خطای شناختی در ارتباط با دیگران
آزیتا ناصری
ارتباط صمیمانه در خانوادههایی که اعضای آن امکان بیان احساسات و نظرات خویش را دارند بیشتر از خانوادههایی است که احساسات یا عقاید اعضای آن مورد توجه قرار نمیگیرد.
متاسفانه در سالهای اخیر شاهد خانوادههایی هستیم که بین اعضای آن ارتباط درست و اصولی برقرار نیست، در چنین شرایطی همراهی موثر و ضروری زوجین با یکدیگر، والدین با فرزندان و خواهر و برادرها غیر ممکن است که در نتیجه آن نیز بروز مشکلات جدی دور از انتظار نبوده و بیگمان نبود دانش لازم برای رویارویی و حل مشکلات نیز باعث میشود شادابی و پویایی خانواده کمتر شود، اقتدار و نظارت والدین بر هم خورد، روابط عاطفی زوجین به حداقل برسد، صمیمیت اعضای خانواده ضعیف و تخریب شود، مسوولیت زیر سوال برود، پرورش فرزندان با شخصیت و با هویت محال گردد و...
نبود ارتباط صحیح اعضای خانواده باعث میشود هریک از اعضا برای ارضای نیاز خود به همدم و همراه، به دنبال فردی خارج از خانواده باشند تا به وقت نیاز بتوانند با آنها درد دل کرده یا برای حل مسائل زندگیشان از آنها طلب مساعدت کنند و بیگمان این رفتار آغازی خواهد بود برای برملا و افشا شدن رازهای خانوادگی. وقتی فردی احساس تعلق به خانواده نداشته باشد یا خود را تافته جدا بافته بداند، دور از انتظار نیست که نسبت به رازهای اطرافیانش نیز بیتوجه باشد یا آنها را متعلق به خود نداند، اینجاست که مسائل کوچک خانواده نیز در بوق و کرنا میشود و همه شهر خبردار از آن!
در خانوادههایی که ارتباط سالم وجود ندارد دروغگویی و بیاعتمادی بسیار مشهود است، اعضای خانواده به حرفهای هم اطمینان ندارند و معمولا حتی سخن بحق همدیگر را نیز جانبدارانه تلقی کرده و تصور میکنند ممکن است گوینده از بیان آن به دنبال نفعی برای خویش است. سوءظن و مشکوک بودن به یکدیگر نیز ماجرایی بس طولانی دارد که باعث میشود آرامش زندگی اعضای خانواده با کوچکترین تلنگری بر هم بریزد و مصائب و مشکلاتی که گاه حتی ماهها نیز ادامه مییابد، رقم بخورد.
وقتی بین اعضای خانواده رابطهای مساعد برقرار نباشد، معمولا صحبتهای هیچ یک از اعضا برای همدیگر خوشایند و جذاب نخواهد بود، مثلا ممکن است یکی از اعضای خانواده از مهمترین واقعه روزانهاش سخن بگوید، اما اطرافیان سرگرم کار خود بوده و کمترین توجه را به سخنان آن فرد داشته باشند، اگرچه در شرایطی نیز ممکن است او را به سکوت دعوت کرده یا مستقیما به او ابراز کنند که هیچ شور و اشتیاقی برای شنیدن حرفهایش ندارند. معمولا در این خانوادهها، هیچکس تاب شنیدن صدای دیگری را ندارد، مگر به وقت ضرورت و لزوم.
از سوی دیگر مشاجرات و اختلافات متعدد خانوادگی حداقل پیامد منفی فقدان ارتباط صمیمی و دوستانه بین اعضای خانواده است. نبود صمیمیت و دلبستگی باعث میشود اعضای خانواده همدیگر را همچون بیگانهای بدانند که مجبورند بنابر شرایط زندگی، زندگی اجباری را تحمل کرده و کنار یکدیگر روز را شب و شب را روز کنند.
در چنین فضای سرد عاطفی، مهربانی و محبت جایی برای بروز ندارد و اینچنین است که اعضای خانواده نسبت به هم پرخاشگر میشوند و هر لحظه به دنبال بهانهای برای جنگ و نزاع هستند.
معمولا همه ما در ارتباط با دیگران عادت کردهایم که در یک چارچوب فکری و احساسی از پیش تعیین شده و کلیشهای رفتار کنیم، این در حالی است که در بسیاری از این افکار تصویر صحیحی از حقایق و واقعیتهای زندگی موجود نیست، به این معنا که در فرآیند پردازش اطلاعاتی خود درباره گفتهها، شنیدهها، دیدهها یا پیامهای غیرکلامی اطرافیانمان دچار خطای شناختی میشویم. این خطای شناختی میتواند تاثیر بسیار منفی در روابط ما با اعضای خانواده داشته باشد. به هر حال برای رهایی از این وضعیت باید قبل از هر چیز به ترک عادتهای اشتباه و استفاده از مشورت افراد آگاه اقدام کنید.