وقوع سالانه 450 قتل خانوادگی در ایران
بررسیهای مقالات دانشگاهی و پایاننامهها خبر از آن میدهد؛ «سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد» قتلهایی با انگیزههای ناموسی یا اختلافات خانوادگی در ایران رخ میدهد. این نوع قتلها در استانهایی با بافت سنتی آمار بالاتری دارد و استانهای خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان و بلوچستان در ردههای بالای رتبهبندی قتل با انگیزههای ناموسی قرار داشتند، اما مطالعه و بررسی روند فعلی افزایش خشونت در جامعه و وقوع قتلهای سریالی خانوادگی و ناموسی دلالت بر این دارد که وضعیت کشور نسبت به گذشته متفاوت شده است.
گلی ماندگار|
بررسیهای مقالات دانشگاهی و پایاننامهها خبر از آن میدهد؛ «سالانه بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد» قتلهایی با انگیزههای ناموسی یا اختلافات خانوادگی در ایران رخ میدهد. این نوع قتلها در استانهایی با بافت سنتی آمار بالاتری دارد و استانهای خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان و بلوچستان در ردههای بالای رتبهبندی قتل با انگیزههای ناموسی قرار داشتند، اما مطالعه و بررسی روند فعلی افزایش خشونت در جامعه و وقوع قتلهای سریالی خانوادگی و ناموسی دلالت بر این دارد که وضعیت کشور نسبت به گذشته متفاوت شده است. یعنی دیگر این ماجرا مربوط به یک منطقه و نقطه خاص از کشور نیست و دچار پراکندگی و گستردگی شده است.
مساله اینجاست که آمارها هر روز نگرانکنندهتر میشوند.
البته قتلهای ناموسی تنها محدود به جغرافیای ایران نیست این اتفاق در کشورهای دیگر هم رخ میدهد اما مساله اینجاست که وقتی پای اعلام آمارهای مثبت از جایگاه ویژه ایران در دنیا به میان میآید مسوولان از هیچ ادعایی فروگذار نمیکنند پس چطور ممکن است که با این همه مدعی پیشرفته بودن هنوز جامعه با چنین معضل بزرگی دست به گریبان است. این در حالی است که طبق آمارهای رسمی در شش ماه نخست سال جاری دستکم ۵۲ مورد «زنکشی» در ایران ثبت شده که ۲۹ درصد آن فقط در تهران اتفاق افتاده است.
تهدید سلامت و امنیت جامعه
قتلهای خانوادگی یکی ازمعضلاتی است که سلامت و امنیت جامعه را تهدید میکند. دکتر امانالله قرایی مقدم،
جامعهشناس با بیان این مطلب به «تعادل» میگوید: قتلی که از نظر جرمشناسی درجرایم خشن دستهبندی میشود نتیجه فشارهای روانی و نادیده گرفتن قانونهای اجتماعی و رسوم فرهنگی هر جامعه است به عبارتی زمانی که جامعه دچار نوعی هرج ومرج فکری و تخریب ارزشهای فرهنگی و درون اجتماعی بشود، جرایمی مانند آدمکشی ظاهر میشود. اما زمانی که هرج و مرجهای رفتاری از جامعه و اجتماع به درون خانواده راه مییابد، آن وقت است که شاهد قتلهای خانوادگی در سطح وسیعی خواهیم بود.
او با تاکید بر اینکه از نظرجامعهشناسی حالت روانی در فرد وجود ندارد و رفتار روانی نتیجه اختلالات اجتماعی است میافزاید: برای مطالعه و کشف چگونگی وقوع این حادثه باید از طریق روانشناسی اجتماعی، بینظمیها، فرو ریختگی ارزشها و سایر عواملی را که به نوعی مسبب بیهنجاری در جامعه میشوند شناخت و مورد بررسی قرار داد.
قرایی در ادامه میگوید: باتوجه به فرهنگهای متعدد موجود در جامعه این بیهنجاریها به صورتهای مختلفی آشکار میشوند. طبق بررسیهای جامعه شناسان در کشور مشاهده شده است به علت نقش پررنگ تعصب در مناطق غرب و جنوب غربی کشور؛ یعنی از آذربایجان تا خوزستان آمار قتلهای ناموسی چشمگیر است. به گونهای که میتوان در مقایسه با سایر مناطق این نواحی را مرکز قتلهای خانوادگی دانست.
این جامعهشناس تاکید میکند: عدم ارضاء نیازهای جنسی، ازدواجهای اجباری، اختلافات خانوادگی از جمله فاکتورهای برجسته ایجادکننده قتلهای خانوادگی است. از عواملی که بستر را برای چنین حادثهای مهیا میکنند به ترتیب سطح سواد، طبقه اجتماعی ومحل زندگی را میتوان نام برد.
