنوانسیونهای بینالمللی میتوان تضامینی برای دریافت حقابهها دریافت کرد؟ واقع آن است که هامون در کنوانسیون جهانی رامسر (1975میلادی) ثبت و حقابه 800میلیون متر مکعبی آن در هر سال تعیین شده است.
مساله این است که هیچ کشوری در دنیا افغانستان را به رسمیت نمیشناسد و این حکومت خود را مکلف به اجرای تعهدات بینالمللی نمیداند. مانند بچه شلوغ و شیطانی است که فقط باجگیری و داد و فریاد میکند تا دیگران کوتاه بیایند و او را به رسمیت بشناسند. بنابراین عملا نمیتوان روی تعهدات طرف افغانستانی مانور داد، چرا که این کشور به رسمیت شناخته نشده و در سازمان ملل هم کرسی در اختیار ندارد. اتفاقا تنها دولتی که نمایندگی جدی به این کشور داده، دولت سیزدهم ایران است. با توجه به روابط نسبتا خوب دولت ایران با طالبان و با عنایت به اینکه روابط ایران با عربستان هم مناسب شده، ایران از طریق این روابط میتواند اهرم فشاری را علیه این کشور به کار بگیرد. اما در بلندمدت ایران باید به سمت توسعه پدافند غیر عامل خود برود تا تامین آب شرب مردم شهر مهمی مثل زابل که بیش از 500هزار نفر جمعیت دارد، وابسته به یک کشور خارجی نباشد.
ایران حتما میبایست بین 40 تا 50میلیون متر مکعب در سال منابع قابل اتکای آب برای شرب مردم پیشبینی کند. این نیاز میتواند از طریق خط لوله نمکزدایی و شیرینسازی دریای عمان به سمت مشهد تامین شود. به این ترتیب منابع مختلفی از آب شیرین برای مردم زابل و دشت سیستان فراهم شود تا در یک چنین مواردی که خشکسالی و مشکلات سیاسی با افغانستان شکل میگیرند مردم در مضیقه قرار نگیرند. نهایتا اینکه بر اساس برخی روایتها طی هفتههای اخیر بیش از 10هزار ایرانی زابل را ترک کردهاند و به سایر نقاط مهاجرت کردهاند. تداوم این روند برای کشورمان میتواند خطرات سیاسی، اجتماعی، امنیتی و...فراوانی را شکل دهد. بنابراین لازم است راهبردهای کوتاهمدت (تزریق حقابه هامون) و راهکارهای بلندمدت (شیرینسازی آب دریای عمان) هرچه سریعتر در دستور کار قرار بگیرد.