بانک مرکزی در سیطره بانکهای خصوصی
وزیر اقتصاد در نامهای به بانک مرکزی نسبت به عملکرد نامناسب بانکهای بخش خصـوصی در تسهیلاتدهی و راهبری اقتصادی هشدار داده و عملکرد صفر آنها در فرآیند تسهیلاتدهی و رویکردهای سوداگرانه بانکهای بخش خصوصی را به عنوان عاملی برای بروز مشکلات عدیده اقتصادی معرفی کرده است. جالب اینجاست دولت در شرایطی نسبت به مشکل نظام بانکی بخش خصوصی انتقاد دارد که ریشه بسیاری از این مشکلات ناشی از نظام تصمیمسازی و سیاستگذاری دولت است.
زمانی که وزارت اقتصاد و سایر نهادهای دولتی، استقلال بانک مرکزی را خدشهدار میساختند باید فکر امروز را هم میکردند که بانکهای خصوصی برای بانک مرکزی تره هم خورد نکنند. شخصا معتقدم تا به امروز بانک مرکزی تحت سلطه بانکهای کشور بوده است. نه اینکه نظام بانکی کشور تحت نظر بانک مرکزی باشد.
اینکه مدام در خصوص عدم استقلال بانک مرکزی صحبت میشود و تحلیلگران اعلام میکنند دولت خواستههای خود را بر بانک مرکزی تحمیل میکند هرچند گزاره درستی است؛ اما واقع آن است که سیطره نظام بانکی بر بانک مرکزی بسیار بیشتر است. فلسفه وجودی بانکهای خصوصی، ایجاد رقابت در نظام پولی و بانکی کشور است؛ این بانکها ایجاد شدند تا ضمن ایجاد رقابت، نرخ سود بانکی و هزینه پول را در اقتصاد ایران کاهش دهند، اما در ادامه به لیدر سوداگریها و سودجوییها بدل شدند. این بانکها با نرخهای بالای سود وارد بازار شدند و هر زمان که صحبت از سود بانکی بالا شده این بانکها از آن استقبال کردند تا نقدینگی در دست مردم را جذب کرده و صرف سوداگری کنند.
استدلال آنها هم جذب نقدینگی بازار و فقدان سرمایهها بوده است. بنابراین معتقدم مشکلی که وزیر اقتصاد روی آن دست گذاشته، محصول همان نظام تصمیمسازی است که دولت در آن نقش محوری را دارد. روسای بانک مرکزی و روسای بانکها همواره به بانکهای خصوصی به عنوان ابزاری نگاه کردند که از یک طرف کسری بودجه دولت را در زمان مقتضی پوشش دهد و در سایر برههها هم کسب و کاری برای مدیران دولتی ایجاد کند.
نگاه مدیران به نظام بانکی این بود که فضا را برای کسب سود و سوداگری فراهم سازند، در حالی که سیستم بانکی وظیفه دارد، ساختارهای مولد در جامعه را تقویت کند. مدیران بانکی کشور همواره این نگاه سودجویانه را دارند، آنها معتقدند همانطور که بازار ارز، خودرو، مسکن و... با سوداگری و سودجویی همراه است، چرا سپرده بانکی سودآور نباشد؟ این حرف در هر نقطهای از دنیا باعث تعجب میشود اما در ایران امری پذیرفته شده است. بانکها برای سوداگری به جای تولید و اشتغال سرمایههای خود را به سمت بنگاهداری، خرید ملک، سوداگری و... میفرستند.
با این رویکرد طبیعی است که پرداخت تسهیلات کسب و کار خرد و اشتغالزایی و ازدواج و... با بیتوجهی بانکها مواجه شده، اما رویکردهای سوداگرانه افراد سودجو با توجه و حمایت روبهرو شود. فردی به راحتی از طریق نفوذ و رابطه میتواند هزاران میلیارد تسهیلات بیزبان بانکی دریافت کند اما مردم عادی قادر به استفاده از ظرفیتهای تسهیلاتی نیستند. اساسا مگر قرار نبود، بانکها بنگاهداری نکنند و املاک خود را بفروشند و نقدینگی خود را به سمت رونق تولید سوق دهند؟ اما هیچ قدمی برای این منظور برداشته نشد.
چون بانکهای خصوصی در مجلس، در دولت، در بانک مرکزی و در سایر نهادها نفوذ دارند و زیر بار تکالیف قانونی خود نمیروند. به جای پرداخت وام به یک جوانی که قصد دارد کسب و کار خردی ایجاد کند یا کارگاه تولیدی راه بیندازد، تسهیلات را به سمت بدهکاران بانکی هدایت کردند. شما برای دریافت وام ازدواج ماهها باید در صف باشید و 3ضامن ارایه کنید، اما فلان فرد سوداگر و فلان دلال به راحتی میتواند وامهای نجومی بگیرد.
با این نظام بانکی، با این شرایط نظارتی و با این راهبردهای کلان اقتصادی، طبیعی است که وضعیت نظامات پولی و بانکی کشور به گونهای میشود که حتی صدای وزیر اقتصاد مملکت را هم به آسمان بلند میکند. اما کسی نیست از آقای وزیر اقتصاد سوال کند، چرا استقلال و اقتدار بانک مرکزی را خدشهدار ساختی که امروز نظامات بانکی کشور اهمیتی به هشدارهای بانک مرکزی قائل نشوند. شما مسوولید و مدیرانی که به جای رویکردهای مولد به فکر رونق تفکرات سوداگرانه هستند.