الزامات تعیین قیمت بنزین
دولت و در کل نظام حکمرانی خواستار افزایش قیمت بنزین هستند اما احساس میکنند این روند در آستانه انتخابات منجر به بروز اعتراضات گسترده در کشور میشود. اخیرا نایبرییس کمیسیون برنامه و بودجه طی نشستی در مرکز تحقیقات راه و مسکن اظهاراتی را درباره ضرورت گرانی حاملهای انرژی مطرح کرده که برخی آن را به معنای زمینهسازی برای سیاستگذاریهای تازه در حوزه قیمت حاملهای انرژی تفسیر کردهاند. میرتاجالدینی در تشریح وضعیت موجود اعلام کرده: «اگر قیمت بنزین در سطح جهانی یک دلار فرض شود، نرخ هر لیتر بنزین در ایران باید حدود 50 هزار تومان باشد.»
این نماینده در ادامه نتیجه گرفت: «برای هر لیتر بنزین سهمیهای، 48 هزار و 500 تومان یارانه پرداخت میشود و برای بنزین آزاد هر لیتر، 47 هزار تومان. در هر روز برای بنزین یارانهای 1650 میلیارد تومان سوبسید و برای بنزین آزاد در هر روز هزار میلیارد تومان یارانه پرداخت میشود. جمع این دو عدد روزانه 2 هزار و 650 میلیارد تومان، هر ماه حدود 80 هزار میلیارد تومان و هر سال 954 هزار میلیارد تومان (64 درصد بودجه سال 1401) یارانه میشود.» این مقام مسوول در ادامه نتیجه میگیرد که با رقم یک روز یارانه پرداختی، میتوان بسیاری از مشکلات عمرانی و زیست محیطی را حل و فصل کرد. اما آیا با یک چنین منطقی میتوان در خصوص یارانه بخش انرژی کشور جدا از شمایل کلی اقتصاد ایران صحبت کرد؟ این منطق گپها و ایرادات بسیاری دارد. از منظر اقتصادی با یک دو دو تا چهار تای ساده میتوان فهمید که هر لیتر بنزین یک قیمتی دارد.
اگر یک بشکه نفت را 80 دلار در نظر بگیریم، یک لیتر نفت خام، حدودا 50 سنت قیمت دارد که به پول ایران 25 هزار تومان میشود. از سوی دیگر، نفت خام باید پالایش شده و مواد افزودنی به آن اضافه شود تا تبدیل به بنزین شود. علی شمس اردکانی زمانی بحثی داشتند که بر اساس آن میگفتند دولت ترکیه در ازای هر لیتر بنزینی که میفروشد، یک دلار غنیتر میشود، اما دولت ایران در ازای فروش هر لیتر بنزین، یک دلار کم میآورد. این اظهارات همه از نظر تئوری درست است، اما دلیل نمیشود که نرخ بنزین در ایران به لیتری 50 یا 60 یا 70 هزار تومان افزایش پیدا کند. برای محاسبه نرخ بنزین در هر جامعهای باید قدرت خرید، پرداخت حقوق و دستمزدها، درآمد سرانه و سایر شاخصهای اقتصادی را هم لحاظ کرد. اگر در کانادا نرخ هر لیتر بنزین یک دلار است؛ حداقل حقوق و دستمزدها هم حدود 5 هزار دلار در ماه است.
یعنی یک فرد عادی حدود 250 میلیون تومان ماهانه حقوق میگیرد و برای هر لیتر بنزین هم 50 یا 60 هزار تومان میپردازد. در ایران اما حقوق و دستمزدها، کمتر از 200 دلار در ماه است. با این عدد، طبیعی است که نمیتوان نرخ بنزین را نجومی محاسبه کرد. از سوی دیگر نرخ برابری ریال در برابر دلار که طی سالهای اخیر دچار نزول مستمر شده، ریشه بسیاری از مشکلات است. یعنی دولت یک بار با افزایش نرخ تورم از مردم مالیاتهای تورمی سنگین دریافت کرده است. اگر قرار باشد، هم تورم صعودی شود و هم به دلیل افزایش تورم، نرخ بنزین هم بالا برود این عین اجحاف به مردم است. زمانی میتوان نرخ بنزین یا سایر کالاها را به فوب خلیج فارس یا با قیمتهای جهانی عرضه کرد که قدرت خرید و حقوق و دستمزدها در ایران با جهان هماهنگ باشد.
مردم در ایران اقلام اساسی را به قیمت جهانی خرید میکنند اما 5 درصد نرخ جهانی حقوق و دستمزد دریافت میکنند. با این توضیحات ممکن است، این پرسش در ذهن بسیاری از مخاطبان شکل بگیرد که پس چه باید کرد؟ در زمان دولت اصلاحات رویکرد معقولی برای حل این مشکل طراحی شد. در آن سالها برنامهریزی شده بود که هر سال 10 درصد به قیمت بنزین افزوده شود. این روند مثبت بود؛ چون اولا همه از آن باخبر بودند و دوم هم اینکه روند افزایشها به صورت تدریجی رخ میداد. این رویکرد درست پس از تشکیل دولت احمدینژاد و مجلس اصولگرای هفتم متوقف شد.
مجلس هفتم طرح تثبیت قیمتها را تصویب کرد و باعث شد تا فنر نرخ بنزین، نرخ دلار و بسیاری از اقلام دیگر فشرده شود تا به امروز که تکانههای خسارت باری ایجاد کرده است. فراموش نکنید، نرخ بنزین در ایران یکی از مهمترین عوامل رشد انتظارات تورمی است. کوچکترین تغییری در نرخ بنزین باعث ایجاد تکانه در سایر اقلام و کالاهای مصرفی میشود. بنابراین بهترین مسیر برای حل این مشکل بازگشت به رویکردی است که دولت اصلاحات آن را پیادهسازی کرده بود اما به دلیل تصویب طرح تثبیت قیمتها در مجلس هفتم از دستور کار خارج شد. رویکردی مبتنی بر بازگشت به منطق، عقلانیت و تخصص.