مرگ خاموش بنگاهها
تعادل | فرشته فریادرس |
آمار دقیقی از تعداد واحدهای تولیدی راکد یا تعطیل شده، در دسترس نیست؛ اما بررسیها نشان میدهد، در حال حاضر 6600 واحد از 50 هزار واحد به بهرهبرداری رسیده دچار رکود یا تعطیلی شدهاند.
اما چرا واحدهای صنعتی در ایران میمیرند؟ یک مقام دولتی در گفتوگو با ما از پشت صحنه تعطیلی بنگاهها در ایران میگوید. بنابر اعلام او، حدود 44 درصد از این واحدها به دلیل کمبود نقدینگی دچار رکود یا تعطیلی شدند.
البته درصد زیادی از این واحدها که نیازمند تامین منابع مالی هستند، حتی با گرفتن تسهیلات هم دیگر توانایی ندارند که واحد را به چرخه تولید برگردانند. در مورد بقیه واحدها نیز مشکلات متفاوتی چون «مشکل بازار، مشکلات درونبنگاهی، مشکل فرسودگی و از کارافتادگی ماشینآلات، اختلاف شرکا یا مالکان واحدها، پایین بودن سطح فناوری تولید بنگاه، تامین مواد اولیه، وجود مشکل با دستگاههای خدماترسان و پشتیبانیکننده بنگاههای صنعتی و...» مطرح میشود. البته به گفته «طهمورث لاهوتی»، برای سازمانها چرخه عمری متصور هستند، که اگر مدیریت بر واحد به درستی انجام نشود، چرخه عمرشان کوتاه میشود.
این مقام دولتی، اما به «تاثیر تحریمها، کاهش ارزش پول ملی، نوسانات اقتصادی، چالشهای سیاسی در روابط بینالملل و..» در تعطیلی بنگاهها وزن بیشتری میدهد و معتقد است که توسعه صنعتی بهشدت به ثبات اقتصادی و توسعه روابط بینالملل وابسته است؛ چراکه یک سرمایهگذار صنعتی باید بتواند حداقل برای یک بازه زمانی 10ساله برنامهریزی داشته باشد، اما وقتی نوسانات اقتصادی اجازه برنامهریزی بلندمدت را نمیدهد، طبیعتا مشکلاتی برای توسعه اتفاق میافتد. در چنین شرایط نابسامانی، یک بنگاه صنعتی فقط به دنبال حفظ و بقای خودش است و دیگر نمیتواند به توسعه فکر کند. مشروح گفتوگوی «تعادل» با معاون صنایع کوچک سازمان صنایع کوچک و شهرکهای صنعتی ایران را در ادامه بخوانید:
با توجه به شرایطی که بر اقتصاد ایران حاکم است، اساسا بنگاههای صنعتی به چه دلایلی دچار رکود یا تعطیلی شدند؟
بسیاری از واحدهای در حال فعالیت بنا به دلایل مختلف دچار رکود یا تعطیلی میشوند. لزوما تمام این دلایل هم مربوط به مشکلات و موانع اقتصادی از جمله تورم نیست. بخش زیادی مربوط به چرخه عمرشان است؛ ما برای سازمانها چرخه عمری متصور هستیم که اگر مدیریت بر واحد به درستی انجام شود، این چرخه عمر طولانیتر میشود.
در نتیجه این موضوع باعث میشود که ما دقیقتر بررسی کنیم که علت رکود یا تعطیلی واحد چیست و با توجه به آن، به واحد برای احیا کمک کنیم. نگاه ما برای اجرای برنامه احیا، یک نگاه بررسی اولیه در گام اول و در گام دوم اجرای برنامه مرتبط با واحد صنعتی برای بازفعالسازی و احیاست.
اگر ممکن است مشخصا بفرمایید، این واحدها چه زمانی بیشتر دچار عارضه رکود یا تعطیلی میشوند؟
بسیاری از واحدها زمانی دچار تعطیلی یا رکود میشوند، که مشکلات درونبنگاهی دارند. اگر به صورت آماری بررسی کنیم، در حال حاضر 6600 واحد از 50 هزار واحد به بهرهبرداری رسیده دچار رکود یا تعطیلی شدند. ما بررسی کردیم که حدود 44 درصد اینها به دلیل کمبود نقدینگی دچار رکود یا تعطیلی شدند؛ بقیه این واحدها مشکلات متفاوتی داشتند؛ یا مشکل بازار داشتند؛ یا مشکل فرسودگی و از کارافتادگی ماشینآلات بوده؛ مشکل اختلاف شرکا یا مالکان واحدها مطرح است؛ موضوعات مربوط به پایین بودن سطح فناوری تولید بنگاه، تامین مواد اولیه؛ وجود مشکل با دستگاههای خدماترسان و پشتیبانیکننده بنگاههای صنعتی؛ از مشکلات متعدد است. تعدادی از این واحدهای تعطیل شده و راکد هم تحت تملک بانکها هستند؛ به این جهت که بانکها اینها را تعیین تکلیف نکرده و به سرمایهگذار جدید واگذار نکردهاند، دچار تعطیلی شدند.
