چگونه دیکتاتورها پول خلق میکنند؟
کری کی. موت، محقق دانشگاه ییل در زمینه ثبات مالی و محقق مدعو در مرکز «تأمین مالی جایگزین» کمبریج در مقالهای برای نشریه فارین پالیسی به پیدایش روبل روسیه، فراز و نشیبهای آن و رابطه پول ملی این کشور با دستگاه حاکمیت تزاری، کمونیستی و روسیه مدرن میپردازد.
نقشآفرینی ژئوپلیتیک پول
به گزارش اکوایران، در دنیای مالیشده، آیا ارزها میتوانند بر مناسبات ژئوپلیتیک اثر بگذارند؟ هفتهای نمیگذرد مگر اینکه یکی از کارشناسان آینده نظم جهانی را بر اساس تغییرات ظریف در موجودی ارزها و طلای ذخیرهشده بانکهای مرکزی پیشبینی کند. گویی چند رنمینبی دیگر چین در آمریکای جنوبی، کمی طلای بیشتر در آسیا یا قیمت یک ارز مجازی، جوامع دموکراتیک، خودکامه یا آزادیخواه را شکل میدهد. همین امر در مورد روندهای گسترده، مانند سهم فزاینده رنمینبی چین و سایر اشکال «پول خودکامه» در تجارت کالاها، وامهای دولتی، و سایر بازارهای جهانی که به طور تاریخی تحت تسلط غرب هستند، صدق میکند.
این کارشناسان بیراه نمیگویند و با این حال، کارشناسان ناگزیر از برخی نکات حیاتی غافل میشوند. نکاتی که فقط مطالعات موردی دقیق میتوانند آنها را نشان دهند. همیشه جوامع ارزهایی را با یک کارکرد سیاسی ایجاد کردهاند؛ اما کیفیت یک ارز نیز میتواند سیاست جوامع را نیز، چه داخلی و چه جهانی، شکل دهد. کتاب روبل: یک تاریخ سیاسی اثر اِکاترینا پراویلووا به طور متقاعدکنندهای در مورد درهمتنیدگی پول و قدرت، پول روسیه را به عنوان یک مورد مطالعاتی را بررسی کرده و با انجام این کار، ما را تشویق میکند تا بفهمیم چه چیزی این روندهای جهانی را تسریع میکند. این کتاب بیوگرافی این ارز ۲۰۰ساله را هم به عنوان بخش مهمی از نظام امپراتوری و هم به عنوان لنگر نفوذ شوروی ترسیم میکند. روبل همچنین در بحبوحه بحران سیاسی و مالی به عنوان ابزار دموکراسی روسیه ظاهر میشود؛ اما در نهایت، تاریخ آن نشان میدهد که چگونه یک ارز میتواند به ابزار اصلی ایجاد و حفظ یک نظام خودکامه تبدیل شود.
در حالی که تاریخ پولی منحصربهفرد روسیه برای اقتصاد آن شهرت «عقبافتاده» به ارمغان آورده که بیشتر به خاطر سودبردن از هرجومرج ژئوپلیتیک شناخته میشود تا سیاست درست، این کشور را به یک پیشگام تبدیل کرده است و آن را به مسیری هدایت میکند که امروزه بسیاری از حکومتهای استبدادی به سمت آن در حرکتند که مشخصترین آن انزوای بیشتر از اکوسیستم مالی غرب است. اینکه آیا این امر مستلزم همکاری مالی بیشتری با دیگر قدرتهای استبدادی از جمله افزایش تجارت و سرمایهگذاری آن در رنمینبی چین است، به برداشت دولت روسیه از پول و قدرت خودکامگی خود بستگی دارد.
میلاد روبل
وقتی روسیه برای اولینبار در سال ۱۷۶۹ روبل کاغذی را منتشر کرد، هیچکس این آن را پول واقعی نمیدانست. کاترین کبیر از روسها خواست که به دولت اعتماد کرده و این اسکناسها را با سکههای مسی و نقرهای ذخیرهشده در بانکهای اَسیگنت (شعبات بانک مرکزی آن دوران) تبادلپذیر کرد. طولی نکشید که امپراتوری رو به گسترش روسیه تقاضای کاغذ بیشتری کرد و کاترین آن را بیش از میزان موجودی فلز دولتی، یعنی به صورت اعتباری عرضه کرد. او حتی در بحبوحه تورم، قابلیت تبادل اسکناس با فلزات را تضمین میکرد، و بدون اینکه بانک مرکزی مستقلی او را پاسخگو نگه دارد، ارزش روبل تماماً به اعتبار حرف فرمانروای این کشور استوار بود.
