ایران و عربستان و چند پرسش ساده
از سرگیری روابط ایران و عربستان بیشتر به نفع ایران است یا عربستان؟ آیا عربستان حاضر به سرمایهگذاری در ایران خواهد شد؟ بهبود روابط با عربستان، چه تاثیری بر اوپک و بازارهای انرژی جهانی خواهد داشت؟ این پرسش و پرسشهای دیگری از این دست این روزها هم در محافل اقتصادی و هم در محافل دیپلماتیک مطرح شدهاند. بسیاری از تحلیلگران میخواهند بدانند که در متن مذاکرات دو کشور چه مسائلی رخ میدهد و چه دستاوردهایی خلق شده است؟ اما هر اندازه که عطش تحلیلگران برای رمزگشایی از ابهامات این روابط بیشتر میشود، دادههای اطلاعات کمتری از سوی مقامات مسوول منتشر میشود. انتشار تصاویر ملاقات بنسلمان و امیرعبداللهیان به صورت صامت و بدون صدا، نشان میدهد که دولت نگران حاشیههایی است که ممکن است در اثر انتشار این برنامهها شکل بگیرد بنابراین کل صورت مساله را پاک کرده است؟
1) اولین ابهام درباره احتمال سرمایهگذاری طرفهای مقابل در ایران است. در یک تحلیل کلی میتوان گفت که فضای ارتباطی ایران در منطقه به سمت بهبود است. روابط بهبود پیدا کرده اما هنوز این روابط همراه با رونق اقتصادی نبوده است. در واقع هنوز زود است درباره جذب سرمایههای منطقهای و رشد اقتصادی از طریق توسعه روابط اظهارنظر کنیم. حداقل اگر رونق اقتصادی محقق نشده باشد، سطح تنشها کاهش پیدا کرده که به نوبه خود یک گام رو به جلوست. اما اینکه برخ تحلیلگران در رسانهها از سرمایهگذاری چند میلیارد دلاری عربستان در ایران صحبت میکنند، بیشتر رویاست تا اتفاقی محتمل. ایران تحریم است و در شرایطی تحریمی حتی نمیتواند منابع مالی صادراتی خود را به کشور منتقل کند. در این شرایط صحبت از سرمایهگذاری کلان اعراب در ایران، واقعگرایانه نیست.
2) پرسش دوم آن است که این روابط از منظر اقتصادی بیشتر به نفع ایران است یا عربستان؟ باید توجه داشت عربستان ارتباطات ویژهای را با چین و روسیه در حوزههای اقتصادی آغاز کرده است. برای شکلگیری منافع این سرمایهگذاریها، باید فضای باثباتی در عربستان شکل بگیرد. حملات موشکی یمنیها به عربستان مانعی در مسیر این ثبات بود؛ ارتباط عربستان با ایران زمینهای را برای شکوفایی این سرمایهگذاریها فراهم میکند. البته تا زمانی که جزییات تفاهمهای دو طرف منتشر نشود نمیتوان با قاطعیت درباره دستاوردهای آن صحبت کرد. با یک تحلیل سرانگشتی میتوان گفت که عربستان از این طریق رفع تهدید کرده است.
البته اگر دومینوی گرایش کشورهای حاشیه خلیج فارس به اسراییل را ببینیم متوجه میشویم که فعلا توسعه روابط با اسراییل با رسیدن به عربستان متوقف شده است. برخی معتقدند که این توقف برآمده از روابطی است که عربستان با ایران ایجاد کرده است. اگر تنها دستاورد ایران از رابطه با عربستان دوری این کشور از اسراییل باشد، باید گفت که دستاورد خوبی است. البته چین هم بازیگر مهمی در منطقه است؛ چین حفظ امنیت خلیج فارس را به صورت نیابتی از امریکا تحویل گرفته است؛ این جابهجایی از منظر ایران مطلوب است. اما به طور کلی میتوان گفت، دستاوردهای عربستان از روابطه با ایران بیشتر از دستاوردهای ایران است.
3) معادله مهم بعدی از این روابط، تاثیری است که در اوپک به جا خواهد گذاشت. هم ایران و هم عربستان عضو اوپک هستند و نزدیکی دو کشور اثرات ویژهای بر بازار نفت خواهد داشت. در حال حاضر ایران قدرت اقتصادی خاصی در اوپک ندارد و قدرت ایران بیشتر سیاسی است. ایران چهارمین تولیدکننده نفت در اوپک است و کشورهای دیگر تولید و مصرف بیشتری دارند. ایران دیگر مانند دهه 70 میلادی نمیتواند در
اوپک اثرگذار باشد. ایران در آن زمان 6 میلیون بشکه نفت تولید میکرد و عربستان 5 میلیون بشکه تولید داشت.در آن برهه اگر ایران و ونزوئلا وقتی با هم یکی میشدند، عربستان را محدود میکردند. امروز اما شرایط متفاوت است؛ اوپک ایران را از شمول سهمیهبندی خارج کرده، اما نفوذ سیاسی ایران همچنان برقرار است.
4) آخرین گزینه مهم در خصوص رابطه با عربستان به موضوع میادین مشترک و برخی تعارضات بر سر میدان آرش و... بازمیگردد. این اختلاف، اختلاف مهمی نیست و در بسیاری از موارد کشورها با این اختلافات دست به گریبان هستند. حتی امریکا و کانادا از یک چنین اختلافاتی برخوردارند؛ گمان نمیکنم این موضوع به یک مناقشه جدی بدل شود. باید منتظر تحولات بعدی بمانیم تا مشخص شود آیا دو طرف مسیری به سمت حل این تعارضات پیدا میکنند یا نه؟