مشاجره بيش از حد و صدمه به ازدواج
از قديم هر وقت صحبت از دعواهاي زناشويي ميشده بزرگتر با اين جمله كه «دعوا نمك زندگي است» سر و ته ماجرا را به هم ميآوردند و در واقع ميخواستند كاري كنند كه زوجهاي جوان دعواهاي زناشويي را زياد جدي نگيرند و زندگيشان از هم نپاشد. اما واقعيت اين است كه هر چه ميزان مشاجره و دعوا در بين زوجين بيشتر باشد بياحترامي و دلسردي و... بيشتر بر زندگي آنها حاكم ميشود.
از قديم هر وقت صحبت از دعواهاي زناشويي ميشده بزرگتر با اين جمله كه «دعوا نمك زندگي است» سر و ته ماجرا را به هم ميآوردند و در واقع ميخواستند كاري كنند كه زوجهاي جوان دعواهاي زناشويي را زياد جدي نگيرند و زندگيشان از هم نپاشد. اما واقعيت اين است كه هر چه ميزان مشاجره و دعوا در بين زوجين بيشتر باشد بياحترامي و دلسردي و... بيشتر بر زندگي آنها حاكم ميشود. عموما افراد حرفهايي را كه در مشاجرهها
بين شان رد و بدل ميشود از ياد نميبرند و هر لحظه ممكن است كه آن را از ناخودآگاه ذهن خود بيرون بياورند و با طرف مقابل تسويه حساب كنند. اينكه زن يا مرد نتواند از زبان گفتاري خود در رابطه با همسرش مراقبت كند ميتواند لطمههاي غيرقابل جبراني به پايههاي زندگي آنها وارد كند و اگر در اين بين فرزند يا فرزنداني هم حضور داشته باشد كه ماجرا دو چندان غير قابل كنترل ميشود. مثلا اگر زن هميشه در مورد بياحترامي قرار بگيرد ديگر در مقابل فرزندان نميتواند وجهه مثبت يك مادر را داشته باشد و حرف شنوي بچهها از او بهشدت كاهش پيدا ميكند و ديگر زن قادر نيست بر زندگي خود كنترل داشته باشد. از سوي ديگر اگر اين مرد باشد كه عمدتا مورد پرخاش قرار ميگيرد جايگاه او در خانواده بسيار متزلزل ميشود. بچهها هم تحت تاثير همين رفتارهاي پرخاشگرانه ممكن است با پدر خود رفتار درستي نداشته باشند. اگر هم زوجين فرزندي نداشته باشند كه خيلي زود احتمال رسيدن با خط پايان ميرود. چرا كه آنها وقتي هر يك از زوجين مدام در معرض پرخاش و سرزنش قرار بگيرند ديگر انگيزهاي براي ادامه زندگي مشترك ندارند و ترجيح ميدهند با جدايي بر تمام اين اتفاقات تلخ خط بطلان بكشند. متاسفانه در شرايط كنوني كه وضعيت اقتصادي بسياري از افراد را در تنگنا قرار داده است اين مشاجرهها و بيحرمتيها هم بيشتر شده است. زوجهايي كه براي مشاوره به مراكز مختلف مراجعه ميكنند بيش از آنكه از نظر روحي و رواني مشكلي داشته باشند اسير مشكلات معيشتي و اقتصادي هستند و همين مسائل زمينهساز پرخاشگريها و بياحتراميها ميشود. نكته مهم اين است كه متاسفانه بسياري از جوانان به خصوص دختران جوان از ازدواج براي خود يك قصر رويايي ميسازند و وقتي وارد زندگي مشترك ميشوند و نشاني از اين قصر رويايي و شاهزاده سوار بر اسب سفيد نميبينند دلسرد ميشوند و همين دلسردي آغاز تمامي بهانهگيريها و مشاجرهها ميشود. در حالي كه بايد اين مساله را در نظر بگيريم كه زندگي مشترك يعني شريك بودن در غم و شادي، در سلامت و بيماري و.... شما نميتوانيد فقط انتظار اتفاقات خوب را داشته باشيد. شما نميتوانيد از طرف مقابل خود توقع و درخواستهايي را داشته باشيد كه ميدانيد توان انجام آنها را ندارد و با علم به همين عدم توانايي با او زير يك سقف رفتهايد. از سوي ديگر پسران جوان هم در بسياري از موارد در همسر خود به دنبال مادري ميگردند كه همچنان آنها راتر و خشك كند و دستپخت عالي داشته باشد و هميشه مراقب آنها باشد. در حالي كه زندگي مشترك ديگر زندگي در كنار مادر و خانواده نيست و شما هم به همان ميزان كه همسرتان كار ميكند و زحمت ميكشد بايد با او همراهي كنيد و اين تفكر اشتباه را كه ميگويد تمام وظايف داخل خانه به عهده زن است از ذهن خود بيرون كنيد. همانطور كه زنان سالهاست ديگر به اين تفكر اشتباه تنها نان آور خانواده مرد است پشت كردهاند و پا به پاي مردان خانواده براي بهبود شرايط اقتصادي و معيشتي زحمت ميكشند.