تزریق نقدینگی به بازار سرمایه؛ مفید یا مضر؟
اکثرا فعالین امیدوارند با تزریق منابع مالی و نقدینگی جدید بتوان مانع از نزول بیشتر شاخصها شد! اما سوال اینجاست که آیا این کار درست است یا اشتباه؟ آیا این کار در حوزه دستوری کردن بازار نیست؟
همواره فعالين و مديران بازار سرمايه در مواقع بحراني و ريزشهاي بازار تنها راهكاري كه به ذهنشان ميرسد، توقف فعاليت بازارگردانها و تزريق پول به بازار و جلوگيري از افت بازار است! اما آيا اين تزريق پول به نفع بازار است يا خير؟ اكثرا فعالين اميدوارند با تزريق منابع مالي و نقدينگي جديد بتوان مانع از نزول بيشتر شاخصها شد! اما سوال اينجاست كه آيا اين كار درست است يا اشتباه؟ آيا اين كار در حوزه دستوري كردن بازار نيست؟
در واقع به نظر ميرسد تلاش اصلي نيز در هنگام تزريق نقدينگي بر اين است از نزول شاخص كل صرفا جلوگيري شود و به بقيه بازار كاري نداشته باشيم و فقط شاخص كل مهم است!! با اين حال با نگاهي به سوابق تزريق منابع مالي در بورس متوجه ميشويم كه اين راهبرد عموما اثربخش نبوده است به اين معنا كه در دورههاي مختلف با وجود تزريق منابع به بازار اما شاخصهاي بورس فقط در يك دوره كوتاه به آن واكنش نشان دادهاند و بازار سرمايه با تغيير جهت پايدار مواجه نشده است و صرفا خريدهاي رانتگونهاي را در برخي شركتها ايجاد كرده است!
با قاطعيت ميتوان گفت بازار سرمايه از طرف صندوق تثبيت تا به حال، مطلقا تأثير مثبتي نگرفته است و در آينده نيز نخواهد گرفت. اندازه بازار سرمايه حدود 6000 هزار ميليارد تومان است و اندازه صندوق تثبيت به قدري كوچك است كه تأثيرگذاري اين صندوق بر بازار بورس چيزي شبيه يك شوخي است و بيشتر جنبه رواني دارد، گويي كه با يك سطل آب بخواهيم يك اقيانوس را پر كنيم!
سياست وجودي حمايت و تزريق پول به صورت مصنوعي علاوه بر ايجاد رانت، مصداق بارز خلق پول است؛ چرا كه اين صندوق سهام دلاري نميتواند بخرد اما بدهياي كه به صندوق توسعه ملي ايجاد شده است، دلاري است. از طرفي هر مقدار پولي كه بخواهد وارد صندوق تثبيت شود يا به بازار با عناوين مختلف تزريق شود بايد از جنس بازار باشد، تا بتواند اثربخش باشد. درست است كه اين روزها بازار سرمايه از كمبود نقدينگي رنج ميبرد ولي بايد آسيبشناسي شود كه اين كمبود نقدينگي دليلش چيست! نه اينكه حقوقيها يا صندوق تثبيت بيايند و به صورت مقطعي كف بازار را حفظ كنند!
مشكلات بازار را بايد حل كرد، مشكلاتي از قبيل تصميمات بدون پشتوانه علمي براي بازار، به عنوان كم و زيان كردن سليقهاي و فصلي ضريب اعتباري و تضمين توسط كميته پايش ريسك!! يا عدم همخواني سياستهاي بانك مركزي و بازار سرمايه و مسائل پيرامون نرخ بهره، بازارگردانها و اساس وجودي آنها كه تا بازار منفي ميشود آنها را منع فروش ميكنيم، خب اگر بد هستند منحل كنيد آنها را و اگر خوب هستند بگذاريد كارشان را بكنند!
مباحث پيرامون دامنه نوسان و حجم مبنا، قيمتگذاري دستوري در اكثر صنايع، نرخ خوراك پتروشيميها، نوسانات نرخ ارز، قيمتهاي جهاني و حجم و ارزش پايين معاملات به واسطه ريسكهاي سيستماتيك و غير سيستماتيك، نبود نقدينگي، عدم حمايت از سوي حقوقيها از سهام خودشان، الگوريتمهاي معاملاتي، فرار سرمايه به بازارهاي موازي، خدشهدار نمودن اعتماد سهامداران، بدبيني نسبت به بورس و... و دهها ريسك سيستماتيك و غيرسيستماتيك ديگري كه به بازار تحميل شده، هر كدام از اينها تاثيراتي دارد و به تنهايي نميتوان عنوان كرد يكي از اينها عامل ريزش بازار بوده است به تنهايي، پس بر مجموعه مشكلات با تزريق نقدينگي ناچيز سرپوش نگذاريم و كمي واقعبين باشيم، سازمان بورس ابزارهاي کم كردن ريسك را افزايش دهد نه اينكه فقط مجوز صندوق بدهد، به گونهای شده است كه تعداد صندوقها دارد از نمادهاي بازار بيشتر ميشود!
در صورت ايجاد ابزار مناسب ناخودآگاه نقدينگي از ساير بازارها به بازار سرمايه سرايز خواهد شد و ديگر نيازي به حمايتهای فيك و شاخصسازي نيست، ولي متاسفانه تا به امروز هر سياستي بوده است بر فراري دادن سرمايهها از بازار سرمايه بوده است و سازمان بورس به عنوان مدافع حقوق سهامداران هيچ قدم مثبتي برنداشته است.