بنگاههای عارضهدار چگونه شناسایی میشوند؟
با توجه به آگاهی که از وضعیت رکود بنگاهها داریم، سراغ احیای آنها میرویم.
این نگاه انتقادی وجود دارد که تزریق پول به بنگاههای مشکلدار اساسا سیاست اشتباهی است؛ چون از آنجایی که توان ادامه فعالیت ندارند، تزریق منابع به نوعی باعث هدر رفت سرمایه میشود. از این منظر به نظر میرسد، راهحل اعطای تسهیلات نباشد.
واحدهایی که مشکل نقدینگی دارند لزوما به این معنا نیست که با اعطای تسهیلات میتوانند به چرخه تولید برگردند؛ بسیاری از این مشکلات نقدینگی به دلیل سوء مدیریت اتفاق افتاده که نتوانستند منابع مالی را در بنگاه مدیریت کنند. اگر منابع مالی مجددا به آنها تزریق شود، مدت کوتاهی فعالیت میکنند و باز هم به دلیل سوء مدیریت دچار تعطیلی میشوند؛ بنابراین راهحل آنها اعطای تسهیلات نیست. ما با آنها مذاکره کردیم که آیا آمادگی این را دارند که دوباره فعالیت را ادامه دهند؟ در آن صورت یک مشاور تخصصی از مرکز کلینیک کسبوکار تعیین میکنیم که بتواند از سوی منابع موجود در اختیار صنعت، معدن و تجارت تامین منابع شده و مجددا به چرخه تولید برگردد؛ نهضت احیا هم منابعی دارد که به واحدهایی که بخواهند به چرخه تولید برگردند، کمک میکند.
چنانچه بنگاهی اعلام کرد که این آمادگی را ندارد، راهکار شما چیست؟
اگر این آمادگی را نداشته باشد، ما سرمایهگذاری از بخش خصوصی جدید معرفی میکنیم؛ این سرمایهگذار میتواند واحد را بخرد یا شریک شود؛ زمانی که سرمایهگذاری اعلام آمادگی کند، ما پیش از اینکه بخواهیم به آنها زمین بدهیم، توصیه میکنیم که از واحدهای موجود که امکان واگذاری دارند، بازدید کنند و در صورت توافق با مالک قبلی آن واحد را در تملک قرار دهند. این موضوع کمک میکند که هم سرمایهگذاریهای انجامشده بهرهور شود و به کار گرفته شود و هم اینکه سرعت انجام کار را برای سرمایهگذارهای جدید بالا میبرد. چون یک فرآیند زمانی دو تا سه ساله در حالت ایدهآل نیاز داریم که یک واحد صنعتی از زمانی که شروع به ساخت میکند تا زمانی که به بهرهبرداری میرسد، صرف کند و اگر یک واحد با اورهال کردن خط تولید یا نوسازی و بازسازی ماشینآلات قابلیت برگشت به چرخه تولید را داشته باشد، میتواند از طریق سرمایهگذاری جدید این کار را انجام دهد و به چرخه تولید برگردد و سرمایهگذار هم زودتر میتواند به اهداف برنامهای خود برسد. بنابراین ما با توجه به اعلام آمادگی بنگاه، بخشی از واحدهایی که نیازمند تامین مالی بودند را به این دو شکل رفع مشکل کردیم.
چند درصد بنگاهها حتی با تزریق نقدینگی هم نمیتوانند به چرخه برگردند؟
تقریبا حدود 60 درصد از 40 درصد واحدهایی که نیازمند تامین منابع مالی هستند، خودشان دیگر توانایی ندارند که با گرفتن تسهیلات واحد را به چرخه تولید برگردانند.