بنابراین، اوراق اسیگنت به شکل اولیه پول استبدادی روسیه تبدیل شدند و اقتدار مطلق کاترین را به نمایش گذاشتند. در زمانی که بقیه اروپا خواستار پاسخگویی مالی بودند، پشتوانه ارزش پول روسیه به جای هرگونه وثیقه مادی، «قدرت متعالی» پادشاه بود. هنگامی که نیکلاس اول در سال ۱۸۳۹ این سیستم را اصلاح کرد و اسکناسهای نقرهای با پشتوانگی «کل دارایی دولت» را جایگزین یک وعده شخصی صرف جایگزین کرد، قصد داشت که این خودکامگی را حفظ کند. اما در واقع، ثروت دولت برای پشتوانگی پول کافی نبود، زیرا تنها برای پشتوانگی یکششم روبل در گردش نقره کافی وجود داشت. در این شرایط هیچ راهی برای بازخرید کل ثروت کشور وجود نداشت. برخلاف ذخایر طلای بانکهای مرکزی اروپا که مستقل از خزانهداری دولت خود بودند، ذخایر شمش روسیه که نمایانگر بخش عمدهای از ثروت ملموس آن بود، مستقیماً توسط خود دولت اداره و کنترل میشد.
اقتصاددانان و روشنفکران لیبرال روسیه با این عدم استقلال پولی مخالفت بودند. اما به ناچار، پادشاه تسلیم وسوسه درآمدزایی با چاپ پول بیشتر میشود که به تورم میانجامد. اگر همانطور که نیکلاس اول ادعا کرد پول واقعاً نشاندهنده ثروت ملت بود، پس باید جلوی تزار را از نابودکردن آن ثروت گرفت. از آنجایی که مردم هزینه چاپ بیش از حد پول را متحمل شدند، اما فاقد نمایندگی سیاسی بودند، باید قابلیت تبدیل «روبل مردمی» به طلا، نقره یا چیزهای دیگر حفظ میشد و دولت نباید بیش از این ثروت پول چاپ میکرد.
مسیر استاندارد طلا
ناسیونالیستهای روسی مخالف تبدیلپذیری پول بودند، زیرا این اتفاق قدرت تزار برای تأمین مالی جنگهایی را که باعث گسترش امپراتوری و دفاع از ارتدکس مسیحی میشد را مختل میکرد. روسیه از کجا پول بیاورد؟ اگر تزار نتواند آن را مطابق نیاز چاپ کند، باید در ازای حاکمیت روسیه، آن را از خارجیها میگرفت. روسیه با دیدن این که استقراض بزرگ سلطنت فرانسه مستلزم واگذاری قدرت آن به طلبکاران شد، روسیه تا جنگ ۱۸۷۷ خود با ترکیه، از هرگونه استقراض اجتناب کرد. برای برخی، احتیاط مالی و استقراضی آن یک فضیلت بود. حتی الکساندر هیل اِوِرت، دیپلمات آمریکایی جهانی را تصور کرد که زیر چکمه ارتش روسیه متحد شده بود؛ تنها ارتشی که تأمین مالی آن توسط استقراض عمومی نبود.
اما سرگئی ویته، بوروکرات باهوش و شخصیت محوری تاریخ پراویلووا که تفکر پولی روسیه در دهه ۱۸۹۰ را تعریف کرد، موافق بود که پشتوانگی پول با طلا ایده خوبی است؛ اما نه به این دلیل که استاندارد طلا دولت را مجبور به متعهدشدن به سیاستهای پولی منطقی و محدودکردن تقاضای پول نقد میکرد. بلکه ویته اعتقاد داشت که استفاده از طلا منبع ثبات روبل و غرور ملی روسیه خواهد بود و اطمینان لازم را برای طلبکاران خارجی ایجاد میکرد و در نهایت، منجر به پذیرش روسیه در باشگاه کشورهای متمدن اقتصادی میشد. بنابراین، جناح محافظهکار روسیه ایده لیبرال تبدیلپذیری را به لفاظی سلطنتی تبدیل کرد.
در سال ۱۸۹۷، روسیه، تنها کشور تولیدکننده طلا در اروپا و صاحب بزرگترین ذخایر شمش، آخرین اقتصاد بزرگی بود که به استاندارد طلا پیوست. پول با پشتوانه طلای ویته و صرافیهای نقرهای خرد در میان دهقانان، شهرنشینان و روسهای بومی به سرعت محبوبیت پیدا نکرد. اصلاحات ویته که به عنوان گامی ضروری به سوی مدرنیته به شمار میرفت، در نظر خیلیها بازگشت به اقتصاد قرونوسطایی مینمود. برخی پرسیدند که چرا یک کشور اروپایی نسبتاً فقیر به جای صرف هزینه برای آموزش عمومی، طلا ذخیره میکند. ویته اعتراف کرد: «اذهان عمومی روسیه با این طرح مخالف بود»، تا جایی که روزنامهنگاران در فرانسه، کشوری که تفکر پولی آن بر طرح او تأثیر گذاشت، آن را «کودتای پولی» نامیدند.
