تغییرات ضد کارگری در برنامه توسعه هفتم
تصویب استاد-شاگردی و اصلاحات پارامتریک، بدترین کارنامه ممکن را برای مجلس یازدهم رقم خواهد زد، حرکت برخلاف منافع عامه و قدم برداشتن در مسیر منافع خواص و آقازادهها، بدترین رویکرد است برای آنهایی که مدعی نمایندگی مردم هستند!
متنِ ضد کارگری برنامه هفتم توسعه، به محل مناقشهای جدی میان فعالان کارگری و دولت و نمایندگان مجلس تبدیل شده است. و نکته اینجاست که بعد از یکی دو ماه اظهارات نمایندگان مجلس یازدهم مبنی بر حذف موارد ضد کارگری برنامه از قبیل «طرح استاد شاگردی» یا «افزایش سن و سابقه»، دوباره در آخرین روزهای بررسی در کمیسیون تلفیق، در گردشی عجیب به عقب! این موارد دوباره به برنامه الحاق شده است !
بازگشتِ حذفیات به برنامه
ظاهراً در آخرین روزهای بررسی برنامه هفتم در کمیسیون تلفیق، در هفدهم شهریور، نمایندگان عضو این کمیسیون، بخشهایی از برنامه را که مورد انتقاد بوده و قبلاً ادعای حذف آن را داشتهاند، بدون هیچ توضیحی به برنامه پیوست کردهاند، گویا بعد از چند ماه افت و خیز و مصاحبههای مکرر در رسانهها، در آخرین لحظات به کارگران و مزدبگیران، پُلتیک زدهاند! برنامه هفتم این هفته به صحن میآید و تغییرات ضد کارگری افزوده شده به آن، واقعاً در لحظه آخر دوباره در متن برنامه ظاهر شدهاند. آنچه اعضای کمیسیون تلفیق به برنامه افزودهاند، بازه گستردهای دارد؛ از یکسو استاد- شاگردی با قوت بسیار بازگشته، از سوی دیگر، افزایش سن و سابقه یا همان اصلاحات پارامتریک و ادغام صندوقها به متن برنامه الصاق شده است.
براساس بند الحاقی ۲، به منظور ترویج نظام استاد-شاگردی و ارتقای مهارت آموزی، بنگاهها و اصناف دارای حداکثر چهار نفر شاغل بیمه شده در پایان شهریور ۱۴۰۲، میتوانند تا حداکثر چهار نفر را با پرداخت دستمزد توافقی و بدون الزام به پرداخت حق بیمه بیکاری و بازنشستگی و صرفا با پرداخت حق بیمه درمان و از کار افتادگی بهکارگیری نمایند. بهکارگیری اشخاص موضوع این بند برای هر فرد حداکثر دو سال و مشروط به حفظ تعداد شاغلین بیمه شده در تاریخ صدر این بند توسط بنگاه یا صنف در مدت استفاده از مزایای این بند است. نمایندگان محترم ظاهراً خیلی عجله داشتهاند تا سرمایهداران را از همین شهریور امسال از نعمتِ بیگاری کارگر و کار تقریباً رایگان مستفیض سازند! با تصویب این بند در صحن مجلس، از همین شهریور ماه،
خردهبورژوازی سودجو که سالهاست به دنبال قانونیسازی بیگاری و استثمار است میتواند کارگرانِ نیازمند و بیکار را با دستمزد توافقی (یک دهم یا یک بیستم خط فقر) و بدون بیمه و بازنشستگی به کار بگیرد.