این نوع بیشتر در چه حوزههایی فعالیت میکنند؟
فراوانی بنگاهها در شهرکهای صنعتی به ترتیب «فلزی، شیمیایی، غذایی و بعد سایر صنایع» است. فراوانی رکود و تعطیلی هم به همین ترتیب است. ما با این واحدها در زمان انجام پروژه بازفعالسازی مذاکره میکنیم. زمانی که قرار است سرمایهگذار جدید به واحد معرفی شود؛ ما تسهیلگیری میکنیم که بنگاه بتواند به چرخه برگردد.
برخی واحدهای تولیدی صرفا به دلیل کمبود نقدینگی -که متاثر از تورم اقتصادی و افزایش نرخ دلار است - دچار رکود میشوند؛ این واحدها چگونه مورد حمایت قرار میگیرند؟
از طریق تامین مالی و اعطای تسهیلات کمک میکنیم. زمانی که تورم ناگهان جهش میکند و باعث میشود ارزش منابع مالی بنگاه کاهش پیدا کند، میزان خرید مواد اولیهاش کاهش مییابد. بسیاری از طرحها وقتی از حدی کمتر از ظرفیت تولیدی بخواهد تولید کند، از توجیه فنی و اقتصادی خارج میشود و صاحب واحد مجبور است واحد را تعطیل کند. وقتی منابع مالی به دلیل رشد نرخ تورم کاهش پیدا کند، مجبور است واحد را تعطیل کرده و دنبال منابع مالی جدید باشد تا مجددا مواد اولیه را به میزان کافی تامین کرده و تولید را متناسب با برنامه از سر گیرد.
چند درصد بنگاه با تامین مالی سرپا میشوند؟
همان 40 درصدی که عرض کردم به تامین منابع مالی نیاز دارند، با تزریق پول سر پا میشوند.
سالانه چه تعداد بنگاه به چرخه تولید بر میگردند؟
سالانه حدود 2000 بنگاه را در دستور کار بازگشت به چرخه تولید قرار میدهیم. سال گذشته 1800 مورد تحقق پیدا کرد و مجددا توانستند فعالیت تولیدی را از سر بگیرند. هر واحد صنعتی چرخه عمری دارد که بر اساس موضوعات و مسائلی که میتواند مدیریت کند، این چرخه طولانی یا کوتاه میشود. واحد صنعتی مثل یک وجود زنده است؛ اگر واحد نتواند برای فعالیت خودش استراتژی درستی تعریف کند، اگر شرایط اقتصادی جامعه مناسب نباشد، میتواند یک واحد را به رکود یا تعطیلی بکشاند. این را متصور هستیم که هر سال تعدادی از واحدهایمان ریزش میکند. آنچه مهم است نرخ ریزش یا رکود واحدها باید از نرخ بازفعالسازی واحدها کمتر باشد.
آماری از واحدهای راکد دارید؟
ما در سه سال گذشته حدود 4 درصد کاهش رکود و تعطیلی واحدها را در شهرکها و نواحی صنعتی داشتیم؛ سال 1399 آمار واحدهای راکد در شهرکها و نواحی صنعتی 17 درصد بود و الان به 13 درصد رسیده است؛ یعنی 13 درصد از واحدهای بهبهرهبرداری رسیده دچار رکود هستند. همچنین بنابر آمارها سال گذشته حدود 8 درصد واحدهای صنعتی بازگرداندهشده به چرخه تولید، با رفع مشکل تامین مواد اولیه به چرخه برگشتند.
به نظر میرسد بیشتر بنگاههای کوچک و متوسط که وابستگی به حاکمیت ندارند و از نظر تامین مواد اولیه به دلیل تحریمها دچار مشکل هستند، تعطیل میشوند؟
لزوما به این دلیل که منابع اولیه آنها وارداتی بوده دچار تعطیلی نشدند؛ در بنگاههای کوچک و متوسط چون معمولا ظرفیت تولید پایین است، خرید مواد اولیه بهصورت انفرادی برای بنگاه هزینه تمامشده افزایش پیدا میکند و این باعث میشود توجیه رقابتپذیر محصول را کاهش دهد و به نوعی قیمت تمامشده محصول را بالا میبرد. بسیاری از تعطیلی واحدهای کوچک و متوسط در ارتباط با تامین مواد اولیه برمیگردد به این موضوع، تامین مواد اولیه بهصورت انفرادی. ما اینجا به تعدادی از واحد کمک میکنیم به صورت تجمیعی ماده اولیه را با قیمت پایینتر خرید کنند که برایشان توجیه اقتصادی داشته باشد. اما ممکن است تعدادی از واحدها هم مشکل تامین مواد اولیهشان ناشی از مشکل واردات ناشی از تحریم باشد. 96 درصد از واحدهای مستقر در شهرکها و نواحی صنعتی ما، خرد و کوچک و متوسط هستند.
