سایه اقتصاد در روابط ایران و عربستان
وزیر امور خارجه عربستان دیروز در شرایطی در تهران دیدارهایی را با همتای ایرانی خود برگزار کرد که همچنان پرسشهایی در خصوص چشمانداز روابط میان دو کشور در میان فعالان سیاسی، اقتصادی و عموم مردم وجود دارد. در واقع بسیاری میخواهند بدانند، آورده ایران از این روابط چیست و چه ارزش افزودهای قرار است نصیب ایران شود؟ جدا از ایران و عربستان، کشور چین هم در این میان در نقش کاتالیزور وارد عمل شده تا مثلث ایران، چین و عربستان در شکل و شمایل تازهای شکل بگیرد.
چین بخشی از سهام نفتی عربستان را در اختیار گرفته، ضمن اینکه بر اساس برخی اخبار سرمایهگذاری بسیار فراوانی در حوزه انرژی عربستان برنامهریزی کرده است. این گزاره در کنار این واقعیت که چین، اکثر نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه تامین میکند باعث شد تا این کشور تمام زمینههای افزایش امنیت عربستان را مورد توجه قرار دهد. در این یادداشت تلاش میکنم بخشی از مهمترین گزارهها در بهبود روابط اقتصادی ایران و عربستان را بررسی کنم.
1) هنوز متن توافق ایران و عربستان منتشر نشده که مبتنی بر آن بتوان به تصویری از چشماندازهای احتمالی از توسعه روابط رسید. اما به نظر میرسد در فاز نخست دو کشور به دنبال کاهش تنشها و چالشها هستند. در واقع افزایش روابط، رشد سرمایهگذاری و بهبود مناسبات تجاری در فاز دوم ارتباطی دو کشور قرار است شکل بگیرد نه در فاز نخست.
ایران پذیرفته که به عربستان برای حل مشکلات منطقهایاش در کشورهای یمن، سوریه و... کمک برساند و از سوی دیگر عربستان هم با توجه به نفوذی که ساختارهای اقتصادی جهانی و تشکلهای منطقهای دارد تلاش میکند، بر سر راه برنامههای ایران مانعتراشی نکند.
2) چین در حال بدل شدن از یک قدرت بزرگ به یک قدرت جهانی است. هرچند این روند به زودی و طی چند سال اتفاق نمیافتد، اما به هر حال مسیر آن باید از جایی آغاز شود. چین به دنبال سرمایهگذاریهای گسترده در خاورمیانه است. از یک طرف تلاش میکند، بخشی از سهام شرکتهای بزرگ عربستانی، مانند آرامکو و... را به دست بگیرد و از سوی دیگر تامین نفت مورد نیاز خود را از این منطقه انجام میدهد. چین در عین حال به دنبال احیای جاده ابریشم از طریق طرح یک کمربند یک جاده است.
از منظر ژئوپلتیک و ژئواکونومیک اقتصادی چین منافعی در منطقه دارد و از منظر استراتژیک هم به دنبال بدل شدن به یک قدرت جهانی است. برای این منظور لازم است، چین به برخی حوزههای راهبردی امریکا نفوذ کند. حل منازعات میان ایران و عربستان توسط چین بر اساس یک چنین دستور کاری انجام میشود.
3) بدون تردید در فازهای بعدی ارتباطی میتوان نسبت به بهبود مناسبات اقتصادی ایران و عربستان خوشبین بود. ضمن اینکه از سرگیری روابط ایران و عربستان به رشد روابط با سایر کشورهای عربی و منطقهای کمک میکند. پس از بهبود روابط با عربستان، کشورهای امارات، کویت، اردن، مصر و... هم تلاش برای بهتر شدن روابط با ایران را آغاز کردند. همانطور که پس از قطع روابط با عربستان بسیاری از این کشورها ارتباط خود با ایران را قطع کردند. عربستان برنامههای مدونی برای سرمایهگذاری در منطقه دارد که ایران میتواند از این ظرفیتها بهره ببرد. از سوی دیگر عربستان بخشی از سهام شرکتها، بانکها و کارتلهای بزرگ جهانی را در اختیار دارد و این گزاره هم میتواند در آینده به ایران کمک کند.البته این در گروی حل مشکل تحریمها و پیوستن به افایتیاف و... است.
4) در پایان لازم است در خصوص افراد و جریاناتی که در زمان دولت قبلی، به سفارت عربستان حمله کرده و باعث شدند، موقعیت متزلزل عربستان در جهان آن روز تقویت شود، صحبت کنیم. این نوع رفتارهای تند نه در راستای منافع ملی کشور است و نه کمکی به بهبود شاخصهای راهبردی کشور میکند.
عربستان پس از ماجرای قتل قاشقچی در موضع ضعف قرار داشت و فشار بسیاری در فضای بینالمللی متحمل میشد، اما حمله به سفارت باعث شد تا این کشور نفسی تازه کند و در جایگاه مظلوم بنشیند. اما عجیب اینجاست که برخی افراد و گروههایی که اقدام به حمله به سفارت عربستان کردهاند، پلههای ترقی سیاسی و مدیریتی را طی کردند. این رفتارها علیه سفارتخانههای سایر کشورها خلاف کنوانسیون 1961 وین و کنوانسیون تهران است.حتی اگر کشوری با کشور دیگری به مشکل میخورد باید اعلام کند سفارتخانه آن کشور تعطیل شود، نه اینکه اقدام به حمله به سفارتخانهها شود. امیدواریم یک چنین رفتارهایی دیگر در عرصه سیاسی و راهبردی کشورمان رخ ندهد.خداوند در قرآن هم توصیه میکند که افراد به عهدها و پیمانها پایبند باشند و از آن عدول نکنند.