ریشههای مشکوک این اصلاحات به خاطر معاملات پنهانی ویته، فرمانهای سری و برخی نظارتهای دولتی بوی کودتا میداد، اما این توصیف کاملاً دقیقی نیست. روسیه موفق شد از انقلابهای سیاسی که بسیاری از دیگر استانداردهای طلای اروپا را تحت فشار گذاشته بود، اجتناب کند. به همان اندازه که این اصلاحات در بین شهروندان روسیه محبوبیت نداشت، یک جناح مهم را خوشحال کرد. خارجیها در سال پس از اصلاحات ویته، مقدار بیشتری نسبت به مجموع ۴۰ سال گذشته در روسیه سرمایهگذاری کردند.
اگرچه شاید روسیه بیشتر به دلیل عدم پرداخت بدهیهای خود، به ویژه در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۹۸ معروف است، اما این تعهد دولت به وامهای خارجی خود، حتی به بهای تعهدات داخلیش بود که باعث مهمترین انقلابهای سیاسی کشور شد.
کمر تزار شکست
با گسترش امپراتوری روسیه، این کشور به یکی از تهاجمیترین بازیگرانم بازار سرمایه تبدیل شد و استاندارد طلای ویته آن را در یک چرخه معیوب انداخت. هر چه کشور بزرگتر میشد، پول بیشتری برای چاپ یا استقراض نیاز داشت و باید طلای بیشتری ذخیره میکرد. اما هر چه بیشتر ذخیره میکرد، کمتر باید خرج میکرد، بنابراین بیشتر به چاپ یا قرض نیاز محتاج میشد. به زودی، روسیه برای حفظ نرخ چاپ روبل با پشتوانه طلا، از خارج از کشور طلا قرض گرفت. اما به این واقعیت توجه نداشت که باید ذخایر طلای خود را متقابلاً به عنوان وثیقه نزد طلبکاران خارجی و داخلی قرار بدهد.
اکثر کشورها به راحتی تبدیلشدن پول به طلا را در طول جنگ تعلیق و به جای آن، ارز فیات منتشر میکردند؛ اما حجم بدهیهای خارجی روسیه مانع از این امر شد. انقلابیون که از بودجههای بیحساب و بدهی دولت به ستوه آمده بودند، خواستار پایاندادن به استقراض خارجی شدند. آنها به امید افشای ورشکستگی دولت، مانیفستی را منتشر کردند که بخشی از آن توسط لئون تروتسکی تهیه شده بود. سپردهگذاران حسابهای پسانداز خود را خالی کرده، از پرداخت مالیات یا پذیرش روبل برای پرداخت خودداری میکردند و طلبکاران نیز وحشتزده سعی داشتند اوراققرضه روسیه را نقد کنند.
حکومت از این بحران مالی جان سالم به در برد، اما درخواستهای انقلاب برای اصلاحات سیاسی تا حدی موفقیتآمیز بود. در سال ۱۹۰۵، روسیه به سلطنت مشروطه تغییر و یک سال بعد، اولین مجلس قانونگذاری خود را انتخاب کرد. با این حال، به دومای دولتی قدرت کمی برای جداکردن بانک دولتی از خزانهداری داده شد و دولت کنترل کامل امور مالی را حفظ کرد.
در حالی که از نظر لیبرالها و انقلابیون، استاندارد طلا در سایر کشورهای اروپایی به معنای مشروطیت واقعی بود، قرار شد که سیاست طلای روسیه فقدان چنین تضمینی را جبران کند. اما برای روسها، منطق دولت یک شوخی بود که به گفته ولادیمیر لنین، رهبر تبعیدی بلشویک در آن زمان، «تمام جهان را به خنده انداخت».
دوام این سیستم غیرمعمول بار دیگر در طول جنگ جهانی اول خود را نشان داد که باعث رقابت برای دریافت طلا شد که روسیه را واداشت تا هزینه بیسابقهای برای آن در بازارهای خارجی بپردازد و دولت بر آن شد تا تمام طلای کشور را به جز مقدسترین اشیای مذهبی را جمعآوری کند. در بیانیه یکی از مقامات آمده است: «شما زیورآلات طلای زیادی دارید» و «وظیفه ملی شماست که این همه تجملات بیهوده را به دولت واگذار کنید». ارزش بسیاری از این خردهآلات در شکل اصلیشان بیشتر از ذوبشده آنها بود. برخی از روسها از ترس مصادره، سکههای طلای خود را ذوب میکردند تا راحتتر آنها را بهعنوان گردنبندهایی تازه ساختهشده به خارج از کشور منتقل کنند. این طرح تنها ۶۵۵۰۰۰ روبل به دست آورد که تنها برای ۱۳ روز جنگ کافی بود.