سرنوشت استاد-شاگردی در چندماه
سرنوشت همین یک قلم یعنی استاد-شاگردی نشان میدهد که چگونه یک چرخش به راستِ عجیب در آخرین لحظات، دوباره آینده کارگران را به بازی گرفته است. وقتی در روزهای پایانی خرداد، برنامه هفتم توسعه روی میز آمد، طرح استاد شاگردی (مواد ۱۵و ۱۶ این برنامه) انتقادات بسیاری را برانگیخت، اما بیست و دوم خردادماه، وزیر کار درباره ماده ۱۵و ۱۶برنامه هفتم توسعه گفت: فکر میکنم در ویرایش نهایی لایحه برنامه توسعه هفتم مواد ۱۵و ۱۶حذف شده و احتمالا این موضوع دیگر در دستور کار نیست.این بندها حذف شدند و به نظر میرسید که دیگر جای نگرانی نیست! اما دوباره در هفدهم شهریور، از آخرین نسخه برنامه هفتم در کمیسیون تلفیق همراه همان بندهای حذف شده –اینبار در قالب مواد الحاقی- رونمایی شد؛ یعنی سه ماه بعد از حذف استاد-شاگردی، چند نماینده تصمیم گرفتند آن را به برنامه راهبردی پنج سال آتی کشور بیفزایند! افزایش سن و سابقه نیز به همین سرنوشت دچار شده است، اول حذف، دوباره احیای ناگهانی! دوازدهم تیرماه، عباس گودرزی نایبرییس کمیسیون اجتماعی مجلس درباره نظر دولت در خصوص افزایش سن بازنشستگی، گفت: «دولت در ماده ۲۹ برنامه هفتم، سن بازنشستگی برای زنان را ۵۳ سال و برای مردان ۵۶ سال تعیین کرده بود که کمیسیون اجتماعی در جلسه هفته گذشته در پیشنهادات خود به کمیسیون تلفیق این اعداد را حذف کرد». حالا همان حذفیات را البته با احتمال تصویب بالاتر (چون بررسی متن لایحه در کمیسیونها به پایان رسیده) که ظهور کردهاند!
انتقاد کارگران
کارگران از این چرخش به راست در لحظه آخر انتقاد دارند؛ علی خدایی (عضو کارگری شورای عالی کار) در ارتباط با عملکرد نمایندگان مجلس در قبال برنامه هفتم توسعه به ایلنا گفت: رفتار نمایندگان مجلس، به راستی عجیب و غریب است؛ به اعتقاد من در مجلس یک انقلاب به نفع سرمایهداران در حال وقوع است؛ تا به حال سابقه نداشته است کمیسیون تلفیق مجلس به بحثی مثل استاد شاگردی که معنا و مفهومی جز حمایت صرف از سرمایهداران ندارد، ورود کند. او اضافه میکند: آقایان کمیسیون تلفیق در برنامه پنج ساله کشور، به دنبال قانونی کردن استثمار کارگران هستند؛ چرا اینهمه بودجه مملکت به دانشگاهها و سازمانِ عریض و طویلِ فنی و حرفهای به بهانه «مهارتآموزی» تزریق میشود و بعد اعلام کنیم این نهادها که مسوولیت مهارتآموزی دارند، ناکارآمدند و خروجی کافی ندارند، پس برای مهارتآموزی باید از جیب و زندگی طبقه کارگر مایه بگذاریم؟! به خاطر مهارتآموزی، کارگران بیایند با مزد توافقی کار کنند و بیمه و بازنشستگی نداشته باشند، این چه مدل مهارتآموزی است که با استثمار محقق میشود؟! خدایی پیشنهاد میدهد: اگر سازمان فنی و حرفهای کارایی ندارد و نمیتواند به کارآموزان مهارت بیاموزد، این سازمان را کامل منحل کنند و بودجه آن را به کارفرمایان بدهند تا به کارگران خود آموزش ضمن خدمت بدهند. آقایان نعل وارونه میزنند و استدلالهایشان هیچ منطقی ندارد؛ چرا باید کارگران از حداقلهای قانونی به اسم استاد- شاگردی چشم بپوشند؟! به نظر میرسد از افرادی مانند مدیران خیریه نذر اشتغال امام حسین (ع)
مشاوره گرفتهاند؛ ظاهراً تلاشهای مذبوحانه این گروهها به ثمر رسیده است!