زندگی زیر چتر ترس
برخی اتفاقها آنقدر تلخ و درد آور است که مرورشان نیز باعث عذاب میشود. نزدیک به یک ماه است که موجی از افغانستانیهراسی در کشور راه افتاده. یک ماهی که اتفاقات تلخی را هم رقم زده از هجوم برخی افراد در قزوین به مهاجران افغان تا اذیت و آزار این همزبانان در دیگر شهرهای کشور. فیلمهایی که در فضای مجازی منتشر میشود دردناک و تلخ است.
برخی اتفاقها آنقدر تلخ و درد آور است که مرورشان نیز باعث عذاب میشود. نزدیک به یک ماه است که موجی از افغانستانیهراسی در کشور راه افتاده. یک ماهی که اتفاقات تلخی را هم رقم زده از هجوم برخی افراد در قزوین به مهاجران افغان تا اذیت و آزار این همزبانان در دیگر شهرهای کشور. فیلمهایی که در فضای مجازی منتشر میشود دردناک و تلخ است.
اینکه باور کنیم ایرانیها با آن همه پیشینه فرهنگی که همیشه به آن میبالند در جایی از تاریخ به نژاد پرستی
محکوم شوند اتفاق خوبی نخواهد بود. در حال حاضر شاید وضعیت معیشتی و اقتصادی باعث شده تا برخی از شهروندان از حضور مهاجران افغان در کشور ابراز نارضایتی کنند اما مساله اینجاست که حضور این افراد در کشور ما به یک سال و دو سال قبل باز نمیگردد بیش از ۴ دهه است که مهاجران افغان به ایران آمدهاند در اینجا زندگی میکنند،کار میکنند برخی مجوز حضور دارند و برخی دیگر غیرقانونی هستند. تا همین چند سال پیش اما درس خواندن بچههای این مهاجران در مدارس ما به سختی انجام میشد و البته آنها همیشه شهروندان درجه چندمی بودند که از بسیاری حقوق شهروند محروم بوده و هستند.
حتی مهاجرانی که اجازه اقامت دارند هم نمیتوانند از بسیاری خدمات اجتماعی و رفاهی کشور بهره مند شوند پس در این وضعیت حتی حضور آنها با شرایط کنونی اقتصادی و معیشتی کشور نمیتواند چندان هم برای شهروندان ایرانی تنگکننده عرصه باشد و باید دید این موجی که به راه افتاده به دنبال چه اهدافی است و قرار است چه اتفاقاتی را رقم بزند. این در حالی است که مسوولان هم طبق معمول از سیاست یک بام و دو هوا استفاده میکنند.
از سویی رهبران طالبان به ایران میآیند همان کسانی که بسیاری از مهاجران افغان به دلیل به قدرت رسیدن آنها کشور و سرزمین خود را ترک کردهاند و از سوی دیگر روزی نیست که خبری از بزههای صورت گرفته به وسیله این مهاجران در رسانههای رسمی منتشر نشود. چنین نفرت پراکنی نه تنها به صلاح هیچ کس نیست که چه بسا باعث میشود تا امنیت روانی و اجتماعی جامعه نیز به خطر بیفتد. همه ما ممکن است در بازهای از زندگی خود با یکی از این مهاجران أفغان به واسطه شغل یا محل زندگی یا کاری که انجام میدهیم سرو کار داشته باشیم.
در حال حاضر تعداد بسیاری از سرایدارهای منازل و خانهها و آپارتمانها (در تهران حداقل اینگونه است) مهاجران افغانی هستند که سالهای سال با صداقت و متانت این شغل را انجام دادهاند و چه بسا مورد اعتماد بسیاری از ساکنان هم قرار گرفتهاند. از سوی دیگر وقتی به وقوع قتل یا خشونتهایی از این دست اشاره میکنیم نمیتوانیم مدعی شویم که تمام این اتفاقات از سوی مهاجران رخ میدهد و چنین چیزی در بین شهروندان عادی امکان پذیر نیست. همانطور که میدانیم طی همین سه سال گذشته تا چه میزان آمار زورگیری و دزدی افزایش پیدا کرده و البته تعداد مهاجران در این اتفاقها بسیار ناچیز است. به هر حال این اولینباری نیست که مهاجران افغانستانی با به قدرت رسیدن طالبان راهی ایران شدهاند. در دهه ۶۰ هم این اتفاق رخ داده و حالا باز هم چنین اتفاقی میتواند ناگزیر باشد. اما سوال اساسی این است که در تمام این سالها مسوولان ما چه تدبیری برای جذب این مهاجران در فرهنگ ایرانی انجام دادهاند.