محل زندگی عامل فرهنگی تاثیرگذار در قتلهای ناموسی است
امانالله قرایی در بخش دیگری از سخنان خود میگوید: محل زندگی به عنوان عاملی که فرهنگ آن منطقه را در خود تثبیت کرده است در چگونگی ظهور این پدیده نقش بسزایی دارد، مثلا در استانهای ایلام و کرمانشاه ما بیشتر شاهد خودکشی و خودسوزی زنان هستیم تا اینکه قتل آنها به دست همسرانشان؛ اما در شهر تهران پدیده همسرکشی در حاشیههای شهر و بافت سنتی شهر70درصد بیشتر از مناطق شمالی شهر رواج دارد. به این ترتیب در مناطق حاشیهنشین و بافت قدیمی شهر به لحاظ اینکه خانوادهها
کم سن و سالتر هستند و فرهنگ واحدی هم به دلیل مهاجرخیز بودن این مناطق بین آنها وجود ندارد، بنابراین هر فرد بدون ترس از شناخته شدن زمانی که فشارهای سنگین اختلالات اجتماعی را به دوش میکشد راحتتر به راههای نادرست میرود. این استاد دانشگاه در خاتمه تاکید کرد: تنها از طریق آموزش پنهان در خانوادهها است که میتوان به مرور زمان مفهوم زندگی کردن را به اعضا ی آن شناخت و با فرهنگهای غلط برخورد کرد.
برخی از این قتلها نتیجه کودک همسری است
عاطفه ملااکبری، کارشناس جامعهشناسی نیز در این باره به «تعادل» میگوید: متاسفانه برخی از این قتلهای ناموسی نتیجه کودک همسری است. دختر را در سن پایین مجبور به ازدواج میکنند و بعد وقتی این دختر به هر دلیلی میخواهد از همسرش طلاق بگیرد یا به دلیل فشارها و تنگناهایی که در آن قرار دارد دست به عملی غیر اخلاقی و اشتباه میزند تنها راهحل از نظر نزدیکان او برای حفظ آبروی خانواده مرگ است.
او میافزاید: همین سال گذشته بود که خانوادهای دخترش را به دلیل همین مسائل به قتل رساند و برای اینکه آبروی خانواده را حفظ کند جسد دختر را مقابل خانه یکی از بزرگان طایفه انداخت تا همه ببینند که این خانواده برای حفظ آبرو جان فرزندش را هم میگیرد. این تفکر اشتباه در مقابل قانونی که هیچ بازدارندگی ندارد باعث شده تا در تمام این سالها مساله قتلهای ناموسی در کشور نه تنها کاهش نداشته باشد که روندی افزایشی در پیش بگیرد. این کارشناس جامعهشناسی با اشاره به آمارهای رسمی و غیر رسمی در این باره میگوید: از زمانی که قانون منع خشونت علیه زنان به تصویب رسید تاکنون ما نه تنها شاهد کاهش چنین قتلهایی نبودهایم که روند افزایشی آن بیش از پیش به وضوح دیده میشود البته یک طرف ماجرا فضای مجازی است که باعث میشود دیگر اتفاقات در پستوها باقی نمانند و مردم از آن مطلع شوند اما به هر صورت اگر قانون پیشگیرانه بود حالا نباید با آمارهای وحشتناک بیش از ۴۰۰ قتل ناموسی در سال مواجه میبودیم.
نقش فشارهای اجتماعی در قتلهای ناموسی
مصطفی اقلیما، پدر علم مددکاری نیز به تعادل میگوید: قتلهای ناموسی یک مساله اجتماعی است که همیشه بوده که در گذشته این قتلها کمتر به چشم میآمد چرا که اجازه انتشار نمییافتند، اما امروز به دلیل انتشار در فضای مجازی همه باخبر میشوند. این مسائل در طول 5۰-4۰ سال گذشته انباشته شده تا به اینجا رسیده از سویی آدمکشی یا دگرآزاری دهها علت دارد و انسان به هنگام تولد مجرمزاده نمیشود نه قاتل است و نه روسپی بلکه این وضعیت اجتماعی، شرایط خانواده، سیاستهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که در کنار هم یک فرد را به سمت آسیبها میبرد.
او با تاکید بر اینکه فشارهای اجتماعی در قتلهای ناموسی سهم دارند، میافزاید: اینکه فردی دست به قتل کسی میزند آن هم همسر یا دختر یا خواهرش باید دید در چه وضعیتی قرار دارد، ببینید چقدر فشار روی او وارد شده که به اینجا رسیده، ما در جامعهای قرار داریم که فشار زیاد است؛ مردم امنیت روحی، اقتصادی، مالی روانی ندارند و همین موجب میشود تا فرد به اینجا برسد، فردی که زن یا دختر خود را میکشد از لحاظ روحی به کجا رسیده که این کار را کرده است، این فرد بیمار است پس نباید او را زندان برد باید در بیمارستان روانی بستری و علتهای این عمل او بررسی شود.
بنیانگذار مددکاری علمی ایران با تاکید بر لزوم تغییر در دیدگاهها اظهار میکند: فرهنگ ما به شکلی است که به مرد حق هر کاری را میدهد، اما همان کار را برای زن نمیپسندد برای مثال به برادری که خواهرش را آتش زده یاد دادند اگر با دختری دوست شود ایرادی ندارد؛ تازه پدر و مادر خوشحال میشوند، ولی اگر خواهرش با پسری دوست شود حق ندارد و باید بمیرد، این را جامعه به این پسر آموخته است.
او با تاکید بر وجود تبعیض جنسیتی در جامعه میافزاید: اینکه اگر به حریم خصوصی یک زن تجاوز شود از نگاه دیگران او مقصر است که بد لباس پوشیده، بد راه رفته و مرد را تحریک کرده است، چرا نباید مرد را بازخواست کرد؟ چون قانونگذار و مجری قانون مرد است و مردسالاری حاکم است و قانون به درستی اجرا نمیشود.