الان نگاه برخی صاحبان کسب وکارهای بزرگ که اتفاقا مورد حمایت بدنه حاکمیت نیز هستند، این است که تمرکز باید بر بنگاههای بزرگ باشد؛ این دیدگاه را قبول دارید؟
واحدهای صنعتی کوچک و بزرگ مکمل فعالیت یکدیگر هستند. بسیاری از صنایع بزرگ تولیداتشان را برونسپاری میکنند. در یک واحد صنعتی بزرگ خودروسازی مثل ایرانخودرو یا سایپا هیچوقت قطعات تولید خودرو تولید نمیشود، بلکه قطعاتشان را از بنگاههای کوچک و متوسط تامین میکنند؛ این قطعات در قالب قطعهای بزرگتر تجمیع میشود و در اختیار خودروساز قرار میگیرد که بتواند محصول نهایی را تولید کند. در تمام دنیا اهمیت به صنایع کوچک و متوسط جزو ارکان اصلی توسعه صنعتی است؛ زیرا اگر صنایع کوچک و متوسط نباشد، هیچوقت صنایع بزرگ نمیتوانند فعالیت کنند. اینها مانند شبکه و زنجیره به هم وصل هستند. ما اتفاقا باید برای صنایع کوچک و متوسط یک سیاستگذاری و ارایه خدمت مستقل داشته باشیم. ما اعتقاد داریم که رمز موفقیت برای توسعه صنعتی کشور، توجه به توسعه صنایع کوچک و متوسط است.
تجربه جهانی در این زمینه چه میگوید؟
این نظر شخصی من نیست؛ بلکه تجربه کشورهای توسعهیافته صنعتی است. برای مثال در کره جنوبی که فعالیتهای توسعهای خود را با ما شروع کرد، برای بنگاههای خرد، کوچک و متوسط یک وزارتخانه مستقل دارند که سیاستگذاری و ارایه خدمت برای آن بنگاه متفاوت است، زیرا شاخصهای این بنگاهها با صنایع بزرگ متفاوت و ما باید در سیاستگذاریها به این موضوع توجه کنیم که امکان ندارد ما یک سیاستگذاری واحد برای صنایع کوچک و بزرگ داشته باشیم. بنابراین این نگاه که صنایع کوچک باید تجمیع شوند، وجود ندارد. اما خود صنایع کوچک و متوسط وقتی فعالیتشان توسعه پیدا میکند امکان دارد که در روند توسعه رشد کنند و به صنایع بزرگ تبدیل شوند؛ و خودشان دوباره بر اساس برونسپاری فعالیتهایشان را انجام دهند.
فاکتورهایی که میتوان با آنها به توسعه صنعتی دست یافت، چیست؟
توسعه صنعتی بهشدت به ثبات اقتصادی و به توسعه روابط بینالملل وابسته است. یک سرمایهگذار صنعتی باید بتواند حداقل برای یک بازه زمانی 10سالهاش برنامهریزی داشته باشد. وقتی که نوسانات اقتصادی اجازه برنامهریزی بلندمدت نمیدهد، طبیعتا مشکلاتی برای توسعه اتفاق میافتد. یک بنگاه در نوسانات اقتصادی فقط تلاش میکند که خودش را حفظ کند؛ مثل یک کشتی که در توفان گیر کرده باشد و هدفش رسیدن به مقصد نیست، بلکه هدفش این است که در توفان غرق نشود. واحدهای صنعتی ما هم همین حالت را دارند؛ در شرایط تورم اقتصادی و تحریمها تمام تلاششان این است که خودشان را حفظ کنند و دیگر نمیتوانند به توسعه فکر کنند. در شرایط آرام و متعادل است که میتوانیم به توسعه و اهداف بزرگ فکر کنیم. بنابراین ثبات اقتصادی شرط اول است. ما باید ارزش پول ملیمان را حفظ کنیم و این به موضوعات مربوط به مباحث سیاسی برمیگردد که ما درگیرش هستیم. ما قطعا نمیتوانیم تاثیر تحریمها را بر عدم ثبت اقتصادی انکار کنیم. نهادهای درگیر باید برای این موضوع برنامه داشته باشند که ما در حوزه صنعت حمایتهایمان از واحدها اثربخشتر شود. حمایت ما از واحدها اگر در شرایط ثبات اقتصادی باشد، اثراتش خیلی بیشتر خواهد بود.