متاسفانه آنها هیچوقت از حقوق شهروندی برخوردار نشدند
مصطفی اقلیما، پدر علم مددکاری ایران در این باره به «تعادل» میگوید: متاسفانه نه تنها هیچ اقدام فرهنگی برای جذب این افراد در فرهنگ ایرانی انجام نگرفته که آنها حتی با داشتن مجوز اقامت هیچوقت از حقوق شهروندی برخوردار نشدهاند. اینکه حالا ما میگوییم تعدادی از آنها دست به اعمال خلاف میزنند و این میتواند برای امنیت جامعه خطرآفرین باشد مسالهای است که باید بهطور ریشهای با آن برخورد شود. اما شما وقتی تعداد قابل توجهی از افرادی را که به سرزمین شما پناه آوردهاند همیشه در حاشیه نگه داری و هیچ امکاناتی برای آنها در نظر نگیری نباید انتظار داشته باشی که این افراد حس وطن بودن نسبت به سرزمین شما داشته باشند.او میافزاید: آنها برای ازدواج، تحصیل و حتی برخورداری از امکانات اجتماعی مثل بیمههای درمانی یا حتی دریافت کارت بانکی هم با مشکل مواجهاند. در حالی که بسیاری از ایرانیانی که در دیگر کشورهای دنیا ساکن هستند بعد از مدتی شهروندی آن کشور را دریافت کرده و به این ترتیب از تمامی حقوق شهروندی برخوردار میشوند.
ما میزبانان خوبی نبودیم
اقلیما میگوید: باید قبول کنیم که اصلا میزبانان خوبی برای مهاجران افغانستانی که از ترس جان خود به کشور ما پناه آوردهاند نبودهایم. بسیاری از فرزندان آنها با اینکه در ایران متولد شدهاند اما هنوز به عنوان یک مهاجر افغانستانی با آنها برخورد میشود در حالی که اگر شما در کشورهای اروپایی و امریکایی فرزندی به دنیا بیاورید و بعد اقامت شما در این کشورها به مشکل بخورد فرزند شما به صرف متولد شدن در آن کشور شهروند آن حساب میشود. او میافزاید: در بحث همین کودکان کار بارها و بارها مسوولان به این مساله اشاره کردهاند که بیش از ۷۰ درصد جمعیت کودکان کار مربوط به کودکان اتباع است. اما هیچ کس به این مساله اشاره نمیکند که چرا چنین اتفاقی رخ میدهد. اتباع از چه حقوقی محروم ماندهاند که مجبورند با کار کردن فرزندانشان چرخ زندگی را بچرخانند.
میخواهند محقق نشدن وعدههای اقتصادی را گردن مهاجران بیندازند
مهدی قوامیپور جامعهشناس نیز به خبرآنلاین میگوید: مساله مهاجرستیزی فقط مختص ما نیست و در غرب هم شاهد این موضوع هستیم، مساله این است که درغرب راست افراطی در برخورد با بحرانهای اقتصادی برای اینکه خطر اعتراض طبقات فرودست را از خود دور کند، سعی میکند موضوع را به سمت مهاجران ارجاع میدهد. به این جهت که وقتی شما در بحران اقتصادی مهاجرین را عامل آن بحران اقتصادی معرفی میکنید برای عامه مردم فهم و باورش آسان است و نیاز به دانش اقتصادی سیاسی یا تفکر و تعقل پیچیدهای ندارد .
او میافزاید: افراد به شکل روزمره در تماس با مهاجران هستند و وقتی این بحرانهای اقتصادی به حضور مهاجران نسبت داده میشود، توده مردم این مساله به راحتی میپذیرد. از طرف دیگر آن خشمی که باید متوجه عامل فرادست شود که عامل بحران بوده متوجه مهاجران میشود. مهاجرین در این موقعیت در وضعیتی هستند که درون قانون، اما فاقد حمایت قانونیاند. بنابراین هرگونه اعمال خشونت علیه آنها تقریبا مجازاتی برای شهروندان ندارد و تودههای مردم و فرودستان که تحت فشار اقتصادی و فشار ساختار طبقاتی سیستم هستند، به راحتی میتوانند این خشم خود را علیه مهاجرین تخلیه کنند.
موقعیت پیچیده مهاجران در ایران
قوامیپور میگوید: شما هرکشور مهاجرپذیری را درنظر بگیرید، برای پذیرش مهاجران یک فرآیندی دارد. فرآیند جذب مهاجر به این شکل است که مدتی مهاجر در انتظار میماند و یک مراحلی را طی میکند، به مرور فشار مبدا را با توانمندی خود کم میکند و آرام آرام خود را وارد پروسه اجتماعی و اقتصادی آن کشور میکند.
در ایران اما در برخورد با مهاجران به ویژه در برخورد با مهاجران افغانی، فاقد هرگونه سازوکار ساختارمند و نهادینهای هستیم که متناسب با ظرفیت اجتماعی و اقتصادی ایران بخواهیم این مهاجران را جذب کند تا در آن فرآیند مهاجران آرام آرام وارد اجتماع شوند.
در این موج مهاجرهراسی مردم مقصر نیستند
این جامعهشناس به بازار کار اشاره کرده و میافزاید: کارفرمایان ایرانی ترجیح میدهند در برخورد و انتخاب بین کارگر ایرانی و کارگر افغانستانی از کارگر افغانستانی استفاده کنند. چرا این کار را میکنند؟ برای اینکه با شدت و سختی کار بیشتر و دستمزد پایینتر بدون هرگونه پوشش حمایتی حقوقی و کارگری از آنها بهرهکشی میکنند.
انگار که آنها را به بندگی میگیرند. هرچند بخشی از مردم افغانستان در چند دهه حضور در ایران توانستهاند مهارتهایی کسب کنند و خود را از کارگر صفر و یدی خارج کنند، اما نمیتوانیم آنها را به کل مردم افغانستان که در ایران مهاجرند، تعمیم دهیم.او در پاسخ به این سوال که آیا این افغانستانی هراسی واقعا ناشی از این بحران اقتصادی است که ما درگیرش هستیم، میگوید: یعنی ما یک دفعه با مهاجرین افغانی مواجه نشدهایم، ما ۳ یا ۴ دهه هست که با افغانیها با همین وضعیت روبرو هستیم. تنشهایی بوده و اوج و فرودهایی داشته و الان هم اتفاق خاصی در این زمان نیفتاده که ما بگوییم بحرانی در افغانستان ایجاد شده و افغانستانیها به شکل خیلی شدیدتری به ایران میآیند.
استفاده سیاسی در موج مهاجر هراسی
قوامیپور در ادامه میگوید: مساله این است که دو گروه دارد از این موضوع استفاده و بهرهبرداری سیاسی میکند. گروهی که میخواهد بحرانهای ناشی از ناتوانی دولت در تحقق وعدههای خودشان را به جایی سوق دهند و به هدفی که سهل الوصول است، برسانند و اینجا این هدف مهاجرین افغانستانی هستند تا مردم به آنها توجه نکنند.
دوم، گروههای ملیگرایی یا شؤونیست برانداز هستند. ملیگراها یا شؤونیستها آمدهاند با طرح موضوع مهاجرین افغان و افغانستانیهراسی، آن ایدههای ملیگرایانه را در عامه مردم در مقابل اسلام سیاسی حاکم تقویت کنند. در واقع ما بعد از اعتراضات سال گذشته دیدیم که آن طرحی که اپوزیسیون برانداز در م قابل جمهوری اسلامی طرح کردند دید ملیگرایی بود. در واقع همواره گروههای افراطی قرار دارند و آنها هستند که در آتش این افغانستانیهراسی میدمند.